728 x 90

هلاکت دژخیم مقیسه و یادی از پیشتازان قیام

سخن روز
سخن روز

چهارم بهمن سالروز شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج‌آقایی است. قهرمانانی که با حکم جنایتکارانهٔ آخوند محمد مقیسه که چند روز پیش به‌هلاکت رسید، در سال ۱۳۸۹ سربه‌دار شدند.

محمدعلی حاج‌آقایی که از سال ۶۲ تا ۶۷ نیز زندان بود، در آخرین روزهای حیاتش (دی۸۹) طی نامه‌یی به دبیرکل وقت ملل متحد از جمله نوشت:

«من محمدعلی حاج‌آقایی هستم. به حکم قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شده‌ام. قاضی مقیسه همان شکنجه‌گری است که در دههٔ ۶۰ شمسی من و دوستانم را زیرفشارهای شدید شکنجه و بازجویی قرار می‌داد و حالا هم نه تنها برای من بلکه برای چندین نفر از دوستانمان حکم اعدام صادر کرده است...».

در بخش دیگری از این نامه آمده است: «من این نامه را نه برای خودم که اولین نبوده و آخرین هم نخواهم بود، بلکه برای ملتی می‌نویسم که همهٔ آنها در معرض این بی‌عدالتی قرار دارند و امید دارم مرگ من برای آنها زندگی، اسارت من برای آنها آزادی، ظلم به من برایشان عدالت، و ناامنی خانواده‌ام برایشان امنیت را به ارمغان آورد».

بنا به اعلام دادستانی ضد انقلاب، جرایم محمدعلی حاج‌آقایی و جعفر کاظمی که در رسانه‌های حکومتی هم منتشر شد به‌شرح زیر است:

ـ تردد به اشرف

ـ الصاق پیام «سرکرده گروهک» در مساجد

ـ فیلمبرداری و شعارنویسی روی دیوارها در تبلیغ مجاهدین

ـ توزیع تصاویر و پلاکاردهای مربوط به مجاهدین

ـ تهیه تصویر و فیلم از درگیریها

ـ سردادن شعار به نفع مجاهدین

ـ کمک مالی و پخش روزنامهٔ مجاهدین

ـ جذب و جمع‌آوری کمک مالی برای مجاهدین

ـ فعالیت تبلیغی به نفع مجاهدین

ـ الصاق عکسهای شهدای اشرف به دیوارها

-فیلم‌برداری و عکس‌برداری از تجمعات خیابان انقلاب و میدان آزادی

محمدعلی حاج‌آقایی در یکی از پیامهایی که به بیرون از زندان فرستاده بود گفت در اولین برخوردی که مقیسه (ناصریان) با من داشت گفت پرونده‌ات را دیدم. «بوی اشرف می‌دهد» خودم می‌کشمت بالا...»

دژخیم مقیسه به جعفر کاظمی هم گفته بود: «سال ۶۷ از دست ما قسر دررفتی، اما این بار نمی‌گذاریم جان سالم به در ببری»

مقیسه که جعفر کاظمی و محمد حاج‌آقایی را در دههٔ ۶۰ از زندان می‌شناخت با انواع فشارهای جسمی و روانی تلاش کرد آنان را در هم بشکند اما با مقاومت جانانهٔ قاصدان اشرف، خودش در هم شکست و حکم اعدام‌شان را صادر کرد. بعد از صدور حکم و تأیید آن در ۱۰اردیبهشت ۸۹، نیز دادستان و کارگزاران ارشد قضاییهٔ جلادان، لابه‌لای بازجویی و تهدیدها گفتند اگر بپذیرید جاسوس اسراییل بودید یا برای ایجاد اغتشاش از آمریکا پول گرفته‌اید حکم اعدامتان بلافاصله لغو می‌شود اما تیر سرجلادان با پاسخهای قاطع قهرمانان به سنگ خورد.

سرانجام در روز چهارم بهمن ۱۳۸۹ همزمان با اربعین حسینی، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج‌آقایی از بازماندگان قتل‌عام۶۷، سرشار و بی‌قرار، سربه‌دار شدند. مجاهدانی که پیام پایداری اشرفیان را به میان قیام‌آفرینان ۸۸بردند و با فدای حداکثر و تهاجم حداکثر، پیشتاز و راهگشا و جاودانه شدند.

جعفر کاظمی در آخرین نامه‌اش از زندان، بینش عمیق انقلابی و عشق و ایمانش به ضرورت فداکاری و مبارزه برای آزادی را به‌روشنی تشریح کرده است. در بخشی از این نامه که خطاب به خانم مریم رجوی نوشته آمده است: «فدا کردن جانمان حداقل هزینه‌ای است که می‌توانیم بپردازیم. امیدوارم این فدیه ناچیز را از من بپذیرید... پیشامدهای هراس انگیز محک ایمان و اراده هستند امیدوارم من هم از این آزمایش سربلند بیرون بیایم. صد البته با داشتن الگوهایی چون شما بوسه زدن بر طناب دار کوچکترین کاری است که می‌توان انجام داد. اگر به لطف خدا و همت شما به کوری چشم [خامنه‌ای] زنده ماندم و شما را در جشن آزادی ایران و مردم‌مان دیدم بر دستان پرتوانتان بوسه خواهم زد و اگر حکمم اجرا شد حتماً در بهشت جایگاه بلندتان را آب و جارو می‌کنم. شب قدر من رسید. آخر خدایا تو مقدرم بفرما که نماز خون گذارم به اذان تیرباران.

گر مرد رهی میان خون باید رفت، از پای فتاده سرنگون باید رفت».

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7a6f51a4-4f26-4ec4-90ae-5ccf0ac72725"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات