آمارهای منتشره دولتی میگویند همه چیز در بازار هست!
همزمان همان منابع میگویند که همه چیز دارد وارد میشود!
البته خیلی از همان «چیزها» صادر هم میشوند!
با اینهمه مردم کماکان در صفهای طولانی منتظر خرید نیازهای اولیه زندگیشان هستند.
آتشی که منتظر شعله کشیدن است.
آخوندها خودشان هم میدانند که صفهای طویل چگونه جامعه را به آستانه انفجار میکشاند.
وضعیت متناقضی در جامعه به چشم میخورد، از یکسو مواد اولیه خوراکی و بهعنوان مثال اصلیترین ماده غذایی فقیرترین اقشار یعنی «نان» نایاب میشود و از طرف دیگر واردات خودروهای اشرافی حتی برای یک روز قطع نمیشود!
کارخانههای سازنده قطعات خودرو تعطیل میشوند تنها به این علت که واردات قطعات خودرو افزایش یافته است!
بسیاری از شهروندانمان ماهها و شاید یکی دو سه سالی است که «گوشت» از سفرههایشان پرکشیده اما واردات چاشنی طلا برای بستنیهای لاکچری رو به افزایش است!
پارادوکسی که ادامه دارد و کسی هم متعرض آن نمیشود! قضیه چیست؟
این صفها پیآمد خطرناکی دارند!
از سوی دیگر برخی از دم و دنبالچههای نظام هم صدایشان در آمده که این صفهایی که برای نان و گوشت دارد روزبهروز در مملکت افزایش یافته و طولانیتر میشوند، پیآمد خوشایندی نداشته و نوعی دلزدگی نسبت به نظام ایجاد میکنند!(منظورش البته افزایش تنفر و کینه نسبت به نظام و آخوندهاست). یکی از رسانههای حکومتی(آفتاب یزد) اخیراً در همین مورد در سرمقالهاش نوشت: «بعد از گذشت ۴۰سال و این حجم از درآمدهای نفتی و سایر منابع و پتانسیلها ی دیگر که ایران را متمایز کرده آیا شایسته است شکلگیری چنین صفهایی؟ نسل جدید نسل دهه ۴۰، ۵۰، ۶۰ و حتی ۷۰ نیست. آستانه صبرشان پایین است... نسل جدید بیگانه است با صبر و تحمل. به همین دلیل این صفهای لعنتی، مصائب بهدنبال دارد و باید فکری در مورد آن کرد». خلاصه حرفهای این قلمبهمزد حکومتی این است که: تهدید سرنگونی به دست همین نسل وجود دارد. برآوردی که البته درست است.
تابلوها و تیترهای متناقض
اما با اینهمه، وضعیت فعلی نه تنها تغییری نمیکند بلکه روزبهروز به همین منوال بدتر هم میشود.
یک پدیده بهشدت غلط بر تمامی اوضاع و احوال مملکت حاکم است. مقامات رسمی همین رژیم رسماً اعلام میکنند که فرضا در تولید گندم مصرفی مملکت به خودکفایی رسیدهاند اما در عمل و در خیابان با نانواییهایی روبهرو میشوید که با خط درشت نوشتهاند: «بهعلت نبود آرد و بیکفایتی مسئولان، نانوایی تعطیل است»!
از دکان نانوایی رد میشوی و به روزنامهفروشی میرسی میبینی فلان روزنامه تیتر زده که آرد و گندم به عراق و فلانجا صادر میشود! آن یکی روزنامه را نگاه میکنی میبینی نوشته آرد از فلانجا وارد میشود!
احساس نوعی سرسام به بیننده دست میدهد! آرد هست؟ آرد نیست؟ صادر میکنیم؟ وارد میکنیم؟ بالاخره این نظام چه غلطی دارد میکند؟!
درباره بازار خودرو هم همین وضع قابل مشاهده است. درباره قطعات خودرو هم همین وضع صادق است. واگنسازی اراک بیکار و در آستانه تعطیلی است اما واگن از چین وارد میشود!
