رئیسی جلاد در ادامهٔ نمایشهای مسخرهاش تحت عنوان «سفرهای استانی» به شهرستان یاسوج و استان کهگیلویه و بویر احمد رفت. در حالیکه هدف از این نمایشها فریب مردم و فرونشاندن ولو موقتی خشم عظیم اجتماعی است، اما در همان صحنههای از قبل آمادهسازی شده، وقتی خودروی جلاد به منطقهٔ تنگ سرخ بویراحمد رسید، مردم عاصی راه خودرو را سد کردند. وضعیت آنچنان بود که رسانههای حکومتی مجبور شدند با سانسور تصاویر و تلاش برای کوچک کردن حادثه، گزارش دهند: «مردم خشمگین، عصبانی و نگران سد راه خودرو حامل رئیسی شدند. مردم بسیار خشمگین و ناآرام بودند!» (ایرنا-۹مهر).
در سفر درمانیهای رئیسی جلاد به ایلام و طبس هم درست همین اتفاق افتاد و تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی توسط خود مردم، حاکی از فوران نفرت و خشم علیه رئیسجمهور نظام غارت و چپاول بود.
اینها نمودهایی است هم از بهتنگ آمدن مردم از فشارهای خردکنندهٔ اقتصادی و معیشتی و هم از رنگ باختن رعب و اختناق و دیکتاتوری در کورهٔ فقر و گرانی. در پایان دوران آخوند روحانی که گرانی بیداد میکرد و رئیسی جلاد وعدهٔ بهبود وضعیت معیشت و چرخش چرخهای اقتصاد میداد! البته هیچگاه و مطلقاً هیچگاه نگفت چطور و با چه ساز و کاری!
اکنون طی حدود دو ماه که از آمدن او میگذرد، نرخ تورم تنها در شهریورماه، آن هم با آمارهای کوچک شدهٔ رژیم، با افزایش ۳درصدی نسبت به ماه قبل، به ۴۵ و ۸دهم درصد رسیده است. تعداد بیکاران کشور نسبت به تابستان۹۹ بیش از یک میلیون و ۳۱۰هزار نفر بیشتر شده (فرهیختگان-۱۰مهر)؛ گرانی چنان است که متوسط هزینهٔ سالانهٔ یک خانوار از ۴۰میلیون تومان در سال۹۷ به بیش از ۶۳میلیون تومان در سال جاری رسیده؛ دستمزد کارگران (تازه اگر حقوقشان را بدهند) تنها کفاف ۳۰درصد مخارج حداقلی زندگی یک خانوار را میدهند (کاروکارگر-۱۰مهر)؛ قیمت یک عدد تخممرغ به ۲هزار تومان رسیده و نرخ گوشت قرمز، بر اساس آمارهای رسمی، در یک دههٔ گذشته ۱۲برابر گرانتر شده است. وضعیت طوری شده که رسانههای رژیم هم اعتراف میکنند: «امنیت غذایی مردم در خطر است!» (همدلی-۱۰مهر).
در این شرایط، خامنهای آرد به دهان گرفته و رئیسی جلاد هم بهدورهگردی و باید درمانی و انشااللهدرمانی مشغول است. کارشناسان، مهرهها و رسانههای باند مغلوب و حذف شده پیاپی مینالند و هشدار میدهند که وضعیت خراب است و «مردم تا یک جایی میتوانند طاقت بیاورند و هنگامی که مشاهده کنند چیزی برای از دست دادن ندارند، منتظر نمیمانند ما به آنها اجازه دهیم اعتراض کنند یا خیر!» (جلودارزاده، عضو پیشین مجلس ارتجاع-۸مهر)؛ و بهعنوان تنها راه برونرفت از این وضعیت، تندادن رژیم به زهرخوری در مذاکرات وین را تجویز میکنند.
خامنهای هم میفهمد این تنها گزینه برای این است که ولو مقداری بحران اقتصادی مهار شود؛ اما این را هم خوب میداند که رفتن پای میز زهرخوری، یعنی از دست دادن مؤلفههای قدرت نظام فرسوده و فرو ریختن ارکان آن؛ و از آنجا که یک مرز سرخ هم بیشتر ندارد و آن حفظ هژمونی خودش است، با وجود فرصتهای طلایی طی ۸ماه گذشته برای معامله با غرب و رفع تحریمها، نهتنها نتوانسته از آنها استفاده کند، بلکه همواره زیر میز مذاکرات، چه با ۱+۴ و چه با آژانس زده است.
این همان بحران بیراهحلی در نظامی است که عمرش بهسر آمده و با خطر عاجل قیامی بزرگ روبهروست و حال و روز خلیفهٔ ارتجاع مصداق این بیت خواجهٔ شیراز است که:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت