جایگاه بزرگترین قشر اجتماعی ـ فرهنگی
بار دیگر معلمان و فرهنگیان آزاده ایران فراخوان به تحصن و تجمع سراسری دادند. روز شنبه ۹ بهمن پنجمین تحصن اعتراضی و سراسری فرهنگیان و معلمان ایران در دو ماه اخیر، در شهرهای مختلف برگزار شد. معلمان اعلام کردند که روز دوشنبه ۱۱بهمن نیز تجمعشان را ادامه خواهند داد. در فراخوان آنها آمده است که «معلمان از ۲۳ تا ۲۷ بهمن در مدارس تحصن خواهند کرد و روز پنجشنبه ۲۸ بهمن تجمع سراسری برگزار خواهد شد».
در این فراخوان ضمن دعوت فرهنگیان و معلمان به پنجمین تجمع سراسری، خواستههای مشترک یکی از بزرگترین قشر فرهنگی و اجتماعی و صنفی ایران اعلام شده است. رئوس این خواستهها که خطاب به دولت، مجلس و وزارت آموزش و پرورش نظام ملایان عنوان شده، از این قرار است:
ـ اجرای طرحهای رتبهبندی و همسانسازی.
ـ آزادی معلمان زندانی.
ـ اجرای آموزش رایگان.
ـ توجه به اصل ۳۰ قانون اساسی.
ـ پرداخت پاداش پایان خدمت سال ۱۴۰۰.
ـ استخدام معلمان خرید خدمات آموزشی.
ـ رسیدگی به پرونده «به تاراج بردن صندوق بازنشستگی».
پایداری بر دو خواسته، افشای دسیسهها و روشنگری یک مسیر
در میان تنوع مطالبات فرهنگیان و معلمان، کماکان دو خواسته در صدر همهشان قرار دارند. این دو خواسته همواره در اعتراضات و سلسله تجمعات معلمان فریاد زده شده است: «اجرای طرحهای رتبهبندی و همسانسازی» بعلاوهٔ «آزادی معلمان زندانی».
معلمان در سخنرانیها و قطعنامههای پایانیِ تجمعاتشان همواره اعلام نمودهاند که مطالباتشان فراتر از امور صنفی و شغلی بوده و تسلیم زیر پا گذاشتن حقوق و کرامت انسانیشان نمیشوند. تجمعات، سخنرانیها و قطعنامههای فرهنگیان و معلمان، افشاگر عواقب و آثار دیکتاتوری سیاسی، تمامیتخواهیِ اقتصادی و انحصارطلبیِ حاکمیت ولایت فقیه بر امور معیشت، شغل، تحقیق و تحصیل بوده است. این تجمعات، سخنرانیها و قطعنامهها از طرفی روشنگر مسیر مقاومت و همبستگیِ فرهنگیان و معلمان برای استیفای حقوق و خواستههایشان بوده است.
در هیچ تجمع و گردهماییِ فرهنگیان و معلمان نبوده است که فریاد «آزادی معلم زندانی» سر داده نشده باشد. سماجت و استواریِ معلمان و فرهنگیان در تحقق خواستههایشان توأم با تداوم نوبهیی تجمع و تحصن و گردهمایی، پیام روشن و قاطعی از جانب یکی از بزرگترین قشر اجتماعی ـ فرهنگیِ ایران به حاکمیت اشغالگر آخوندی میدهد.
ریشهها را زیر کدام ذرهبین ببینیم؟
در چنین وضعیتی که بین معلمان و حاکمیت پیش آمده است، پرسش این است که چرا رژیم به مطالبات معلمان پاسخ نمیدهد؟ مگر خواستهها چیستند؟ آیا مشکل یا بنبست رژیم برای پاسخ ندادن، جنبهٔ صنفی و مالی دارد؟ آیا خامنهای نمیداند که با صرف یکدهم امپراطوری مالیاش در جهت تأمین مطالبات معلمان، کارگران، کشاورزان و مزدبگیران، مشکلات معیشت و احتیاجات مالی و مزایای این اقشار حل میشود و پایان مییابد؟
واقعیت این است که هم خامنهای به این وضعیت اشراف دارد، هم مجلس دستنشانده و هم دولت گماشته. واضح است که اختصاص این هزینه یا تصویب طرح رتبهبندی و... هیچ کاری و خرجی برای تمامیت رژیم ندارد. مشکل این رژیم و بنبست لاعلاجش در اختصاص دادن همهچیز ایران و ایرانی به حفظ خودش است؛ هم در سیاست داخلی و بینالمللی، هم در اقتصاد و امور صنفی. تمام معضلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و صنفی ایران را باید در زیر این ذرهبین کالبدشکافی نمود و ریشههایشان را شناخت.
