چند روز پیش فیلم گرداندن جوانان توسط نیروهای سرکوبگر و توهین و ضرب و شتم آنها توسط اوباش خامنهای یکبار دیگر جامعه ایران و جامعه جهانی را تکان داد.
بسیاری از محافل مطبوعاتی و شخصیتهای سیاسی جهان ضمن محکوم کردن آن نسبت به این اقدام ابراز نفرت کردند. در داخل کشور هم موجی از خشم و نفرت نسبت به سرکوب جوانان توسط مردم در شبکههای اجتماعی راه افتاد. نفرت مردم از این اقدام ضدانسانی و ضدمردمی طوری بود که آخوند رئیسی ناگزیر به صحنه آمد و با یک غلطکردم گویی یک گام عقبنشینی کرد.
اما بهرغم این گفته رئیس قضاییه آخوندی، سرکردگانی از نیروهای سرکوب این اقدام را تأیید کردند و حتی بعضاً آنرا در راستای اجرای خواست خامنهای در زمینه مبارزه با اراذل و اوباش نامیدند.
پاسدار حسین رحیمی سرکرده نیروی سرکوبگر تهران بزرگ گفت اقدام ما با حکم قضایی بوده و از این جنایت دفاع کرد.
جانشین معاون اطلاعات و امنیت ستاد کل نیروهای مسلح رژیم ضمن قدردانی از کار فرمانده نیروی انتظامی در زمینه گرداندن جوانان در انظار عمومی و توهین و تحقیر، این کار را «قاطعیت فرمانده ناجا در برخورد با اراذل و اوباش» و در راستای «مطالبه رهبری» نامید و گفت: «امروز مطالبه رهبری خشکاندن ریشههای ناامنی در جامعه است. امروز بحث امنیت نظام بایستی با محوریت مبارز با اراذل و اوباش پیگیری شود» (سایت جوان آنلاین ۱۶مهر۹۹).
به این ترتیب روشن میشود که این خط توسط شخص خامنهای دنبال میشود، خامنهای با ایجاد رعب و وحشت در جامعه میخواهد از قیامی که در تقدیر است جلوگیری کند.
تناقض در میان حرفهای سرکردگان سرکوب و حرف رئیس قوه قضاییه که گرداندان جوانان در شهر را اشتباه نامید، ناشی از این واقعیت است که سیاست سرکوب مردم به بنبست رسیده است. بنبستی که قبل از هر موضوع دیگر ناشی از ترس نسبت به بالاگرفتن خشم مردم و اعتراضات مردمی است. نوشتههای رسانههای حکومتی از هر دو باند حاکم در رد این کار نیروی انتظامی بهوضوح این بنبست را نشان میدهد.
البته این رسانهها برای اینکه وحشت خودشان را از نفرت مردم بپوشانند موضوع غیرقانونی بودن این امر را وسط کشیدهاند.
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران در تقبیح اقدام نیروی انتظامی نوشت: «فیلم چرخاندن اراذل و اوباش در رسانه و فضای مجازی نه در باب تشهیر بلکه در قالب تحقیر دست به دست میشود، فرمانده نیروی انتظامی هم با افتخار از «گردن شکستن» صحبت میکند. انگار «اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها» در نظام حقوقی ما جایگاهی ندارد! یا اینکه نیروی انتظامی خود را فراتر از قانون دیده است» (جوان ۲۳ مهر۹۹).
روزنامه مستقل وابسته به باند روحانی نیز ضمن اذعان به نفرت و انزجار مردم که «در فضای مجازی همه از این کار اعلام انزجار داشتند»، در زمینه غیرمفید بودن این اقدام نوشت: «در مفید بودن رفتار، بدون تردید اشکال جدی وجود دارد. جامعه آنرا یک استراتژیِ مدیریتی سودمندی نمیبیند».
