در دنیای انسانی نمادها کارکردهایی بحثناپذیر و حتی بیجایگزین دارند. تک سمبلها و نمادهای خاص تاریخی هزاران سالهٔ ملل جهان زمانی صرفاً بار ملی یا مذهبی و حتی فلسفی داشتند؛ اما امروزه از شرکتهای تجاری تا گروههای هنری کوچک و بزرگ بهدنبال یک نشان و نماد به یاد ماندنی برای شناساندن خود به مردم هستند.
برای نمونه سالها پیش مبارزان ضد آپارتاید جنسی مشتهای افراشته را بهعنوان نماد عدالتخواهی به جهان شناساندند که همین روزها هم در میادین ورزشی و تظاهرات خیابانی به چشم دیده میشود. کما اینکه شاخه زیتون و کبوتر سفید و نشان مشهور سه خط و دایره برای همهٔ جهان بهعنوان نماد صلح شناخته شده است.
در ریشههای تاریخی یا مدرن این نماد و نشانها بیشتر اوقات به یک واقعهٔ مهم میرسیم که منشاء اثری در تاریخ شده است. واقعهیی که نقطهٔ عطف و یا پاشنهٔ گردش سلسلهای از وقایع روزگار خود بوده است. برای مثال کبوتر سفید وشاخهٔ زیتونی که به لب داشت، به داستان حضرت نوح باز میگردد و کبوتری که پس از آن توفان سهمگین به پرواز درآورد و در بازگشتاش خبر از آرامش و فرو نشستن خروش خشم توفان داد.
اما در این روزگار و در دیار محنت زدهٔ ایران ما، پیچیدگی و پیشرفت اجتماعی و عقلی بشریت فراتر از آن است که یک نوح و یک کشتی و یک توفان بخواهد گره گشای راه باشد.
نمادهای آزادی در ایران
این روزها در هیچ کوی و برزنی از شهرهای ایران نیست که شعار محوری «مرگ بر» بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم نثار خامنهای و کفتاران عمامهدار و بیعمامهٔ حاکم نشود. شعارهایی که گاهی صوتی – تصویری به سمع و نظر بینندگان عزیز میرسد؛ گاهی در دستنوشتههای مردم به فضای مجازی سرازیر میشود؛ گاهی در هشتگها ترند میشود و گاهی هم بر در و دیوار شهرهای میهن نقش میبندد.
از سوی دیگر گردان ساندیسخواران مفلوک نظام هم در به در با سطل رنگ در پایگاههای بسیج گوش به فرمان و آماده نشستهاند تا به گوشه و کنار شهر و روستاها اعزام شده و با ماستمالی «نماد» مربوطه را موقتاً هم که شده از دسترس و دید مردم خارج کنند! کما اینکه در فضای مجازی مسئولیت انتشار هر اراجیف و خزعبلاتی را به عهده گرفتهاند تا این حجم از اعترضات نمادین به گوش نرسد یا به چشم نیاید.
یک حقیقت آشکار و ملموس برای خامنهای و حرام لقمهگانی که با خون و نان مردم فربه شده و ثروت اندوختهاند، قطعاً بسیار دردآور است. اینکه پس از چهل و اندی سال که پیر و جوان این مملکت را در هر صف و هر تریبون به شعارهای مرگ علیه این کشور و آن گروه و آن دسته و سازمان ترغیب یا تشویق میکردهاند، در جستجوی هشتگهای صفحات اجتماعی و یا حتی گوگل، پس از عبارت «مرگ بر» انبوهی از پیشنهادات چنان ردیف میشود که گویا ساختار نظام آخوندی را جستجو کردهاید! از سیستم حکومتی ولایت فقیه گرفته تا شخص خامنهای و جلاد محبوبش بهسرعت در صف انتظار خواهند بود!
وقتی کارد به استخوان ولایت میرسد!
