ریزش نیروهای رژیم پدیدهٔ جدیدی نیست، ریزش(که در اینجا مشخصاً ریزش در سپاه و بسیج مورد نظر است) از قبل هم جریان داشت، اما پس از قیام دیماه ۹۶ آهنگ و شتابی مضاعف پیدا کرد. تا آنجا که پاسدار جعفری سرکردهٔ سابق سپاه پاسداران در تاریخ ۲۰اسفند ۹۶ اذعان کرد: «وضعیت درونی سپاه، یکی از دغدغههای رهبری است». این پدیده بهخصوص هنگامی که دولت آمریکا در تاریخ ۱۹فروردین امسال، سپاه پاسداران را بهعنوان گروه تروریستی لیستگذاری کرد، شتاب بیشتری گرفت. خامنهای که از این تأثیر بهخوبی خبر داشت، روز بعد(۲۰فروردین ۹۸) سرآسیمه به صحنه آمد و به تملقگویی و استمالت از پاسداران و بسیجیان وحشتزده پرداخت.
ریزش آنقدر جدی بود که خامنهای در دیدار با سرکردگان سپاه در روز ۱۰مهر ۹۸ اذعان کرد: «ریزش و رویش در همه جا هست؛ در سپاه هم ریزشهایی وجود داشته، قضاوت قاطع بنده این است که در سپاه، غلبه با رویشها بوده است». جدا از اینکه همین بیان نشانهٔ ریزش شدید است، اما ریزش و بریدگی در بالاترین نقطهٔ سپاه یعنی فرمانده کل پاسداران سرلشکر جعفری، برجستهترین شاهد این مدعاست که رژیم هم نتوانست آن را رفع و رجوع کند.
خامنهای در تاریخ ۲۱مهر ۹۸ هم در مراسم سردوشی به پاسداران، به وضعیت روحی آنها اشاره کرد و گفت: «ترفند دشمن را بشناسید. اوّلین آماج تهاجم دشمن عبارت است از فکر شما، از ذهن شما، از آنچه حاکم بر اندیشهٔ شماست؛ این اوّلین آماج دشمن است. با انواع حیلهها سعی میکند این تفکّر را تغییر بدهد... نگذارید فکرها را عوض کنند، نگذارید انگیزهها را ضعیف کنند».
ریزش بر اثر قیام ۹۸
به قیاس قیام ۹۶ و اذعان همهٔ سردمداران و سرکردگان رژیم مبنی بر اینکه قیام ۹۸ از قیام دیماه ۹۶، بهمراتب شدیدتر و ضربهای که بهرژیم وارد کرده سهمگینتر است، روشن است که ریزش ناشی از این قیام بسا بیشتر و گستردهتر است.
آخوند علمالهدی، امامجمعه خامنهای، در روز ۶آذر طی یک سخنرانی به مناسبت هفتهٔ بسیج با اشاره به قیام گفت: «در ماجرای اخیر افزایش بهای بنزین برخی افراد که عشق آنها به رهبر معظم انقلاب اسلامی جای تردید ندارد مسألهدار شدند زیرا گفتند که چرا رهبری از این کار حمایت کردهاند». وی در مورد علت این ریزش هم گفت که «اینها بهاندازه کافی باورمندی و ایمان به ولایت ندارند».
کیفیت نیروهای رژیم در جریان قیام
مهمتر از ابعاد کمی ریزش، میزان وحشتزدگی و روحیه بسیار پایین نیروهای رژیم در مواجهه با نیروهای جان بر کف قیام است که ایادی و سردمداران رژیم هم بهرغم تلاش بسیار برای کتمان و وارونه جلوه دادن این واقعیتها، باز هم ناگزیر از اذعان به وجوهی از آن شدهاند. از جمله این موارد اظهارات فرماندار شهر قدس(قلعه حسنخان) از چگونگی قیام و تسخیر فرمانداری توسط جوانان قیامآفرین است.
وی که اظهاراتش در روزنامهٔ ایران(۱۰آذر) بهچاپ رسیده با اشاره به کمبود نیروی رژیم در این شهر میگوید: «شهر قدس با بیش از ۴۲۰هزار نفر جمعیت تنها ۳کلانتری داریم؛ در حالی که سرانه هر ۵۰هزار نفر باید یک کلانتری باشد. همین ۳کلانتری هم کمبود نیرو دارند...».
فرماندار کذایی میافزاید: «متأسفانه نیروهای سپاه و حتی نیروی انتظامی آن روز کامل نبودند، حتی من نفهمیدم نیروهای خود ما چه زمانی و بهدستور چه کسی از فرمانداری خالی شدند و رفتند (بخوانید فرار کردند). فقط تعداد کمی از پرسنل در فرمانداری مانده بودند و بقیه رفته بودند».
