بهدنبال انتشار خبر استعفای ظریف در شامگاه دوشنبه ۶اسفند ۹۷، تحلیلها و گمانهزنیهای مختلفی در این باره انجام شد، برخیها در درون رژیم گفتند این یک مانور و نمایش در جهت پیشبرد خط مورد نظر روحانی و ظریف و باند آنها میباشد و برخی دیگر هم گفتند این استعفا، امری جدی و واقعی است.
روحانی هم که صبح روز بعد(سهشنبه) صحبت کرد با اینکه به این موضوع پرداخت اما قضیه را تعیینتکلیف نکرد که استعفا را پذیرفته یا خیر؟
از سوی دیگر وی روشن نکرد که بالاخره موضوع چیست و این استعفا چه پیامدهایی در درون و بیرون رژیم دارد؟
استعفای نمایشی یا واقعی؟
این اقدام چه نمایشی و مانوری از طرف باند روحانی باشد در جهت بهاصطلاح بالا بردن قیمت خود در برابر خامنهای و چه اقدامی باشد برای فشار آوردن به خامنهای در جهت تعیینتکلیف یا واقعاً ظریف بریده و استعفا داده باشد و چه او را وادار به پس گرفتن استعفایش بکنند، یا او خودش استعفایش را پس بگیرد، یا نگیرد... در هر صورت و در هر وضعیتی با قاطعیت میتوان گفت این استعفا، بیانگر اوج بحران در حکومت آخوندی است که در روابط بینالمللی و در مسائلی مانند برجام و FATF به بنبست رسیده است.
به گل نشستن کشتی سیاست خارجی رژیم
فشارهای بینالمللی و انزوای منطقهای و جهانی که در اجلاس ورشو و اجلاس مونیخ و شرمالشیخ بیشازپیش خود را نشان داد، بیانگر به گل نشستن سیاست خارجی رژیم آخوندی است.
حتی رسانههای باند روحانی و اصلاحطلبان هم این اقدام را علامتی از پایان کار دولت روحانی و به بنبست رسیدن پروژهٔ روحانی میدانند. سایت حکومتی فرارو(۷اسفند) نوشت: «یکی دیگر از پیامهایی که از این استعفا دریافت شده، این است که کار برجام نیز تمام شده است و با کنارهگیری ظریف امیدی به تدوام برجام وجود ندارد. حتی عدهای نومیدانه برداشت کردهاند کنارهگیری ظریف بهمعنای شکست دولت روحانی است. بدون ظریف روحانی نیز کاری از پیش نمیبرد و بهتر است استعفا دهد».
شکست رژیم در برابر تحرک مقاومت
اما شکست پروژهٔ روحانی و بحران بهشدت حاد درونی رژیم که اکنون استعفای ظریف نمود بیرونی آن است (و باید تأکید کرد که تنها نوک کوه یخ این بحران است) پیش از اینکه ناشی از این یا آن واقعه، مثلاً شکست برجام و حتی ناشی از تحریمها یا حملات باند رقیب و امثالهم باشد، ناشی از شکست استراتژیک رژیم در برابر مردم و مقاومت ایران است. شکستی که با قیام دیماه ۹۶ شروع شد و قدمبهقدم پیش رفت و از نقاطی مانند گردهمایی ویلپنت و ضربهای که رژیم با لو رفتن توطئهٔ تروریستیاش خورد و... و رژیم را به این نقطه رسانده است. شاخص شکستهای رژیم را در همهٔ این زمینهها بهوضوح میتوان دید، از جمله در پاریس، ورشو، مونیخ که در حقیقت صحنهٔ هماوردی رژیم با تنها آلترناتیوش، مقاومت سازمانیافتهٔ ایران و نیروی محوری آن (سازمان مجاهدین خلق ایران) بود.
فوران بحران درست در لحظه مهلت FATF؟!
این استعفا نشان داد مهلت FATF نه یک فرجه یا یک امتیاز برای رژیم بلکه یک اولتیماتوم و اتمامحجت بود و عاملی بود برای سرریزکردن این پیمانه و به بلوغ رسیدن بحران درونی رژیم.
بعد از انتشار بیانیهٔ FATF که در آن قید شده بود: پس از این ۴ماه مهلت دیگری در کار نخواهد بود و در بیانیه هم ۷شرط برای رژیم در جهت گردن نهادن به همه قوانین و استانداردهای بینالمللی قید شده بود، روز یکشنبهٔ گذشته ظریف گفت: « وستان نگاه کنند و بر اساس واقعیات تصمیم بگیرند، تا حالا میگفتند اتفاقی نمیافتد حالا دارند شرایط را میبینند. در عینحال هر تصمیمی هم بگیرند ما تبعیت میکنیم، اما بدانند (تصمیماتشان) چه آثاری دارد».
و کیهان هم جوابش را داد که آقای ظریف به جای هشدار و تهدید، باید به این سؤال پاسخ دهند که آن روزی که با اطمینان میگفتند که تمامی تحریمها در روز اجرای برجام(دی ۹۴) لغو میشود و یا آن روزی که مقامات ارشد دولت میگفتند که امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است، آیا این اظهارات بر اساس واقعیات بود؟!».
