- هر اقدامی از جانب گردانندگان رژیم برای نشاندادن «قاطعیت!» و «اقتدار!» بر باد رفته، طناب حلقهشده بر گردن آنها را سفتتر خواهد کرد.
- مجاهدین چگونه در خشت خام چیزی را دیدند که جامعهٔ جهانی با وجود در اختیار داشتن پیچیدهترین سازمانهای اطلاعاتی در آینه ندید؟
با اعلام برگزاری کنفرانس ورشو با اجماع کشورهای مختلف، موقعیت این رژیم را باید در معادلهٔ جدیدی مورد بررسی قرار داد. نباید شرایط کنونی را مانند شرایط ۶ماه گذشته یا حتی ۱ماه و ۱هفتهٔ پیش ببینیم.
شاهد بر این مدعا
بهترین دلیل بررسی واکنشهای هیستریک سران حکومت در مواجهه با تصمیم جدید دولت آمریکا است. هراسزدگی، درماندگی، بلاتکلیفی و یکی به میخ و یکی به نعل زدن و اظهارات ضد و نقیض و همچنین رادیکالنماییهای ترسخورده و از موضع پایین، در رسانههای حکومتی از هماکنون به چشم میخورد.
بهرام قاسمی سخنگوی دولت روحانی در پاسخ به سؤال یک خبرنگار گفت:
«من اجازه میخواهم از شما که در این مورد صحبت نکنم... در تماسهایی هستیم و نهایتاً بعد از تکمیل همه آنچه که باید داشته باشیم امیدوار هستم در آینده نزدیک در این خصوص بیشتر صحبت بکنیم».(سایت حکومتی جماران ـ ۲۴دی ۹۷)
آنچه مشخص است، حاکمیت شتاب تصاعدی تحولات را اینگونه پیشبینی نمیکرد. دود و دمهای دلواپسان و امثال کیهان پاسدار شریعتمداری را باید به هیچ گرفت و با نگاه سخره نگریست. آنها از ترس تاریکی آواز میخوانند.
حاکمیت آخوندی اکنون در وضعیتی قرار دارد که «تهاجم!» و «قاطعیت!» کذایی مورد انتظار دلواپسان از آن درنمیآید. «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت». گذشت رژیمی که زمانی پشت جنگ آمریکا در خلیج سنگر میگرفت و خود را مدافع حرم زینب در سوریه جا میزد یا به بهانهٔ قدس و فلسطین به حزبالشیطان موشک میرساند تا جای پای خود را در «هلال شیعی» تثبیت کنند و به بهانهٔ داعش، دنبال ساختن انواع و اقسام مزدوران خود مانند حشدالشعبی بود. اکنون باید با این واقعیت روبهرو شود که ورق علیه همه این سیاستها چرخیده و دوران استیلای سیاست مماشات که چشمپوشی قدرتهای غربی بر همه جنگافروزیهای رژیم در منطقه را به آخوندها هدیه کرده بود سپری شده است. اکنون هر اقدامی از جانب رژیم برای نشاندادن «قاطعیت!» و «اقتدار!» بر باد رفته، طناب حلقهشده بر گردن آنها را سفتتر خواهد کرد.
ورق چگونه چرخید؟
دقیقتر آن است بگوییم ورق را چه کسانی چرخاندند؟ سالیان دراز صدای مقاومت ایران و مریم رجوی در گوش جهان طنین میانداخت و میگفت:
«پذیرش دخالت رژیم در عراق به بهانه مبارزه با داعش صدبار خطرناکتر از سلاح اتمی و پیشدرآمد یک فاجعه بزرگتر و به مثابه از چاله به چاه افتادن است».
«راهحل نهایی برای مقابله با بنیادگرایی سرنگونی رژیم ایران بهمثابه اپیسنتر بنیادگرایی و تروریسم است. با سقوط این رژیم نه القاعده و نه داعش و نه حزبالله و حوثیها دیگر تهدید جدی برای صلح و دموکراسی نخواهند بود و قدرت و وزن خود را از دست خواهند داد. در مقابل این نیروی مخرب که رأس آن در تهران است، جامعه جهانی باید به جای مماشات با ملاها خواست مردم ایران برای سرنگونی رژیم آخوندی را بهرسمیت بشناسد».(سخنان مریم رجوی در شورای اروپا بهمن ۹۳)
***
صحت این گفتهها بارها و بارها به اثبات رسید. پس از کشیده شدن نیش اتمی رژیم به همت افشاگریها و پیگیریهای همین مقاومت، تروریسم رژیم متوقف نشد. صدور بنیادگرایی ادامه یافت و اکنون کشوری نیست که از این رژیم زخم ندیده باشد و تهدیدی از جانب آن احساس نکرده باشد.
