در علم منطق میگویند: «فرض محال، محال نیست».
اکنون به مصداق این جمله، یک لحظه چشمهایمان را ببندیم! حالا ۲شرط ذهنی را تصور کنیم:
یکم: رژیم آخوندی از دخالتهای سیاسی و تروریستی در کشورهای دیگر (از همسایگان گرفته تا خاورمیانه و سراسر جهان) دست بردارد. یعنی به حزبالشیطان پول و سلاح ندهد، از بشار اسد، دیکتاتور بدنام سوریه، پشتیبانی مالی و نظامی و سیاسی نکند، از تأمین مالی و تسلیحاتی حوثیهای یمن دست بکشد، گروههای نیابتی و دستساز خودش در فلسطین و عراق و عربستان و بحرین و افغانستان و کشورهای آفریقایی را رها کند و...
دوم: سرکوب وحشیانه مردم ایران را متوقف کند، اعدام و شکنجه و دستگیریهای فعالان سیاسی و کارگری و صنفی و محیطزیستی را ادامه ندهد، طرحهای حجاب اجباری، دستگاههای امنیتی ـ اطلاعاتی موازی را جمع کند، بساط گشتهای آخوند ساختهٔ ارشاد و «امر به معروف و نهی از منکر» آخوندی و گروهها چماقداری «انصار حزبالله» و امثال آن را برچیند، قرارگاههای مختلف سرکوب محلی تحت نام بسیج را تعطیل کند و انتخابات فرمایشی و نظارت استصوابی خمینی ساخته را ملغی اعلام کند.
نتیجهٔ قطعی ۲فرض
بسیار خوب؛ حالا با این ۲فرض محال، یعنی دست برداشتن نظام از سرکوب و صدور تروریسم و ارتجاع، آیا اصلاً اثری از نظام به جا خواهند ماند؟ طبعاً در شرایط حاضر از هر کسی سؤال شود، موافق یا مخالف نظام، جوابش به این سؤال روشن است که نظامی باقی نخواهد ماند
این همان واقعیتی است که رهبر مقاومت، مسعود رجوی ۴۰سال پیش که همه چیز ناروشن و در ابهام بود بهصورت فرموله و کاملاً روشن و شفاف اعلام کرد که این حکومت بر دو پایهٔ صدور بحران و تروریسم به خارج و سرکوب داخلی استوار است. فروریختن هر پایهٔ تثبیت رژیم به از دست رفتن تعادل و سقوط کامل آن منجر خواهد شد.
افعی کبوتر نمیزاید
دقیقا بر همین مبنا است که مقاومت ایران سالهای سال است با حتمیت و ایمان و ایقانی بیشکاف، میگوید که افعی کبوتر نخواهد زایید. اصلاحات واقعی از درون این نظام قرونوسطایی هرگز قابل تصور نیست.
رژیم آخوندی که ذاتا «عقبماندهٔ تاریخی» است، ناچار است که حاکمیت ارتجاعی خودش را با سرکوب در داخل و بحرانآفرینی در بیرون مرزها بر مردم تحمیل کند. پذیرش هرگونه شکاف در سرکوب و صدور تروریسم از جانب نظام آخوندی بهمعنای «تنزل بیپایان»ی است که خامنهای در خرداد ۹۵ روی آن تأکید کرد.
این همان واقعیتی است که غیر از ولیفقیه نظام، سران حکومت هم به تأکید و بهروشنی بارها روی آن دست گذاشتهاند و اولین عقبنشینی را بهمعنای آغاز سلسلهای از عقبنشستنها دانستهاند که بالمآل به سقوط رژیم منجر میشود.
ایستادگی بینظیر مجاهدین!
مجاهدین با علم و ایمان به همین شناخت عمیق نسبت به ماهیت رژیم، از ۴۰سال پیش، همواره نبردی تمامعیار را با اقدامات نظام ولایت در زمینه سرکوب و صدور تروریسم انجام دادهاند. در روزگار جنگ ضدمیهنی که خمینی به مردم ایران تحمیل کرد و بیهوده ادامه داد، مجاهدین، که ابتدا بهدلیل حضور نیروهای متجاوز عراقی در خا ک میهن در جبههها میجنگیدند، بعد از خروج عراق از خاک ایران و نامشروع بودن جنگ، تمامقد، در برابر خوی جنگطلبی خمینی ایستادند و هزینهاش را هم پرداختند. در اوج دوران جاهطلبی و فعالیتهای هستهای برای دستیابی به بمب اتمی هم باز مجاهدین جلوی حکومت آخوندهای جنایتکار پیچیدند و با افشاگری شجاعانه، رژیم ولایت را در تلهٔ اتمی خودش اسیر ساختند.
برای مقابله با سرکوب و خفقان در داخل کشور نیز، مجاهدین بالاترین قیمت را چه در حدفاصل سال ۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰ و چه بعد از ۳۰خرداد ۶۰ با زندانی شدن و تقدیم شهدای بسیار پرداختند و در هیات یک آلترناتیو مشروع(شورای ملی مقاومت) صدای در گلو خفه شدهٔ مردم ایران را به رساترین زبان به جهانیان رساندند.
