ماجرای شعار مرگ بر روحانی در راهپیمایی فرمایشی ۲۲بهمن، از قوارهٔ معمول آن فراتر رفته و به یک موضوع قابل توجه در کشاکش بین باندهای نظام ولایی تبدیل شده است. باند مغلوب نظام که این حرکت را زمینهای برای حذف خود از دایرهٔ قدرت حکومتی و منصب ریاستجمهوری میبیند، در اظهارات متعدد، نسبت به آن واکنش نشان داده است. از هشدار نسبت به خلیفهکشی گرفته تا برافروخته شدن آتش اعتراضها در جامعه و عواقب هولناک آن برای کل نظام.
موقعیت خطرناک!
در جدیدترین موضعگیریها، روزنامهٔ همدلی ۲۷بهمن۹۹ صحبت از پدیدهیی کرده است که بهصورت دومینویی میتواند به نقطهای بالغ شود که فرجام آن با نیت پیشبرندگان این خط سازگار نباشد.
این روزنامه با کد «موقعیت خطرناک» گر گرفتن خشم مهارناپذیر تودههای مردم را در خیابان قیام پیشبینی میکند و نسبت به تکرار چنین حرکتی هشدار میدهد.
«آنچه که این موقعیت را خطرناک میکند این است که چه بسا در روزها و ماههای آینده اینگونه پرخاشگریها برای سایر مسئولان ارشد نظام نیز تکرار شود و آنگاه مردم این حق را برای خود قائل خواهند شد که همانگونه که برخی آزادانه و بدون هیچ هراسی مراتب باطنی خود را نسبت به رئیس قوه مجریه ابراز داشتند، آن را نسبت به سایر قوا نیز ابراز کنند. پیشبینی تکرار این موقعیت، موضوع چندان دشواری نیست».
گوشزد خطر قیام
بیتردید انگشت گذاشتن بر «تکرار اینگونه پرخاشگریها برای سایر مسئولان ارشد نظام»! اشارهیی تلویحی به تسری شعار مرگ بر خامنهای در کف خیابانها است. مردم ایران این شعار را در قیامهای ۷۸، ۹۶ و ۹۸ بهصورتی فراگیر در شهرهای شورشی فریاد زدهاند. نگاهی به اعتراضات بازنشستگان و خشمی که در شعارهای آنها به چشم میخورد، این را به ذهن متبادر میکند که این شعارها بهسرعت میتواند به شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر خامنهای تبدیل شود.
علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی از منظری دیگر این خطر را به کل حاکمیت گوشزد میکند:
«خوشخیالی است که عدهیی تصور میکنند جامعه بهطور عمومی، از سخنان و توهینهای این افراد استقبال کرده و اینان در نزد عموم از تسری مصون خواهند ماند. اتفاقاً در شرایط فعلی با ذهنهای خسته از رنج تحریم و کرونا و فشارهای اقتصادی، شعارها بهنحو شدیدتری به سمت خود آنها بازمیگردند» (ستاره صبح. ۲۶بهمن۹۹).
او صحبت از بومرنگی میکند که در نقطهٔ بازگشت به سمت پرتابکننده به «شیوههای خشونتبار» تبدیل میشود. آثار این «شیوههای خشونتبار» را رژیم در قیام آبان۹۸ تجربه کرده است.
«این نوع رفتارها به مانند بومرنگ به سمت تولیدکنندگان آگاه یا ناآگاه با سرعت و شتاب بیشتری برخواهد گشت و البته باز هم تجربه تاریخی نشان میدهد خودسری میتواند از توهین و نفرتپراکنی فراتر رفته و جای خود را به شیوههای خشونتبار دیگری هم بدهد» (همان منبع).
چراغهای خطر
با توجه به این واکنشها، همانطور که اشاره شد، موضوع در یک شعار مرگ بر روحانی خلاصه نمیشود. در گذشته نیز مشابه این حرکت بوده و تازگی ندارد. سیاههای از آنچه باند مغلوب آن را عمل خودسرانه واپسگرایان مینامد نسبت به سایر کارگزاران رژیم از باند مغلوب قابل مشاهده است. آنچه اینگونه مانورها را از حساسیت برخوردار میکند، شکنندگی وضعیت رژیم از یکسو و اعتلای موقعیت انقلابی جامعه از سوی دیگر است. دوران کلان استفادهٔ نظام مرگآفرین و مرگنوش آخوندی از کرونا بهعنوان راهبندی در مسیر قیام رو به پایان است. خیزش بازنشستگان در شهرهای ایران، میتواند یک آغاز باشد ولی هرگز یک پایان نیست. نظیر این حرکت برای کارگران و سایر اقشار جامعه قابل پیشبینی است. چراغهای خطر یکی پس از دیگری در حال روشن شدن هستند.
کاسههای لبریز و پرهیب قیام
«همه مشکلات یک زمانی دهن باز خواهد کرد و در آن روزی که تحمل بخش اکثریت جامعه یعنی کارگران به اتمام برسد و کاسه صبر آنها لبریز شود، نتایج خوبی را شاهد نخواهیم بود» (آرمان. ۲۷بهمن۹۹). برای مردم نه یک باند بهخصوص یا برشی از حاکمیت، بلکه کل آن نامشروع و شایان براندازی است. آنها اکنون از همهٔ باندهای نظام عبور کردهاند. آنها راهچاره را نه در بازیهای انتخاباتی و پاس دادن مسائل و معضلات از این باند به آن باند نظام که در براندازی تمامیت آن یافتهاند.
«کاهش انگیزه مردم برای شرکت در انتخابات بهدلیل مشکلات اقتصادی و فراگیر شدن فقر و فساد در کشور هم واقعیت دیگری است که احساس میشود» (مستقل. ۲۷بهمن۹۹).
پرهیب قیام بهگونهیی هولناک بر بالای سر استبداد دینی ظاهر شده است. در این مختصات هر حرکتی میتواند آغازی برای پایان خامنهای و رژیمش باشد. این همان موقعیت انقلابی است که برخی از رسانهها و مهرههای حکومتی از همین الآن نسبت به آن به یکدیگر هشدار میدهند.