روز سهشنبه ۱۶مرداد اعضای ارشد باند موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی طی نامهیی خطاب به ملت، راهکارهای اصلاحطلبانه در شرایط موجود کشور را اعلام کردند.
جدای از محتوای نامه، پیشاپیش باید این نکته را یادآوری کرد که این باند، حتی همانزمان هم که سران و رهبرانش تعزیه گردانان اصلی حکومت بوده و بهطور نیمه وقت در کاخ نخستوزیری و شکنجهگاه اوین خدمت! میکردند، از طرف هیچکس جدی گرفته نشدند که اینک و در روزهای پایانی نظام محبوبشان، جدی گرفته شوند.
زاغچهای نتراشیده با صوتی ناهنجار که هیچ نابینا و ناشنوایی هم تحمل حضورش را ندارد، چه رسد به مردم به جانآمدهای که این روزها کمترین شعارشان خداحافظی همزمان با همزادان توأمانی به اسم «اصلاحطلب و اصولگرا» است! دوقلوی شومی که نزدیک به ۴۰سال حق حاکمیت ملت را غصب کرده و با سیاستهای خائنانه خود تمامی هستی مملکت را به ورطه نابودی کشاندهاند.
نگاهی به اسامی افراد امضا کننده بیانیه، هر بینندهای را از سرجمع شدن اینهمه شکنجهگر و بازجو و سربازجوی دهه ۶۰منقلب و مشمئز میکند:
« بهزاد نبوی، محمد سلامتی، صادق نوروزی، محسن آرمین، سیدمصطفی تاجزاده، فیضالله عربسرخی، محمد کیانوشراد، عبدالله ناصری، جواد امام، علی باقری»
بازجوهای اصلاحطلب!
همین چندماه پیش بود که همکاران سابق اینها (سردار؟نجات) در یک مصاحبه، پرده از سوابق جنایتکار بودن دوستان سابقش برداشت!
اعتراف به فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی اصلاحطلبان قلابی
ترکمنچای اصلاح طلبها!
طبعا جنایت و بازجویی زندانیان سیاسی اسیر، تنها شاهکار اینان نیست،
سرکرده این باند جنایتکار بهزاد نبوی همان کسی است که در اوج نعرههای گوشخراش و بازاری ضدامپریالیستی؟! ننگینترین قرارداد تاریخ ایران را در الجزایر امضا کرد. قراردادی که برای ماستمالی کردن کثافتکاری گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران بسته شد و هنوز هم روشن نشده چند میلیارد بابت آن فضاحت جریمه به آمریکا پرداخت کردهاند؟
نبوی در یک گفتگو با روزنامه حکومتی اعتماد به تاریخ ۸شهریور ۹۵در همین مورد گفته است: با تأکید بر اینکه وقتی با الجزایریها در مورد بیانیه الجزایر صحبت میکردیم که طرف دیگر آن آمریکا بود، نمیدانستیم پولهای موجود ما در بانکهای آمریکایی چقدر است، گفت: آقای نوبری رئیس بانک مرکزی بود. به واسطههای الجزایریها میگفتیم که شما از آمریکاییها صورت مطالبات را بگیرید. واسطهها میگفتند خودتان که بهتر میدانید. لیکن ما گفتیم که میخواهیم چک کنیم که ببینیم آمریکاییها صداقت دارند یا خیر.
وی افزود: واقعیت این است که رقم دقیق پولهایمان را نداشتیم. خدا از سر تقصیراتمان بگذرد. امیدواریم آن ارقام دقیق بوده باشد....».
رانتخواری اصلاحات طلبلانه!
این باند جنایتکار که در سالهای اخیر سوابق شکنجهگریهایشان را باند رقیب روی دایره انداخته، نه از شرکای جنایت بلکه از پایهگذاران جنایت در این نظام است.
این باند منفور البته تنها دستاندرکار جنایت و قراردادهای آنچنانی برای بقای خود نبوده! اینان نیز مانند باند رقیبشان از همان ابتدا درگیر پروژههای مالی نفتی از جیب مردم ایران بودند. شراکت همین باند و سرکرده بدنامش در بزرگترین قراردادهای نفتی کیش اورینتال با همکاری سیروس ناصری «عنصر دوسرجاسوس و فراری نظام» در بالا کشیدن میلیاردی نفت و سرمایه در قرارداد فاز ۹و ۱۰میدان گاز پارس جنوبی هنوز پرونده بازی است که رسیدگیاش به انتها نرسیده.
تصادف قانونمند!
اینکه اکنون چنین باندی میخواهد برای نجات نظام نسخه بپیچد، البته نه عجیب است و نه تصادفی!
طبعا این نظام تمام «هست و نیست» این دستههای جنایتکار است و باید تا آخرین قطره خو نشان از آن دفاع کنند. اما اینکه بخواهند با نامه سرگشاده به ملت شریف ایران، به مردم بهپاخاسته در خیابانها رهنمود برونرفت از بحران بدهند، دراز کردن پا از گلیم خودشان است!
مباحثی همچون حاکمیت ملی و مردمی
اصلاح اقتصاد فروپاشیده نظام
چگونگی برونرفت از بحران آب و مشکلات زیست محیطی
رانتخواری و... دهها معضل سیاسی و حقوق مدنی شهروندان در کنار سیاستهای فاجعهبار منطقهیی و جهانی البته پیازداغی است که این باند عادت دارد روی سهم خود از آش قدرت بریزد وگرنه که همگان حداقل پس از گذشت دهها میدانند تنها راه نجات از دست این رژیم و بحرانهایش، خداحافظی قاطع و یکسویه با تمامیت این رژیم است!
خودتان را گول نزنید!
نامه سرگشاده باند انقلاب اسلامی، البته همزمان شد با سخنان احمدینژاد رئیس جمهور سابق نظام که هر دو باند را مسئول وضعیت کنونی میداند و دنبال راهانداختن بازی کهنهای به اسم راه سوم است! اما اگر اینان بخواهند حداقل با خودشان روراست باشند، بهتر است بروند از آخوند عباس کعبی عضو خبرگان نظام یاد بگیرند که روز ۱۶تیر ۹۶همه این بازیها را کنار زد و با شفافیت تمام گفت: بدون تفنگ نمیتوانیم حتی یک هفته در این مملکت دوام بیاوریم!
افزایش تلاش همه باندهای رژیم از هر دو سو برای ارائه «راهحل برون رفت» از وضعیتی که اکنون در آن گرفتار آمدهاند ناشی از پیشروی قیام مردم ایران و وحشتی است که از پیوند این قیام با مقاومت سازمانیافته مردم ایران سراپای رژیم را فراگرفته است. این روزها از خامنهای و روحانی گرفته تا سرکردگان پاسداران از آلترناتیو دمکراتیکی که روزبهروز موقعیتش در پهنه اجتماعی و بینالمللی اعتلای مییابد ابراز وحشت میکنند و اقرار میکنند که «مشکل مجاهدین» دارند. آنها به نیروهای روحیه باخته رژیم دلگرمی میدهند که «نگران سرنوشت نظام» نباشند. نامههای شکنجهگران دهه ۶۰هم در راستای همین تقلاها است تا به نیروهای در حال ریزش و ارکان در حال فرو ریختن رژیم وانمود کنند راهحلهایی برای خروج از بحران در سراشیب سقوط متصور است. همان که خامنهای چندی پیش رهنمودش را داده بود که تلاش کنید «هنرمندانه» «سیاه را سفید» جلوه دهید. تلاشهای بیثمری که پاسخ خود را از قیامکنندگان در کف خیابان از دیماه تا کنون بیوقفه دریافت کرده است.