علی خامنهای با وضعیتی فلاکتبار و غیرقابل مقایسه با تمام ادوار حاکمیتش مواجه شده است. او از مدتها پیش وعدهٔ روی کار آمدن دولت جوان حزباللهی را برای حل تمام معضلات نظامش داده بود و هر گاه کار به جای باریک میکشید با این دلخوشکنک، افسار متمردان را در جنگ قدرت میکشید و آنها را به این مدینهٔ فاضلهٔ موهوم ارجاع میداد. اکنون هر چه به موعد نمایش نزدیک میشویم نه خبری از بازارگرمی انتخاباتی است، نه اثری از مدعیان چشمپرکن و کاندیداهای جذاب و قابل ارائه که بتواند با آنها به این نمایش کساد رونقی ببخشد و نه هیچ چیز دیگر.
بحران اعتبار!
کل نظام با بحرانی دست به گریبان است که یکی از روزنامههای حکومتی آن را «بحران اعتبار»! نامیده است.
«دیری است که بحران اعتبار دامن همه را گرفته است. هم نهادهای سیاسی و هم افراد سیاسی در نازلترین سطح اعتماد عمومی قرار دارند. ملت دیگر سخت به ادعاها و شعارها دل میبندند. دیگر برای سخنان فانتزی هورا کشیده نمیشود. اتوپیای ذهنیت جمعی جامعه ایران، پایش به زمین رسیده است و لذا مردم به وعدههای سرخرمن اعتنایی نمیکنند» (ابتکار. ۲۱فروردین۱۴۰۰).
مقام عظمای ولایت هر برگی رو میکند پیشاپیش سوخته و از دور خارج شده است. مضحک آنکه برخی بازیگران شوی مهوع انتخابات برای مقبول جلوه دادن خود، دست به اقدامات عجیب و غریبی زدهاند. کسی مانند عزتالله ضرغامی که سالیان رئیس صدای و سیمای منفور آخوندی بوده با شعار انتخاباتی «نان، مسکن، آزادی»! وارد گود شده است. دیگری که وزیر دفاع بوده مدعی است که مستقل است و آمده است که خود را هزینه کند. آن یکی که ادعا میشد کپی برابر اصل دولت جوان حزباللهی است اختلاسگر از آب درآمد! شعبان بیمخ نظام و چوب زن کف خیابان جمع کن و ابراهیم رئیسی، جلاد منفور کشتار تابستان ۶۷ هم که جای خود را دارند. پاسدار سبز وار رضایی میرقائد هم بارها دورخیز کرده تا از دیوار پاستور خودش را بالا بکشد ولی با مخ به زمین خورده است. در این دور از نمایش اصلاحطلبان قلابی زیاد به بازی گرفته نمیشوند. این سوتهدلان به نتیجهٔ بازی گل یا پوچ بین نظام و طرف حسابهای برجام چشم دوختهاند و با این امید آبکی که چند تحریم تا قبل از اجرای نمایش انتخابات لغو شود روزگار میگذرانند.
«جماعتی به انتظار نشستهاند تا با رفع تحریمها ولو به شکل حداقلی یا با اتفاقاتی چون آزاد شدن منابع بلوکهشده ایران در کشورهایی چون کرهجنوبی زمینه حضور محمدجواد ظریف در انتخابات فراهم آید و او در قامت یک منجی برای رفع تحریمها به مردم معرفی شود» (فرهیختگان. ۲۱فروردین۱۴۰۰).
تحریم عمومی نمایش و نمایش راهانداز
با این حساب، مردم نه برای اصلاحطلب نه برای اصولگرا، نه برای سخنان رنگین و فانتزی نه برای شعاری تند و تیز، نه برای عمامه سفید نه برای عمامه سیاه دیگر تره خورد نمیکنند. هر مهرهای که از غربال نظارت استصوابی و شورای نگهبان ارتجاع رد شود، در پیشگاه آنها مطرود و منفور است. در واقع اصل این نمایش زیر سؤال رفته و با تحریم عمومی مواجه شده است.
آنچه گفتیم با زبانی دیگر در روزنامههای حکومتی منعکس شده است:
«چیزی تا انتخابات ریاستجمهوری نمانده است اما آرایش انتخاباتی شکل نمیگیرد. اسامی که مطرح میشود نیز شور و اقبالی در افکار عمومی نمیانگیزد. در محضر افکار عمومی حال بسیاری از این اسامی بد است. تقریباً همه شخصیتهای سیاسی بهلحاظ افکار عمومی بیمارستانی هستند. عدهیی شرایط اورژانس دارند، عدهیی در بخش بستری هستند و پارهای نیز کارشان به ICU و ccu کشیده شده است. بازگشت این گروه واپسین بسیار بعید است. افکار عمومی به سختی به این گروه اقبال نشان میدهد. لذا بیجهت وقت خود را تلف میکنند» (ابتکار. ۲۱فروردین ۱۴۰۰).
یعنی ول معطلاند!
«در آستانه انتخابات ۱۴۰۰، هیچ کانون جاذبهای مردم را مسحور نمیکند. همه جناحهای سیاسی با ایدههای تکراری که بارها ناکارآمدی خود را عیان کردهاند، پا به میدان گذاشتهاند» (شرق. ۲۱فروردین۱۴۰۰).
یک نمونهٔ دیگر:
فضای انتخابات پیش رو در سکوت سنگینی فرو رفته است و هنوز هیچ خبر دقیقی از اصلاحطلبان و اصولگراها نسبت به معرفی نامزد وجود ندارد. این فضا در کنار احتمال کاهش مشارکت با توجه به تجربه اسفند ۹۸ نگرانیهایی را برای جناحهای سیاسی بهوجود آورده است، شعارهای جناحها نیز دیگر جذابیتی برای آرای خاکستری ندارد که دوباره فرصتی به آنها بدهند» (مستقل. ۲۱فروردین۱۴۰۰).
رئیسجمهور حداقلی!
این بازخوردها مؤید آن است که طردشدگی بیش و پیش از آنکه شامل دو یا چند کاندید، دو یا چند باند باشد دامنگیر کل نظام است. مردم کل نظام را طرد و نامشروع و از اعتبار ساقط اعلام کردهاند. از هماکنون بهطور رسمی صحبت از یک نمایش شکستخورده و یک «رئیسجمهور حداقلی»! به میان میآید.
«بهنظر میرسد این روند نزولی مشارکت همچنان ادامه پیدا کند و ما شاهد یک ریاستجمهوری حداقلی باشیم که قطعاً رئیسجمهوری حداقلی نمیتواند در صحنه داخلی و بینالمللی اثرگذاری چندانی داشته باشد» (مستقل. ۲۱فروردین ۱۴۰۰).
این روزنامه در جای دیگری بهنقل از حسین کنعانی نوشته است: «مشارکت حداقلی یعنی شکست همهٔ ما»
این کساد بازار از هماکنون نشاندهندهٔ رأی سرخ و منفی مردم ایران به استبداد دینی و باندهای مافیایی آن است. آری، دیریست مردم از اصل نظام (ولایت فقیه) عبور کردهاند و رأی آنها تنها و تنها سرنگونی است.