این رسانه در زمینه گرداندن جوانان در انظار عمومی نوشت: «آنچه این حرکت را بیش از همه لوث میکند، تساهل با مجرمان و متهمان کلان است. در حالی که بخش اعظم حقوق جامعه، افراد و حاکمیت بهواسطهٔ عدم نظارت کافی، ابهام و درهم تنیدگی ساختاری، بده بستانهای سیاسی، اغماض همجناحی بودن و فقدان اراده کافی و وافی، روزانه به محاق میرود، سوار کردن چند نفر جوان و ضرب و شتم آنها در ملأعام بیشتر از اینکه ندامت آنها و تنبه جامعه را در بر داشته باشد، نوعی سرگرمی و دل مشغولی کاذب به جامعه است که فراتر از هیجان کوتاه مدت، اثر دیگری نخواهد داشت» (مستقل ۲۳مهر۹۹).
روزنامه مردمسالاری نیز ضمن اعتراف به نفرت عمومی نسبت به این اقدام سرکوبگرانه نیروی انتظامی به بینتیجه بودن این اقدام اعتراف کرد: «واقعا هدف این اعمال چیست؟ تنبه مجرم است یا ارعاب دیگران؟ اگر هدف تنبیه است که تجربه نشان داده این قبیل مجازاتها بازدارنده نیست. این قبیل مجازاتها متعلق به دولتهای پیشامدرن است. اقداماتی مثل چرخاندن در شهرها و کتک زدن هیچ کارکرد مثبتی نخواهد داشت و حتی باعث مشهور شدن این مجرمین در جامعه و گسترش اقدامات مجرمانه که عیناً قابل مشاهده نیز هست و یا همدردی آحاد جامعه در برخی از موارد با آنها میشود» (۲۳مهر۹۹).
واقعیت این است که بهدلیل ضعف و بنبست سرکوب، که رژیم نمیتواند بهطور گسترده زندانیان سیاسی را اعدام کند، به سراغ طرحهای جایگزین رفته است. سرکوب جوانان تحت عنوان اراذل و اوباش یکی از این طرحهای ضدمردمی برای مرعوب کردن جامعه است، امری که نتیجه معکوس آن باعث شد، رسانههای حکومتی از هر دو باند آنرا بینتیجه، فاقد کارکرد مثبت و حرکتی لوث بنامند.
برآیند آنها از این عمل ضدمردمی نیروی انتظامی این است که باعث شده مردم با جوانان تحقیر شده ابراز همدردی و آنرا محکوم کنند. نگرانی اصلی آنها این است که این قبیل اقدامات بیش از پیش وضعیت انفجاری جامعه علیه حاکمیت را ملتهب کند.
وضعیت انفجاری که محسن هاشمی رفسنجانی رئیس شورای قلابی شهر در مورد آن گفت: «شاهد تعمیق شکاف و احساس تنفر هستیم و مشکلات فزاینده کشور فریاد اعتراض بسیاری را بلند کرده است» . (روزنامه همدلی ۲۳مهر۹۹)
روزنامه آفتاب یزد هم نگران فوران آتش زیر خاکستر خشم مردم و قیام و خیزش آنها است: «بیش از تنگناهای اقتصادی، بیاعتمادی نسبت به متولیان مدیریت جامعه است که تیشه بر ریشه صبر و سکوت شهروندان میزند. آنچه شرایط امروز را بهمراتب سختتر نموده و جامعه را تبدیل به آتشی در زیر خاکستر ساخته افت بیسابقه اعتماد مردم به مدیریت عمومی جامعه و کاهش شدید شاخصهای مرتبط با سرمایه اجتماعی میباشد». (آفتاب یزد ۲۲مهر۹۹)
رژیم برای اینکه خاکستر روی این آتش کنار نرود بیراهه میرود و جوانان را در خیابانها میگرداند، اما واقعیت این است که این اقدام و سایر اقدامات برای سرکوب بیشازپیش باعث نفرت و خشم و مردم میشود، مردمی که از هر فرصت استفاده میکنند تا ناقوس سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه را به صدا درآورند و از شر آن خلاص شوند.