اما تا اینجای کار برای پدیدهیی به نام آخوند که شرم را خورده و حیا را قی کرده، چندان جای «فشار» و حرص خوردن نیست. بههرحال تلاش میکنند خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند و در انکار وارد شوند. اما کارزارهای «نماد» در این مرحله متوقف نشده و به مدارهای بالاتری بالغ میشوند که دیگر قابل فرو خوردن نیست. درد و سوزش چنان عرصه را بر مزدوران و جیرهخواران تنگ میکند که راهی جز زوزه کشیدن و ضجه زدن باقی نمیگذارد.
کارزار طولانی کانونهای شورشی، در سوزاندن و تخریب نمادهای حاکمیت، سردمداران و مهرههای شناخته شدهٔ جهل و جنایت حاکم، این روزها تبدیل به عادتی فراگیر برای ایرانیان شده است. بهنحوی که حتی معاندین مجاهدین و خردهگروههایی که بیش از ضدیت با نظام، به ضدیت به مجاهدین شناخته شدهاند، این روزها در پی کانونهای شورشی مجاهدین به خود جرأت تکان و حرکتهایی علیه نظام هم دادهاند! بیش باد و کم مباد!
اما نقطهٔ تحول اینجاست که آن «ضدیت» به یک «تایید» بالغ میشود؛ وقتی تصاویر رهبری مقاومت در تلویزیون سراسری آخوندی روی آنتن رفت، پدیدهٔ «مرگ بر» به یک «درود بر» تکامل پیدا کرد. از آن هنگام تاکنون، هر روز شاهد ظاهر شدن تصاویر رهبری مقاومت در گذرگاهها و خیابانها یا پخش صدای آنها هستیم.
این یکی دیگر برای گلهٔ کفتار حاکم قابل پذیرش نیست؛ قابل فرو خوردن هم نیست. اما مشکل بزرگ این است که هر حرف و سخنی دربارهٔ این موضوع مانند حرکت به روی اره است؛ رفتن به هر طرف عقب یا جلو میتواند باعث «جر خوردن» شود! طبیعی جلوه دادن، کوچک انگاشتن و بیتأثیر معرفی کردن آن این نگرانی را برایشان ایجاد میکند که فردا اقدامات مشابه بیشتر و بیشتر شود. در عینحال داد و فغان کردن و حاد جلوه دادن قضیه هم باعث گسترش بیشتر خبر و جر خوردگی در بدنهٔ نیروهای ساندیسی حاکمیت شود.
اعترافهای ناگزیر
اما سایت بولتن نیوز که به لایههای هار و وحشی سپاه وابسته است، در ستون یادداشت روز چهارشنبه ۲۴فروردین ۱۴۰۱ خود تعارف را کنار گذاشت و نعرهٔ سوزناک خامنهای و جیرهخوارانش را رسانهیی کرد. این رسانهٔ حکومتی که به مانند خود خامنهای در گاو گیجهٔ ولایی بر سر اجرا یا حذف طرح صیانت سردرگم مانده است، به نمایش درآمدن تصاویر بزرگ رهبری مقاومت بر ساختمانهای تهران را به عدم اجرای طرح صیانت گره زده است.
این سایت با هراس و نگرانی چنین به فعالیتهای کانونهای شورشی اذعان میکند که: «دوشنبه شب ۲۲فروردین ساکنان تقاطع خیابان ایرانشهر ـ کوروش شرقی در حوالی ساعت ۲۲ شاهد یک تصویرنگاری بسیار بزرگ بر روی یکی از دیوارهای این منطقه بودند. بهگفته شاهدان، این تصویرنگاری آنقدر بزرگ بود که از فواصل دور نیز بهخوبی دیده میشد». نویسنده سپس با تضرع و ناله از مخاطبینی که بدتر از خودش در گلمانده و راهی به جایی نمیبینند میپرسد: «براستی تا کی باید شاهد این سیگنالهای هنجارشکنانه باشیم؟» و این پرسش ناخودآگاه حاکی از تداوم این سیگنالها و «نماد» هاست. شاید پاسخ این است که «تا سرنگونی!»