مجاهدین چگونه در خشت خام چیزی را دیدند که جامعهٔ جهانی با وجود در اختیار داشتن پیچیدهترین سازمانهای اطلاعاتی در آینه ندید؟
جواب خیلی روشن است. به این دلیل که تنها هماورد این رژیم هستند. در سالیان طولانی طی پنجه در پنجه انداختن با آن، شگردها و تاکتیکهایش را کشف کردهاند. در رویارویی نفسگیر و بیوقفه با این هیولا، از تنشان خون رفته است. رنجهای سهمگین و طاقتفرسا تحمل کردهاند. اگر کسی در بررسی مسائل ایران بخواهد آنها را دور بزند بهطور مسلم به خطا رفته است.
امروزه حاکمیت آخوندی با دجالیت تمام میگوید، کاخ سفید از بولتنهای مجاهدین استفاده میکند.
پاسدار علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت نظام ولایت فقیه و نماینده خامنهای در این شورا، در تاریخ ۱۸دی ۹۷ گفت:
«جان بولتون تحلیلهای خود را از بولتنهای(مجاهدین) میگیرد و به کنگره میبرد و مبنای سیاستهای خود قرار داده است. لااقل واژههای بولتن(مجاهدین) را عوض کنید و عین همان جملات را در سند امنیت ملی خود وارد نکنید».
هم این اظهارات جز یک دجالیت صرف برای روحیه دادن به ریزشیهای نظام نیست. در دنیای دیپلماسی اینگونه نیست که هر حرفی طنین پیدا کند؛ آن هم در وزارتخارجهٔ یک ابرقدرت که روزگاری سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست تروریستی خود داشته و آنها را در عراق بمباران و خلعسلاح کرده است. بوقچیهای همین رژیم قبلاً هم با دجالیت و عوامفریبی میگفتند مجاهدین سیاستمداران و شخصیتهای بینالمللی را با پول میخرند و به گردهماییهای خود میآورند. حال لابد آنقدر ثروتمند شدهاند که یک ابرقدرت و وزارتخارجهٔ آن را هم خریدهاند!
دلیل اجماع جهانی علیه حاکمیت آخوندی
اینکه امروزه جهان، به این نتیجه رسیده که به یک اجماع بینالمللی دست بزند، قبل از هر چیز ریشه در سیاستهای مخرب و خانمانسوز نظام ولایت فقیه دارد. دود آن مداخلههای تروریستی اکنون دارد به چشم خودش فرو میرود. شکست توطئههای تروریستی علیه مقاومت ایران در اروپا که یکی بعد از دیگری برملا میشوند؛ نفرت عمومی از کشتار اتباع کشورهای خارجی و دخالت در عراق، یمن، لبنان و سوریه و انزجار بینالمللی از هزاران اقدام تروریستی دیگر رژیم کمیتهایی هستند که اکنون روی هم انباشته شده و به یک کیفیت تبدیل گردیدهاند. اکنون بهدنبال پایداری و تلاش بینظیر ۴۰ساله مقاومت ایران جهانیان اینک گردمیآیند تا انگشت خود را به سوی مسبب اصلی این فجایع تروریستی بگیرند و او را به جهان بشناسانند.
در گذشته مجاهدین تنها بودند. یکتنه باید زخم میخوردند و تهمت میشنیدند. بهعنوان قربانی اصلی این رژیم باید در لیستهای تروریستی دنیا قرار میگرفتند؛ زیرا سیاست مماشات و حرص تجارت با این رژیم به بهای محروم نگهداشتن مردم ایران، چشمهای دنیا را بسته و گوشهایش را سنگین کرده بود. اما آنها از میدان به در نرفتند. به رهبری یک زن شجاع، یک رهبر خردمند و هوشیار و در عینحال پاکباز و اهل فدا آنقدر فریاد زدند، سند نشان دادند، افشاگری کردند، دست به اعتصابغذا زدند و در زیر موشکهای این رژیم بیوقفه خون از پیکرشان رفت تا جهان اندکی از واقعیت را دریافت و دریافت که دیگر با این رژیم نمیتوان و نمیشود مدارا کرد. زیان آن برای منطقه و جهان بیش از منافع تجاری آن است.