علت ورود کُند و دوپهلوی روحانی؟
علت ورود پرتأخیر و دوپهلوی روحانی به استعفای ظریف نیز خودش نشاندهنده شدت بحران درونی رژیم است.
چرا که داستان استعفای ظریف تنها یک بخش از بحران یا شاید نوک کوه یخ بحران مرگبار درون رژیم است. روحانی با تصویر کردن یک جبهه جنگ گفت: «امروز خط مقدم ما در برابر آمریکا وزارتخارجه، بانک مرکزی و وزارت نفت است البته بقیه وزرای اقتصادی هم در خط دوم هستند اما خط اول مربوط به این ۳نفر میشود و من میخواهم از هر ۳نفر تشکر کنم بهخاطر ایستادگیشان بهخاطر توانمندی ایشان هم از آقای دکتر ظریف هم از آقای دکتر همتی هم از آقای مهندس زنگنه اینها نیروهایی بودند که در خط مقدم این مبارزه ایستاده بودند و ایستادند البته بقیه دستگاههای اقتصادی ما سازمان برنامه بودجه ما اقتصاد ما همه اینها فشار رویشان هست اما عمدتاً فشار به این ۳بخش است و ما سختیهایی را تحمل کردهایم».
(جنگی که نامه ۷۲دلواپس نظام و استعفای زنگنه و صحبتهای کریمی قدوسی مبنی بر توصیه به روحانی مبنی بر پذیرش استعفای ظریف همگی نمودهای آن هستند)
از سوی دیگر روحانی در سخنان سهشنبه خود به بنبست رژیم در FATF هم اشاره کرد و گفت:
«مگر بدون ارتباط مالی و بانکی با جهان، شما میتوانید نفت بفروشید شما میتوانید چیزی را وارد کشور کنید خوب همه سیستم بانکی باید این کار را بکند ما با چمدان که نمیتوانیم تجارت بکنیم یک وقتی یک قطعه است میشه با پول چمدانی رفت قطعه رو آورد اما نمیشود دیگر دهها میلیون تن نهادههای دامی که در طول مدت دارد میآید همه باید با پول چمدانی که نمیشود بانکهای ما باید فعال باشند این خیلی مهم است اگر رابطه ما با گروه اقدام مالی قطع شود فعالیت بانکی ما در سطح دنیا با مشکل مواجه میشود... آخر یک ذره هم برای دنیا عقل و تدبیر را بپذیریم تمام کشورهای دنیا در یک نظامی در یک گروهی شرکت کردند یعنی هیچکدام عقل نداشتند... نمیشود کشور رو داد دست ده بیست نفر و بگوییم هر تصمیمی گرفتند ما تابع هستیم نه خیر صاحب این کشور ملت بزرگ ایران است حتماً ملت حرف خواهد زد حتماً بانک مرکزی حرف خواهد زد حتماً بانکهای ما حرف خواهند زد».
اینها همه نمودهای شدت بحران درونی رژیم هستند.
اگرها و احتمالات
اکنون چند احتمال را میتوان بررسی کرد:
- اگر روحانی استعفای ظریف را نپذیرد و حتی خامنهای هم از ظریف حمایت کند و ظریف از موضع بالاتری به صحنه برگردد، آیا میتوان گفت بحران درونی رژیم یک درجه کیفی کاهش پیدا کرده و موضع ظریف و روحانی تقویت شده است؟
پاسخ منفی است! هر طوری که بشود، شدت و حدت بحران درونی رژیم قابل ترمیم نیست. این قضیه را، هم مردم ایران که خصم آشتیناپذیر این رژیم و به اعتراف سردمداران و مهرههای رژیم تهدید اصلی رژیم هستند، به چشم دیدند، هم تمام طرفحسابهای رژیم اعم از دوست و دشمن! اکنون همه دریافتند که این رژیم بهشدت متشتت، بهمریخته و رفتنی است.
- استعفای ظریف اگر محقق شود، بیتردید اولین حلقه از یک زنجیرهٔ اجتنابناپذیر است.
- اگر هم ظریف با هر سناریویی برگردد، بحران و درگیری درونی رژیم یک مدار دیگر تعمیق و تشدید شده و با شدت و حدت بیشتری در آینده، آیندهای که نمیتواند چندان دور باشد، مجدداً سر باز خواهد کرد.
در این رابطه اظهارات یکی از کارشناسان رژیم به نام صادق ملکی از باند روحانی گویاست. وی با اشاره به سفر دیکتاتور سوریه به ایران نوشت: «خبر استعفای ظریف نه تنها این سفر را به حاشیه برد بلکه سبب شد اختلاف عمیق در حاکمیت دوگانه در ایران، علنی شده و ابعاد آن به عرصه عمومی کشیده شود». این کارشناس حکومتی میافزاید: ظریف چه برود، که رفت، نقطه ضعف عمیقی را در ساختار نظام به رخ جهانیان کشید که مهندسی ترمیم آن بسیار سخت خواهد بود».(دیپلماسی ایرانی – ۷اسفند).
به هر حال اکنون مردم بپاخاسته ایران میتوانند، ضعف حکام در اعمال حاکمیت را که از ثمرات قیام قهرمانانه خودشان است با ارزیابی دقیقتری در برابر خود ببینند امری که به تهور و آمادگی عمومی بیشازپیش در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه منجر میشود.