گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی، درگه است
هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس، بیکنار
شکوفههای نیمه بهار ۱۳۶۱ برای گلدادن بیتابی میکنند. قرار است در ۷نقطه تهران گلهایی آتشین فضای سنگین شهر را درهمبشکنند و هر کوچه و محلهیی را از مقاومت به هر قیمت عطرآگین کنند. ۱۲ و ۱۹اردیبهشت یادآور سلسلهیی از حماسههای درخشان رزم و پاکبازی بیش از ۶۰تن از فرماندهان، مسئولان و کادرهای مجاهدین و در صدر آنها فرمانده والامقام مجاهد شهید محمد ضابطی است که گلههای تا دندان مسلح پاسداران خمینی جلاد پایگاههای آنان را محاصره کردند و از زمین و هوا زیر آتش سنگین گرفتند. اما کوهمردان و شیرزنان مجاهد خلق با قهرمانی و آتش توفنده و رزم انقلابی ساعتها و تا آخرین نفس جنگیدند و درسهای ماندگاری در مسیر مقاومت سازشناپذیر برای سرنگونی دیکتاتوری هار دینی بر جای گذاشتند.
اوج درگیریهای روز ۱۲اردیبهشت و کانون اصلی مقاومت در پایگاه فرمانده ضابطی (واقع در کامرانیه) بود. در آن پایگاه مجاهدان قهرمانی چون نصرت رمضانی، شیرزن جنگاوری که بهگواه همسایگان و مردم محل با شجاعت و صلابت شگفتانگیزی از این سو به آن سو میدوید، عملیات دفاع را فرماندهی میکرد و برای شکستن حلقه محاصره و دورکردن کادرهای مستقر در پایگاه از آن معرکه راه بازمیکرد.
مجاهد قهرمان نصرت رمضانی
در این روز در نارمک در شرق تهران یک پایگاه منحصربهفرد مجاهدین مورد حمله قرار گرفت. منحصربهفرد به این دلیل که در این پایگاه تنها یک شیرزن مجاهد خلق یعنی خدیجه مسیح، حضور داشت که یکتنه به حملات گرگهای هار خمینی که از چندسو هجوم آورده بودند، پاسخ میگفت. پاسداران وقتی در پایان این نبرد نابرابر به داخل پایگاه هجوم بردند، با صحنه حیرتانگیزی مواجه شدند که ترس را بر وجود کثیفشان مستولی کرد. آنها که فکر میکردند دارند ساعتها با انبوهی از مجاهدان در آن پایگاه میجنگند، وقتی فقط با پیکر بیجان یک زن مجاهد خلق مواجه شدند، بر ترس و وحشتشان از رزمنده مجاهد خلق بیشازپیش افزوده شد.
در این حماسههای درخشان در بحبوحهٔ تنوره کشیدن خمینی جلاد و سرکوب وحشیانه دهه ۶۰ که با تیربارانها و قتلعامهای روزمره در زندانها و سیاهچالهای رژیم همراه با شکنجه وحشیانه جلادانی چون لاجوردی همراه بود، طنین گلولهها و پاکبازی حماسی قهرمانان مجاهد خلق در روزهای ۱۲ و ۱۹اردیبهشت بهویژه رشادت شیرزنان مجاهد خلق در مناطق مختلف تهران فضای ارعاب و خفقان و نغمههای شوم خیانت و تسلیم را درهمشکست و درسهای جدیدی از فدا و پاکبازی بهمثابه مشعلهای فروزان و راهنما برافروخت.
خونهایی که به بالا و به آسمان میروند و سپس بازمیگردند. آسمانی که دارای بازگشت است، باراندار و توفانزاست. خونهایی که بهصورت شبنم آگاهی، بهصورت امواج آزادی، بهصورت توفان مقاومت مجدداً بازمیگردند.
و امروز روز بازگشت آن خونهاست. روز بازگشت خون دلاورمجاهدان در رگان کانونهای شورشی پرتوان. هفت سوار سرنوشت از راه میرسند. در اهواز و بانه و مریوان؛ در مشهد و تبریز و اصفهان… در همه جای ایران.
۱۲ تا ۱۹اردیبهشت؛ هفت کانون شورش، هفت شعله سرکش و هفت روز تا بهشت…