خامنهای روز چهارشنبه در سخنرانیاش در نمایش حکومتی عید فطر، به تهدید و تیغ کشی پرداخت و گفت: «نظام جمهوری اسلامی درصدد آن نیست کسانی را بهزور وادار به دینداری کند اما در مقابل هنجارشکنی دینی هم وظیفه دارد. نباید کوتاهی کنیم و مسئولان و آحاد مردم و آمران به معروف و ناهیان از منکر در این زمینه وظیفه خودشان را انجام باید بدهند».
خلیفهٔ ارتجاع روز ۱۵فروردین نیز در دیدار با کارگزاران نظام بر حجاب بهعنوان «یک واجب شرعی» و «یک قانون لازمالرعایه» تأکید کرده و گفته بود: «هر کسی چه بانوان متدین و چه متعبد و چه غیرمعتقد باید این قانون را رعایت کنند». وی سپس تصریح کرده بود: «دولت و قوه قضاییه در بخشهای مختلف در این زمینه مسئولیت دارند، بایستی بهمسئولیتهای قانونی و شرعی خودشان عمل کنند».
این اظهارات بیانگر آن است که در وضعیت انفجاری جامعه و فروپاشی اقتصادی، تشدید بحران درونی رژیم، آوار شدن مهندسی نمایش انتخاباتی بر سر خامنهای و معکوس شدن نتیجهٔ خالصسازی؛ ولیفقیه ارتجاع راه فرار از مهلکهٔ بحرانها را در تشدید سرکوب و اختناق جستجو میکند. مثل همیشه نوک تیز این موج جدید سرکوب متوجه زنان است، چرا که برای آن توجیهات «شرعی» و «قانونی» در آستین دارد. دلیل مضاعف برای تشدید سرکوب و اختناق علیه زنان و دختران، نقش پیشتاز و انگیزاننده زنان در قیامها و حرکتهای اعتراضی در این سالیان است و به این ترتیب خلیفهٔ ارتجاع بهخیال خود میخواهد در این زمینه با یک تیر چند نشان بزند.
سرکوب زنان به بهانهٔ واجب شرعی، اولین خاکریز رژیم در برابر تودههای بهجان آمده و مستعد قیام است. در واقع حجاب و واجب شرعی «بهانه» و حفظ نظام «نشانه» است.
مسعود رجوی ۳۸سال پیش و هنگامی که خمینی هنوز زنده بود، در همین رابطه خطاب به او گفت: » بهتو چه که یکی با حجاب است یکی بیحجاب! برو تو هم هر طور که خودت میخواهی هر طور که علاقهات است هر طور که عقیدهات هست (رفتار کن) بگذریم که هیچ عقیدهای نداری جز سفاکیت!» (۲۷فروردین ۱۳۶۵).
رهبر مقاومت در همان سخنان علت متوسلشدن رژیم بهاین بهانهها را هم برملا کرده و گفته بود: «رژیم آنقدر ضعیف است که اگر یک حفره یک خلأ در یک جا باقی بگذارد از همان جا از هم دریده خواهد شد از همانجا سرکلاف باز خواهد شد. بنابراین حتی نمیتواند مختصر آزادی برای زنان این مملکت را تحمل بکند... هرجا که آزادی باشد خمینی نیست کانّه رابطه آزادی با خمینی، رابطه بسمالله است و جن، او نمیتواند تحمل بکند».
این سخنان امروز هم تماماً در مورد خامنهای و شرایط کنونی صدق میکند؛ با این تفاوت که اکنون شرایط عینی جامعه صدبار آمادهتر از زمان خمینی و رژیم صدبار متشتتتر، متزلزلتر و شکنندهتر از آن زمان است؛ آن چنان که حتی مهرههای حکومت نیز وضعیت رژیم را با عباراتی مانند «بر لبهٔ پرتگاه» «اتاق پر از گاز که منتظر یک جرقه است» و امثالهم توصیف میکنند.
در چنین شرایطی فاشیسم دینی بیشازپیش به قهر عریان پناه میبرد. آن چنان که آخوند پناهیان روضهخوان مخصوص خامنهای تئوری حکمرانی ولیفقیه را برملا کرده و بدون هیچ تعارفی از «اولویت ولایت بر عدالت» و اینکه «هدف بعثت، قدرت بود نه اخلاق» حرف میزند، با اظهارات اخیر خامنهای آشکار میشود که او در واقع مکنونات خلیفهٔ درگلماندهٔ ارتجاع را تئوریزه و بیان کرده است.
تهدید و تیغ کشی خامنهای و تشدید سرکوب هر چه عریانتر برای مقابله با جامعهٔ انفجاری و خطر رو به رشد قیام و مقاومت انقلابی، یک واقعیت تاریخ معاصر ایران را نیز آشکار میسازد. اینکه از روز اول حکومت خمینی تا امروز، بین دو اسلام سراپا متضاد در جریان بوده و هست.
مسعود رجوی بارها ویژگیهای این جنگ بنیادین، جنگی خونینی را که میان دو جبهه بهشدت خصم و میان دو اسلام سراپا متضاد جریان داشته تشریح نموده است. او از جمله طی سخنانی در عید فطر۱۳۷۶ گفت: «چطور است که آخوندها از آخرین دستآوردهای فنی علمی و حرفهیی و تخصصی روزگار استفاده میکنند... دنبال تسلیحات شیمیایی و اتمی و میکروبی هستند... در خدمت بقای رژیمشان استفاده میکنند ـ البته ازکیسهٔ ملت ایران ـ... از طرف دیگر از بابت سنگسار و سرکوب و دست بریدن تابع جزائیات ۱۴۰۰سال پیش (هستند)! کدام را باور کنیم؟
اگر آخوندها دستشان میرسید کجا حق رأی را برای زن بهرسمیت میشناختند اینها اگر میتوانستند بردهداری را هم رواج میدادند، کنیزداری را هم رواج میدادند.
دو نوع اسلام بهکلی متضاد، سراپا متضاد، نه امروز، از روزگار امام حسین و یزید از روزگار علی و معاویه از روزگار علی و خوارج در مقابل هم صفبندی کردهاند.
ای بسا که ما بهآن قدرتاریخی رسیده باشیم که چیزی بخواهد ورق بخورد و تعیینتکلیف بشود بین این دو نوع اسلام.
یکطرف مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران با دجالیت اسلام پناهانه و یکطرف مجاهدین» (مسعود رجوی-۸ بهمن ۱۳۷۶).