مبارزهٔ زنان و مقاومت و اعتراض آنها کماکان کابوس خامنهای و نظامش است و او بیشترین دغدغه را از جانب زنان و دختران شجاع میهن احساس میکند. به همین دلیل در روزهای اخیر تمام سران رژیم از خود خامنهای تا رئیسی و اژهای و قالیباف و تا نمایندگان مجلس و امام جمعههای رژیم به صحنه آمدند و در راستای سرکوب زنان صحبت و موضعگیری کردند. علاوه بر این چهار وزارتخانه رژیم - کشور، آموزش و پرورش، علوم و بهداشت - بهطور رسمی بیانیهها دادند و تهدیدها کردند و برای مجازات و جریمه و پلمب مغازهها خط و نشان کشیدند اما حرف اصلی را خود خامنهای زده بود آنجا که گفته بود: «کشف حجاب، حرام شرعی و حرام سیاسی است» (سایت خامنهای، ۱۵فروردین) و در ادامه لو داده بود که: «دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم... مسئولان برنامه داشته باشند و دارند»! (همان منبع)
در روزهای بعد مشخص شد یکی از برنامههای خامنهای همان مسموم کردن دانشآموزان بوده که از ۱۴فروردین همزمان با بازگشایی مدارس دوباره کلید خورد. در واقع رهبر جنایتکار ارتجاع در حالیکه در روز درختکاری در اسفند گذشته با فرافکنی دستور صادر کرده بود که «بایستی دستگاههای مسئول، سررشتهٔ این جنایت را پیدا کنند»، بهدلیل ضربات کاری زنان و دختران شجاع میهن در جریان قیام دموکراتیک مردم ایران میخواهد از آنان انتقام بگیرد و لرزه حکومتش در لبه پرتگاه سرنگونی را اینطور تلافی کرده و کینهٔ خود را تخلیه کند.
زنستیزی؛ علت اصلی سرکوب زنان
رژیم آخوندی از روزی که حاکمیت مردم را ربود بنایش را بر سرکوب نیروهای آزاد شده از قیام ضدسلطنتی گذاشت چرا که مربوط به قرونوسطا بود و طرح و برنامهیی برای انرژیهای آزاد شده به سوی پیشرفت و سازندگی و توسعه اقتصادی، اجتماعی نداشت. در زمینه سرکوب هم بهانه کم نداشت؛ از موسیقی و شطرنج یعنی سادهترین تفریحات مشروع گرفته تا مانعتراشی و گیر دادن به مسایل اقلیتهای مذهبی و اعتقادات مردم و تا ناهنجاریهای اجتماعی مثل مواد مخدر و گرانفروشی محملی برای اختناق و ایجاد رعب و وحشت در جامعه شد ولی بالاترین منبع انرژی با زمان و مکان نامحدود و بیشترین تعداد انسانها مربوط به زنان بود که بعد از سالها و سدهها محرومیت و به حاشیه رانده شدن وارد جامعه و مبارزه انقلابی و تغییر اجتماعی شده و الگوهایی نظیر فاطمه امینی و اشرف رجوی یافته بودند.
به همین دلیل خصیصه اصلی رژیم ولایت فقیه «زنستیزی» شد و خمینی سرکوب را از زنان شروع کرد. در ادامه بیشترین سهم فشار و ستم آخوندی به زن ایرانی رسید و از اولین قوانین سرکوبگرانه، قوانینی علیه زنان بود:
۹ اسفند ۵۷: تبعیض جنسی علیه زنان در عرصه ورزش
۱۱ اسفند ۵۷: منع زنان از قضاوت و بلاتکلیفی صدها زن قاضی یا کارآموز قضایی
۱۶ اسفند: فتوای حجاب اجباری زنان شاغل در ادارات دولتی و در ادامه شعار «یا روسری یا توسری»
این در شرایطی بود که هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود و هنوز اولین بهار انقلاب یعنی بهار سال۵۸ از راه نرسیده بود که سوز زمستان آخوندی شروع به وزیدن کرد. مجاهدین هم که در همه پهنهها بهاصطلاح کمربندها را برای ایستادگی سفت کرده بودند در عرصه دفاع از حقوق زنان نیز کوتاه نیامدند و در همان اسفند ۵۷ در تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری، زنان و دختران مجاهد که خودشان با حجاب بودند، با تمام قوا در حمایت از تظاهرات اعتراضی زنان وارد شدند و حتی حفاظت از تظاهرات را نیز برعهده گرفتند. طبعاً این عمل مجاهدین غیظ خمینی را برانگیخت و یکی از محورهای جرم مجاهدین شد که انتقام آن را بعدها در کشتارهای دهه شصت و قتلعام سال۶۷ از مجاهدین گرفت.
