بهنوشته روزنامه اعتماد اعتراض مردم بلوچستان علیه نظام آخوندی خیزشی بیسابقه است که «طی هفته گذشته منطقه را به صحنه اعتراضات و حوادث رادیکال کم نظیری لااقل در چند دهه گذشته مبدل کرد»، منطقهیی که از نظر مقالهنویس اعتماد «همواره آبستن حوادث و رخدادهای پیشبینی نشده غیرقابل جبرانی است».
واقعیت این است که این وضعیت ناشی از ستم سیاسی، اقتصادی و مذهبی بر مردمی است که همواره مورد تبعیض و سرکوب قرار گرفتهاند.
در این رابطه نویسنده اعتماد اذعان کرد: «نباید از نظر دور داشت که سیستان و بلوچستان بهعلت محرومیت بالا و پایین بودن اکثریت مطلق شاخصهای توسعهای از جمله راه، آب، آموزش و اشتغال و نیز نارضایتی حاصل از رخداد اخیر اکنون بیشازپیش هیزمی آماده شده و آبستن آتشی تازه که فقط با اعتمادسازی از طریق توسعه فضای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و زدودن نگاه صرف امنیتی میتواند آبی سرد باشد بر آتش خشم و نارضایتی» (اعتماد ۱۰اسفند۹۹).
آخوند موسوی لاری وزیر اسبق کشور در دولت آخوند محمد خاتمی هم با اشاره به حوادث سراوان و قیام مردم بلوچستان اعتراف کرد «هر جایی که فشار زندگی به مردم زیاد و پاسخگویی از ناحیه مدیران کم شود امکان بروز فاجعهها وجود دارد».
روشن است که نگرانی این آخوند از «بروز فاجعهها» بروز قیام و خیزش مردم در نقاط مختلف کشور است. چنانچه این آخوند در ادامه اذعان میکند که «این یک امر (فاجعه) کلی است و چه در سیستان و بلوچستان و چه سایر نقاط کشور باشد، فرقی ندارد» (روزنامه ستاره صبح ۱۰اسفند۹۹).
روزنامه حکومتی همدلی نیز نگرانی اصلیاش این است که حادثه سراوان و کشتار سوختبران به «یک مسأله امنیتی» تبدیل شده است. مسأله امنیتی که ریشه آن فقر مردم منطقه است.
همدلی از قول یک کارشناس حکومتی نوشت: « «ریشه این وضعیت از تبعیض شروع میشود، شما بهفرض زندگی مردمان مناطق محروم مرزی ایران را با زندگی مردمان شمال شهر تهران مقایسه کنید شاید چیزی حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰سال با یکدیگر فاصله دارند. این فاصله و تبعیض سببساز ایجاد شرایط نامساعد درباره زندگی مردم مرزنشین است» (همدلی ۱۰اسفند۹۹)
البته ناگفته نماند که اگر چه مناطقی مانند سیستان و بلوچستان با ستم مضاعف روبهرو هستند ولی این وضعیت خاص مناطق مرز نشین و. . نیست چرا که فقر و بیکاری و فاصله طبقاتی در تمامی کشور بیداد میکند.
در این رابطه اعتراف ناگزیر مقالهنویس روزنامه جهان صنعت ۱۰اسفند۹۹با عنوان «فاصله طبقاتی خطری بزرگ در کمین جامعه ما» قابل توجه است: «همین فاصله از عرش تا فرشی که میان سطح درآمد و حقوق و دستمزد افزون بر هشتاد درصد جمعیت هشتاد و چند میلیونی ایران و قدرت خرید آنها با ۱۰، ۱۵درصد بقیه جمعیت کشور وجود دارد».
این فاصله طبقاتی ناشی از چپاول گسترده سردمداران حاکمیت و مهرههای آن از یکطرف و از طرف دیگر فقر مردمی است که حتی نان هم در سفرههایشان وجود ندارد، و بسیاری هم مجبورند غذایشان را از میان سطلهای زباله مناطق لاکچری نشین اشرافیت وابسته به نظام پیدا کنند.
اشرافیتی که مقالهنویس جهان صنعت در ادامه اینطور تصویر میکند: «تفاوت بسیار فاحش و آزاردهندهای که میان شرایط زندگی و مسکن ساکنان حاشیه همین تهران و بیغولهنشینهای این مناطق با نرخهای لاکچری و ویلاهای گرانقیمت مناطق بالای شهر و لواسان به چشم میخورد و خودروهای بسیار گرانقیمت خارجی که ساکنان مرفه این مناطق و فرزندانشان سوار میشوند و در خیابانهای تهران جولان میدهند جز نمادهای بارزی از وجود فاصله عمیق و وحشتناک طبقاتی در جامعه امروز ایران نمیتواند باشد».
رژیم البته تلاش دارد وضعیت بحرانی مردم و جامعه و شرایط عینی آماده برای قیام و خیزش آنها را پنهان کند، اما هرگز قادر به انجام چنین کاری نیست.
همچنانکه سالیان تلاش کرد مشکل فقر و سوخت بری در سیستان و بلوچستان و مشکل فقر و کولبری در کردستان را با سرکوب، و مشکل حاشیهنشینی در سایر نقاط کشور را با خراب کردن خانهها بر سر مردم بهاصطلاح رفعورجوع کند، اما نه تنها موفق به انجام آن نشد بلکه اقدامات آن باعث شعلهور شدن بیشتر خشم مردم شد.
در زمینه شرایط عینی و قیام و نگرانی از وقوع آن روزنامه جهان صنعت در ادامه مطلب به این واقعیت اینطور اعتراف میکند: « اگر این محرومیتها و این فاصله عمیق اجتماعی به شکل کنونی ادامه پیدا کند، آن روز چندان دور نخواهد بود که قشرهای مرفه یعنی آن اقلیت کوچک برخوردار از همه مواهب زندگی ساکن در برجهای لاکچری و در ویلاها و قصرهای باشکوه خود احساس امنیت نخواهند کرد و شبها سر آسوده بر بالش نخواهند گذاشت. چنین وضعیتی شباهت به یک بمب ساعتشمار دارد که در زیر پوست جامعه ما کار گذاشته شده و چون کسی از زمان انفجار این بمب ساعتشمار خبر ندارد خطرات آن برای کشور و جامعه از خطرات بالقوه یک حمله نظامی خارجی یا شیوع یک بیماری مهلک حتی مهلکتر از ویروس کرونا مهیبتر و ویرانگرتر است».
آری، وقتی نظام حاکم در سرکوب و غارت و استثمار مردم مرزی باقی نمیگذارد و مردم از تمامیت نظام فاسد ولایت فقیه عبور کردهاند (اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا)، تردیدی نیست که شرایط عینی برای تغییر آماده است. این همان واقعیتی است که رژیم با تمام توان تلاش دارد روی آن خاک بپاشد و کتمان کند. ولی واقعیت این است که با کوچکترین جرقهای بشکه باروت خشم مردم منفجر خواهد شد. حالا این جرقه گرانی بنزین باشد، یا سقوط هواپیمابر اثر شلیک مزدوران سپاه و یا به رگبار بستن سوختگران.
هیچ ترفندی و قدرتی وقتی جامعه در موقعیت انقلابی است نمیتواند مانع حتمیت تغییر شود.