ناهنجاریهای اجتماعی و انسانی در ایران آخوندزده، همواره در رسانههای حکومتی و غیرحکومتی میآیند، میروند، بازمیگردند، پایانی ندارند، ادامه مییابند، رشد منفی دارند و گسترده میشوند. آثار این ناهنجاریها به کجا میریزند و دامنهٔ تخریبشان تا کجاست؟
خروجیِ ناهنجاریهای ناشی از تخریب روانیِ مشکلات مداوم اقتصادی، گرانی و معیشتی چیست؟
خروجیِ تخریب روانی اعدام در اعدام تا کجاست؟ آثار اعدام مداوم، چه وسعت و تاریخچهیی از جامعهٔ ایران را در بر میگیرد؟
وسعت تخریب روانی تعدی به حقوق زنان و از هم پاشیدن خانوادهها چقدر است؟
تخریب میزان تأثیر مهاجرت و فرار مغزها و آثار سنگین عاطفی آنها بر زندگانی مردم و متخصصان چقدر است؟
کودکانی که بهخاطر درآمد کم اولیاءشان، توسط حکومت از تحصیل باز نگاه داشته میشوند، چقدر در معرض تخریب روانی و قطع امید از آینده قرار میگیرند؟
آثار روانیِ بنبست مداوم در مقابل تهیهٔ مسکن، دارو، کار، گرانی، تورم، قطع آب و برق و تخریب محیطزیست به کجا میانجامد؟
چرا رسانههای حکومتی و مراکز آماردهیِ دستگاه حاکمیت به جزئیات این موارد نمیپردازند؟ چرا فقط به چند عدد و رقم کلی اشاره میکنند و شنونده و خوانندهٔ خود را به اعماق و به چراییها نمیبرند؟
پیرامون موضوعاتی که به آنها اشاره شد، در رسانهٔ حکومتیِ آرمان امروز بهتاریخ ۹ مهر ۱۴۰۴ چنین عنوانی دیده میشود: «۲۵ درصد مردم ایران گرفتار اختلالات روانپزشکی». این رسانه نخست دو آمار مقایسهییِ قابل توجه[در اصل بهعنوان کارنامه و دستآورد حاکمیت ملایان] از رشد اختلالات روانپزشکی میدهد:
«نتایج تازهترین پیمایش ملی سلامت روان، نشان میدهد ۲۵.۱درصد مردم ایران با دستکم یک اختلال روانپزشکی زندگی میکنند؛ در حالی که این رقم در پیمایش سال ۱۳۹۰ حدود ۲۳.۶درصد بوده است.»
این رسانهٔ حکومتی از قول مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت نقل میکند که: «میزان ابتلای ایرانیان به اختلالات روانی طی بازه ۱۱ساله حدود ۱.۵درصد افزایش یافته است. افسردگی با شیوع ۱۳.۷درصدی، شایعترین اختلال روانی در کشور است.»
سپس در علتیابیِ این بحران انسانی ــ اجتماعی، آثار تخریبهای حکومتی را ــ که در شش محور بالا به آنها اشاره شد ــ عامدانه و هدفمند دور میزند، حاکمیت را بهدر میبرد و به دجالیت نهادینهٔ نظام، استعانت میجوید:
«سایه جنگهای منطقهیی و بحرانهای همسایگی میتواند همچون عاملی مضاعف، اضطراب و افسردگی را در جامعه ایران تشدید کند.»
این رسانه دربارهٔ «چالشهای اصلی نظام سلامت»، از قول همان مدیر کل دفتر سلامت روان، به «کمبود شدید زیرساخت درمانی در حوزه روانپزشکی» اشاره میکند، ولی طبق معمول همهٔ رسانهها و کارگزاران حکومتی، علت را نمیگوید. اما در قیاس بین ایران و انگلستان، مشخص میشود که اولویتهای حاکمیت آخوندی هرگز مسائل مبتلابه جامعه و مردم ایران نبوده و نیست. دقت کنید: «ایران تنها حدود ۱۱هزار تخت روانپزشکی دارد. کشور انگلستان با جمعیتی کمتر از ایران، بیش از دو برابر تخت روانپزشکی در اختیار دارند... بسیاری از استانها فقط یک یا دو بخش روانپزشکی دارند و بیماران برای بستری باید مدتها در صف انتظار بمانند. این موضوع فشار زیادی به خانوادهها وارد میکند.»
در اثرگذاریِ ۴۶سال جنایت، دجالیت مذهبی، دروغ، چپاول، فقرزایی، تخریب محیطزیست و تروریسم بینالمللی بر روح و روان یک جامعه، شکی نیست، ولی در ورای این واقعیت، ایران واقعی چیست؟ ایران واقعی که رسانههای حکومتی نباید سراغ آن بروند، میهنی با اعتراضات و اعتصابات مداوم در کف خیابانها و زندانها، میهنی تحریمکنندهٔ نظام ولایت فقیه در تمام نمایشهای حکومتی طی دو دههٔ اخیر، میهنی با زنان و دختران پیشتاز ضدارتجاع زنستیز و ضد هر گونه دیکتاتوری، میهنی با نسلهای شورشیِ مترصد فرصت موعود تاریخی برای خروش و قیام و انقلاب، میهنی با اکثریت قاطع خواستار سرنگونیِ سراپای حاکمیت ولایت فقیه.