اکنون نیز اگر رژیم در پارادوکس سرکوب زنان از سویی و ترس از قیام زنان از سوی دیگر به سر میبرد بهدلیل همین خصیصه زنستیزیش است که دینامیزم نظام و همه عواملش است. زنستیزی حرکت و حیات و منبع انرژی و بخشی از هویت این رژیم است و ولایت فقیه از روز اول میخواست از طریق سرکوب زنان کل زنان و در نهایت کل جامعه را قفل و منکوب کند. بعدها با کش دادن جنگ ۸ساله ضدمیهنی این روند را تداوم بخشید و زنستیزی و حمله به زنان و ایجاد اختناق و محدودیت علیه زنان، نوک پیکان سرکوب گستردهاش بود.
پاسخ مقاومت ایران به زنستیزی رژیم
در مقابل زنستیزی رژیم، سازمان مجاهدین از روز اول با اصول و پرنسیپهای خود در مقابل خمینی ایستاد و از حقوق و جایگاه و نقش زنان دفاع کرد. در ۲۸فروردین ۶۶ یعنی درست ۳۶سال قبل طرح «آزادیها و حقوق زنان» در شورای ملی مقاومت تصویب شد که شامل ۱۳ماده است (سایت شورای ملی مقاومت ۱۸مرداد ۸۹).
در حالی که رژیم، مناصب و مشاغل رهبری و قضایی را برای زنان آزاده میهن ممنوع کرده است، ماده دوم این طرح «حق اشتغال و انتخاب آزادانه شغل و حق تصدی هر مقام، منصب و شغل عمومی و دولتی، از جمله ریاستجمهوری و قضاوت در تمام مراجع دادرسی» را بهرسمیت میشناسد.
ماده چهارم شامل «حق انتخاب آزادانه لباس و پوشش» است.
ماده سیزدهم «هر گونه بهره کشی جنسی از زن تحت هر عنوان» را رد میکند.
علاوه بر این، در طول بیش از سی سال گذشته و از زمانی که انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین توسط خانم رجوی به پیش برده شده همواره بحث جایگاه و حقوق زنان در صدر بحثهای وی بوده است. همچنین، مقاومت ایران از دهه هشتاد کنفرانسهای متعددی به مناسبتهای مختلف از جمله روز جهانی زن و با عنوان «زنان نیروی تغییر» برگزار کرده است. در کنفرانسهای دیگری اسلام دموکراتیک در مقابل زنستیزی این رژیم مطرح شده است. این فعالیتها و کنفرانسها تنها گفتمان و حرف و شعار نبود و آنچه در مورد نقش و جایگاه زنان انتظار میرفت به تحقق پیوست و در عمل جایگاه زنان به رهبری جنبش بالغ شد. در تاریخچه پر فراز و نشیب سازمان مجاهدین با فرماندهی و هدایت زنان مجاهد خلق بود که مجاهدین توانستند از تندبادهایی چون ۱۷ژوئن و محاصره ۱۴ساله اشرف و لیبرتی با انواع بمباران و موشکباران، پیروزمندانه عبور کنند.
بنابراین تز زنستیزی رژیم و آنتیتز مقاومت زنان چهل سال است که گامبهگام در رویارویی است. هر چه رژیم سرکوب زنان را تشدید کرده است، مقاومت ایران نیز بیشتر بر حقوق زنان تأکید کرده است. اگر امروز زنان دلیر میهن نیروی اصلی تغییر جو در کف خیابانها هستند مسبوق به سابقهای چهل ساله و انبوه از تجارب خواهران مجاهدشان است. با همین مقاومت زنان بود که در نهایت نفسهای زنستیزی رژیم به شمارش افتاد و خامنهای همچون حیوانی ضعیف و وحشی مجبور شد که با «برنامه» وارد شود و بهجای سرکوب عریان به اقدامات ایذایی و تروریستی مثل مسموم کردن دانشآموزان دست یازد. البته روشن است که در مقابل این جامعه جوشان و انفجاری کاری از پیش نخواهد برد و ضربه نهایی را از جانب همین زنان بیباک و بیم دریافت خواهد کرد.