این ایستادگی تمامعیار و تاثیراتش در مبارزه مردم ایران، رژیم را چه در عرصه داخلی و چه بینالمللی در موضع دفاعی و ضعف انداخته است چنانچه بهرغم عدم توان در دست برداشتن از ۲پایه حیاتی سرکوب و تروریسم، در هر دو زمینه تیغش کارآیی سابق را ندارد.
نبرد و مبارزهای که ادامه دارد
امروزه نیز در حالی که جهان در برابر آخرین اکت تروریستی رژیم غافلگیر شده بود، کنفرانس افشاگرانهٔ مقاومت ایران تمامی زیر و بم حملهٔ تروریستی حکومت آخوندی به تأسیسات نفتی آرامکو را در معرض دید و اطلاع جهان گذاشت. واکنشهای هیستریک و هراسآلود رژیم که پس از روزها همچنان ادامه دارد، بهخوبی بیانگر آن است که تا کجا از این افشاگری سوختهاند.
در زمینهٔ سرکوب داخلی هم، اعتراضات اجتماعی بیوقفه و شجاعانه ادامه دارد. علیرغم اینکه رسانههای حکومتی در حد اجبار اخبار اعتراضات اجتماعی را بازتاب داده و همه واقعیت را منعکس نمیکنند و قوای سرکوبگر حکومتی مردم و کارگران و دانشجویان و زنان و اقشار مختلف اجتماعی معترض را سرکوب میکند، اما توان خاموش کردن این آتشفشان را ندارند. همچنانکه توان پاسخگویی واقعی به مشکلات و معضلات مردم را هم ندارند.
ایستادگی مردم لردگان در برابر خودروهای زرهی و گلههای نیروهای انتظامی که از شهرهای مختلف برای سرکوب مردم لردگان اعزام شدهاند بهخوبی نشان میدهد که هیولای سرکوب در برابر ارادههای آتشین مردم تا کجا درمانده است. مردم روستای دورافتاده و کوچک چنارمحمودی به پشتوانه اتحاد و همدلی روستاهای اطراف توانستند با دست خالی در برابر پاسداران بایستند و با بهآتش کشیدن دفاتر فرمانداری و امامجمعه و... نشان دادند تیغ سرکوب هر قدر هم که تیز باشد در برابر ارادهٔ تغییر میشکند.
کانونهای شورشی؛ پاسخ راهبردی برای غلبه بر سرکوب
مسعود رجوی، رهبر مقاومت، اعلام کرد که هر کسی که صادقانه قصد سرنگونی تمامیت این حکومت را دارد، لاجرم باید پاسخی برای «سپاه پاسداران» بهعنوان اهرم اصلی سرکوب و نیروی نگهدارنده و محافظ حکومت پلید ولایت فقیه داشته باشد. در واقع بدون پاسخ داشتن برای «سپاه پاسداران»، سرنگونی و تغییر در ایران صورت واقعیت نخواهد پذیرفت.
با این تعریف بود که استراتژی «کانونهای شورشی» بهعنوان درهمشکنندهٔ اهرم سرکوب و خفقان نظام آخوندی، اعلام شد و وارد صحنه نبرد با دشمن شد.
فعالیتهای روزافزون کانونهای شورشی در سراسر کشور سراپای رژیم و بهخصوص عوامل جنایتکار اطلاعاتی ـ امنیتی نظام آخوندها را به وحشت انداخته است. آنچنان که تلاش میکنند تا با دروغپراکنی در رسانهها، تهدیدهای ابلهانه در شبکههای اجتماعی و تا دستگیری و هجومهای کور با آن مقابله کنند. همچنین با تاکتیکهای سوخته و قدیمی اعترافگیریهای تلویزیونی سادهلوحانه تلاش دارند که جامعهٔ ملتهب و مردم بهجان آمدهٔ ایران را از کانونهای شورشی و مجاهدین بترسانند.
در قسمتی از پیام شماره ۱۳مسعود رجوی که به پایههای قدرت خامنهای و نقش سپاه پاسداران اشاره شده آمده است:
«تهدید، نکوبیدن سر مار به سنگ است.
سپاه جهل و جنایت باید درهمکوبیده، خلعسلاح و منحل شود. باید قیام کرد.
خوشا کانونهای آتشافروز شورشی، طلایهداران ارتش آزادی
خوشا هموطنان و یاران شورشگر و اشرفنشان که در کشورهای مختلف جهان چون سیل خروشان جاری شده و صدای رسای مردم ایران و ارتش آزادیستان را طنین افکندهاند».
آری! تغییر و انقلاب در ایران به دست خود مردم ایران و از طریق مقاومت سازمانیافته و شکوهمند تاریخی مردم محقق خواهد شد.
م. حبیبی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است