این روزها «خودیها»ی نظام نسبت به «سیاست خارجی»، نسبت به «جنگ ۸ساله» نسبت به «حجاب» و... تردید و تشکیک میکنند و آنها را در علن و حضر به چالش میکشند. به راستی چرا؟ سیاستهایی که رژیم بیش از ۴۰سال است با آنها خو گرفته و از قبل آنها نان خورده و باج گرفته چرا به این شکل به سؤال کشیده میشوند
ما به بنبست رسیدهایم
پیروز مجتهدزاده، تحلیلگر سیاسی وابسته به نظام در گفتگو با روزنامهٔ حکومتی آرمان ۳۱شهریور۹۹ «سیاست خارجی» رژیم را زیر سؤال برده و اعتراف کرده که این سیاست «به بنبست رسیده است و هیچ راه میانبر دیگری» برای رژیم باقی نمانده است:
«بنده در یکی از سخنرانیهای خود که جمعی از فرماندهان نظامی نیز حضور داشتند عنوان کردم سیاست خارجی ما به بنبست رسیده است و هیچ راه میانبر دیگری نداریم. یا باید در مقابل این وضعیت قدعلم کنیم و بجنگیم که در نهایت فایدهای برای ما ندارد یا اینکه وضعیت کنونی را تلطیف کنیم و در اختیار منافع خود قرار بدهیم».
پوشیده نیست که در فرهنگ رژیم صدور ارتجاع و تروریسم در منطقه و باجگیری از دنیا معنای واقعی «سیاست خارجی» است که بهعنوان یک اصل خدشهناپذیر در میان سرکردگان نظامی جا افتاده است؛ و طی دههها هیچکدام از آنان جرأت تردید نسبت به آن نداشتهاند. اما اکنون وضعیت بهگونهیی است که سران و سرکردگان نظامی از فرط نگرانی نسبت به ماندگاری نظام مجبور شدهاند در نشست امنیتی داخلی خود به آن بپردازند.
ملایم سازی بیسر و صدای یا کشیدن دندان ولایت؟
تحلیلگر رژیم در ادامهٔ اظهارات خود با یادآوری «توصیههای چندین سالهٔ خود به مسئولان کشور» مبنی بر «تجدید نظر در سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی» میافزاید:
«عاقلانه این است که به جای اینکه دیگران ما را ترغیب کنند که در سیاست خارجی خود تجدیدنظر کنیم خودمان در این زمینه تجدیدنظر کنیم و رویکردهای جدیدتری را در دستور کار خود قرار بدهیم.این اتفاق نیز باید آرام و بیسر و صدا بیفتد. ما میتوانیم عاقلانه و هوشمندانه لبههای تیز سیاست خارجی خود را ملایم کنیم».
بدیهی است که تحلیلگر نظام از سر دلسوزی «عاقلانه» سفارش میکند که ملایم کردن لبهٔ تیز سیاست خارجی [بخوانید غلط کردم و عقبنشینی از صدور ارتجاع و تروریسم] لازم است «بی سر و صدا اتفاق بیافتد» تا مبادا کسی آن را حمل بر فلاکت و افلاس ولی فقیه و سیاست صدور ترور نماید.
زیر سؤال رفتن جنگ ضدمیهنی
توصیهٔ مشفقانه جهت «تلطیف» اوضاع و تأکید بر بیفایدگی جنگ آنهم در سالگرد جنگ ضدمیهنی بسیار گویا و مبین وارفتگی نظامی است که همزمان با سرکوب در داخل، پیوسته به جنگ خارجی بهعنوان یکی از دو محور حفظ موجودیت خود متکی بوده است. اگر بهخاطرآوریم که تشکیل سپاه پاسداران، اصرار بر هشت سال جنگ ضدمیهنی و ادامهٔ جنگافروزی در سوریه و یمن و لبنان و سایر کشورهای منطقه و صرف هزینههای میلیاردی موشکی و اتمی از کیسه مردم محروم ایران، جملگی به قصد پیشبرد همین سیاست خارجی کذایی بوده، صحبت از تجدید نظر در این سیاست چیزی جز یک اعتراف صریح به بنبست و شکست ولیفقیه در عمق استراتژیک رژیم نیست
اینکه رژیم مجبور شده است به مسأله جنگ و سؤالات حول آن در سالروز آن بپردازد خود بیانگر آن است که مسألهدار شدن نیروها سر جنگ ضدمیهنی و تبعات آنکه حتی خامنهای را واداشت که یکساعت با قسم و آیه بگوید جنگ نعمت بوده و عاقلانه، تا کجا عمق دارد و چگونه باعث ریزش نیروهای نظام شده است.
بیتردید سازمان مجاهدین یگانه نیرویی بودند که یک تنه در برابر جنگافروزی این نظام ضدبشری قد علم کرده و شاخ جنگطلبی خمینی را درهم شکستند؛ همچنانکه جنگ ضدمیهنی را با امضای قرار داد صلح با عراق نامشروع و با ریختن زهر آتشبس به حلقوم خمینی درب آن را گل گرفتند.
افشای اصلاحطلبان قلابی و بورژوازی ضد انقلابی خارجه نشین که تیغ جنگطلبی خمینی را تیز میکرد، پرده برداشتن از فعالیتهای مخرب و پرهزینهٔ اتمی و موشکی از جمله اقدامات ملی و میهنی بود که باعث شکست سیاست جنگافروزی رژیم شد. واقعیتهایی که بعد از سالها به سؤالات در نیروهای درون رژیم تبدیل شده که جنگ را کی شروع کرد؟ آیا جنگ قابل اجتناب بود؟ چرا بعد از خروج عراق از خاک ایران جنگ را متوقف نکردیم و چرا و چرا وچرا؟
زیر سؤال رفتن حجاب اجباری
صحبت از نادرست بودن حجاب اجباری در برنامه زنده تلویزیون رژیم پرده دیگری از وضعیت نظامی است که در بحران و بنبست قرار دارد و خود را آنچنان در لبه پرتگاه میبیند که مجبور است از مواضع سالیانش عقب بنشیند. مسألهای که نظام آخوندی آنرا در سال۶۰ رسماً قانونی کرد و ۴۰سال است که تحت جرم آخوند ساخته «بدحجابی» زنان ایرانزمین را بگیر و بهبند کرده است حالا آنرا آن هم در برنامه زنده به چالش میکشد.
واقعیت این است که این غلط کردم گوییها و عقبنشینیها نشانه ضعف و درماندگی نظامی است که سرنوشت تاریکی را در چشمانداز خود میبیند، لذا مجبور میشود به چنین اقداماتی بیاویزد شاید که چند روزی بر عمر ننگین خود بیفزاید. اما آنچه مسلم است این است که اینها علائم دوران پایانی یک موجودیت بهشدت ضعیف و درمانده است.