وی در مورد چگونگی تسخیر فرمانداری هم میگوید: « بنابراین یک تعداد نیروی محدودی اینجا در فرمانداری باقی ماند و وقتی جمعیت را با آن خشم دیدند، از در ورودی فرمانداری عقبتر آمدند (بخوانید فرار کردند). معترضان هم در را شکستند و وارد شدند».
فرماندار مزبور با همهٔ کینهای که نسبت به جوانان شورشی دارد و یک جا هم صراحتاً اعتراف میکند که به نیروها دستور شلیک داده است، اما به نکاتی اشاره میکند که گویای کاراکتر و ویژگیهای این جوانان است، از جمله این که: « معترضان که در را شکستند و وارد شدند، سینه سپر میکردند و میگفتند اگر میتوانید ما را بزنید... شورشیها حتی یک قندان را هم جابهجا نکرده بودند. فقط کامپیوتر و دستگاه کپی را برده بودند!».
تصویر دیگری از قیام و رویارویی با قیامکنندگان را یکی دیگر از عوامل رژیم از چگونگی حمله قیامکنندگان به حوزهٔ جهل و جنایت رژیم در کازرون را برای خبرگزاری فارس ۳۰آبان بهتفصیل و با ذکر جزییات شرح داده که قیامکنندگان چگونه ظرف یکساعت و نیم حمله به این حوزه و بهآتش کشیدن آن در آنجا حضور داشتند و از نیروی امنیتی یا پاسداران هیچکس در این مدت یکساعت و نیمه در آنجا حضور نداشت و همهٔ آنها با مشاهدهٔ سیل خروشان مردم فرار کرده بودند.
اظهارات طلبهٔ کذایی در مورد ترکیب قیامکنندگان نیز قابل توجه است. وی معترضان را به ۳دسته تقسیم میکند، «تعدادی که شعارهای ضدانقلابی و ضدروحانیت میدادند... تعدادی از آنها مدام سراغ مدیر حوزه را میگرفتند. آنها اسم ایشان را هم میدانستند. در آن شرایط اگر دستشان به حاج آقا میرسید، حتماً کار ایشان را تمام میکردند... اما گروه سومی هم وجود داشت که به اعتقاد من، بدترین گروه بودند که تماشاچیان بودند. این گروه که در مقابل حوزه ایستاده بودند و هیچ کاری نمیکردند، در اصل، باعث شدند ما نتوانیم از خودمان دفاع کنیم. آنها با تجمعشان در کنار آشوبگران، در واقع بهعنوان «سیاهیلشکر» آنها عمل کردند».
تلاش برای سرپاکردن نیروها پس از قیام
در روز ۶آذر، خامنهای در دیدار با بسیجیان که در اثر برخورد با قیامکنندگان بهشدت خود را باخته بودند، تلاش کرد از یکسو با تعریف و تمجید و از سوی دیگر با دادن امتیازات مادی آنها را سر پا کند. وی در این رابطه اقلام جدیدی را پیشکش بسیجیها کرد؛ از جمله ۴۰هزار پروژه که تحویل بسیج شده و ۱۲هزار صندوق بهاصطلاح قرضالحسنه که در تیول بسیج قرار گرفته است.
علاوه بر اینها خلیفهٔ ارتجاع بدون بهزبان آوردن اصطلاح ننگین «آتش بهاختیار» همان مضمون را تکرار کرد و گفت: «بسیج در عین گستردگی، چابک باشد و اسیر پابندهای رایج اداری نشود».
و به این ترتیب دست آنها را بر جان و مال و ناموس مردم باز گذاشت.
اینها البته امتیاز جدیدی نیست. خامنهای امتیاز «آتش بهاختیار» را از ۱۲مهر ۹۷ به مزدوران بسیجی داد، اما در عمل، این امتیاز ویژه در مواجهه با سیل مهیب و خروشان جمعیت چندهزار نفره مردم کارساز نبود.
عامل تعیینکننده
عامل تعیینکننده این است که مردم بهجان آمده یک بار در یک رویارویی به قدرت خود و ضعف رژیم پی بردند و دریافتند که رژیم بهراستی از درون بهشدت خورده و پوسیده شده است و نیروهایش آنجا که بیم جان در میان باشد، بهسرعت فرار میکنند. در مقابل نیرویی و نسلی قرار دارد که یکپارچه خشموکین علیه نظام حاکم است، جوانان و نوجوانان ۱۵ تا ۲۲ساله، محروم از تحصیل و کار و محروم از همه چیز، هیچ چیز برای از دست دادن ندارد. همان که روزنامهٔ حکومتی فرهیختگان(۱۰آذر) آن را بمب ساعتی میخواند و بهرژیم ولایت هشدار میدهد: «این بمب ساعتی را جدی بگیرید!».
بهراستی رژیم جز سرکوب و کشتار با این بمب ساعتی چه میتواند بکند؟ هیچ! و بهگفتهٔ ر هبر مقاومت «شیخ همچون شاه در انتهای راه چارهای جز سرکوب ندارد اما گور خود کَنَــد بهدست خود!».