اصل موضوع چیست و کجاست؟
نکتهٔ قابل توجه این است که رودرروی رژیم، فقط قشر فرهنگیان و معلمان صف نکشیدهاند که از خواستههایشان کوتاه نمیآیند، بلکه اکنون تمام اقشار اجتماعی ایران مطالبهگر حقوق صنفی و انسانیشان از رژیم آخوندی هستند. این یک رشتهٔ بههم پیوسته از فریاد و اعتراض برای بیان نقض بنیادیترین حقوق انسانی است. بهدلیل همین پیوستگیِ مطالبات صنوف و مشترک بودن فریاد و اعتراض مردم ایران است که گماشتهٔ ولیفقیه در رأس کابینهٔ دولت میگوید «ما به هر قشری بگوییم شما درست میگویید، با اقشار دیگر چه کنیم؟».
بنابراین اصل موضوع نه فقط در تجمعات معلمان و فرهنگیان بلکه در اعتراض و فریاد هر قشر دیگری، تشکیل شدن دو جبهه در ایران است؛ جبههٔ مردم با تنوع مطالبات و تداوم تجمعات و جبهه رژیم با کش دادن، بیپاسخ گذاشتن، وعدههای پوشالی، گسیل چماقداران و تهاجم و دستگیری مردم. از پس هر تجمعی دهها و گاه صدها شرکتکنندهٔ معترض، به نهادهای امنیتی احضار شده و تهدید به اخراج و سرکوب شدهاند. در بسیاری موارد هم معلمان و کارگران دستگیر و زندانی و یا تبعید شدهاند.
خردپیشهگیِ تجربی و تصمیم ناگزیر و راهگشا
آنچه از فرآیند این وضعیت حاصل شده است، رسیدن به یک خردپیشهگیِ تجربی در شناخت ماهیت دیکتاتوری فاسد ولایت فقیهی است. تمام اقشار مردم ایران بیش از چهل سال پله به پله تجربه کردهاند که این حاکمیت رفتار مدارا، مدنیت، مسالمت، تعامل، انتقادی و حقوقی سرش نمیشود. او (حاکمیت تمامیتخواه آخوندی) تمامت ایران و سرمایهاش را با مردمانی بردگیپذیر و تسلیم و خدمتکار میخواهد. از این رو فرهنگیان و معلمان ایران که تخصص و سلاحشان آگاهی، ترویج فرهنگ انسانی در مناسبات اجتماعی و پرورش انسانهای آگاه و بافضیلت است، از پس طی همهٔ مسیرها با این حاکمیت، تصمیم قاطع گرفتهاند که از استیفای حقوق مسلم سیاسی، صنفی و انسانیشان کوتاه نیایند. این قاطعیتی است که مدام همبسته و متحد میشود. تجلی این تصمیم در عبارات زیر، گویای روشنترین مختصات بین اقشار جامعهٔ ایران و نظام ملایان فاسد است:
«اگر در خیابانها و کوچهپسکوچهها مین ضد نفر هم کاشته باشید،
اگر شده کفنپوش و با خانوادههای خود در چنان جمعیتهایی خواهیم آمد
و اگر تمام ناوگان اتوبوسرانی را هم برای جابهجایی ما به زندانهای بیشمارتان به خدمت بگیرید، آن ناوگان هم شرمنده خواهد شد».
«از دادنامهٔ جمعی از معلمان استان فارس، ۲۶ دی ۱۴۰۰)