واقعیت یا در واقع، پشتپرده قضایا چیست؟
واقعیت این است که آخوندها نان و گندم مصرفی مردم را برای تقویت صندوق ذخیره ارزی خودشان صادر میکنند و گرنه گندم و آرد به اندازه میزان مصرفی مردم وجود دارد.
بعد هم برای جبران کمبود ایجاد شده، آرد و گندم بنجل از چین و ماچین مابهازای نفت صادراتی وارد میکنند! حاصلجمع این وضعیتها میشود اینکه: گندم و نفت صادر میکنیم، گندم و ارز وارد میکنیم! دوستی همین دو سه تا کشور باقیمانده در جدول دوستان نظام را هم مستدام نگهمیداریم!
کارخانههای ساخت قطعات خودرو را تعطیل میکنیم
و همزمان قطعه از خارجه وارد میکنیم!
کارخانه واگنسازی را به ورشکستگی میکشانیم
و همزمان واگن از چین وارد میکنیم!
گندم صادر میکنیم تا گندم وارد کنیم!
برق صادر میکنیم تا برق وارد کنیم! و...
تا در غوغای این آشفتگی، قاچاق ارز آسانتر گردد.
درباره قطعات خودرو و واگن و... هم وضع بر همین منوال است. کارخانجات خودی را با واردات بنجل خارجی تعطیل میکنیم تا دوستی تجاری با چهارتا کشور خارجی معلومالحال را به دوستی و حمایت دیپلماتیک آنها ارتقاء دهیم!
بیشک در این میانه میزان قابل توجهی هم قاچاق ارز و... صورت میگیرد که طبعاً سهم سران نظام و ژنهای خوبشان و پاسداران است. بیسبب نیست که آخوندها با تمام وجودشان تلاش میکنند که حسابهای مالیشان زیر دید و نظارت نهادهای ضدفساد بینالمللی قرار نگیرد!
اخیراً روزنامه حکومتی ایران نوشت: «حتی کشورهایی مانند چین و روسیه و ترکیه هم به ایران توصیه میکنند که رژیم به FATF بپیوندد تا بتوانند معاملاتشان با رژیم را ادامه دهند»!(ایران ۴اسفند ۹۷). همین روزنامه حکومتی نوشته است: «ما در حال حاضر با یکی از بزرگترین آمارهای فرار مالیاتی در جهان مواجهیم و پولشویی پدیده گریبانگیر اقتصاد ما است. چنانکه در دادگاه یکی از مسئولان دولت گذشته گفته میشود که ۳میلیارد تومان به حساب همسر ایشان واریز شده است. اگر نظام شفاف مالی حاکم بود، بیشک این موضوع بلافاصله مشخص و حساب آن خانم مسدود میشد تا مشخص شود چنین پولی از کجا و بابت چه در حساب ایشان آمده است».
همین روزنامه حکومتی در مقاله دیگری نوشته است: «در این سالها بین ۱۰ الی ۱۵میلیارد دلار قاچاق در کشور غیر از مواد مخدر صورت میگیرد. همین دو عدد را کنار هم بگذارید، مشخص میشود که فقط در سال گذشته، حجم پول جابهجا شده نامشروع از میزان بودجه یک سال کشور بیشتر است»!
خلاصه داستان
ظاهراً در این مملکت حتی با وجود خشکسالی و ویرانی بیشتر از ۳۳۰۰۰روستا باز هم تولید گندم به میزانی هست که نان مردم تأمین شود،
کما اینکه آب هم هست، کارخانه و نیاز به قطعات ساختهشده توسط همان کارخانهها هم هست، کما اینکه توان تولید واگن و قطار هم هست،
همانطور که توان تولید خودرو هم هست اما همه اینها یک طرف و سیاست حکومتی برای جذب ارز خارجی و کسب حمایت سیاسی به هر قیمت هم طرف دیگر!
اینجاست که همه چیز از این اصل پایهای چیده میشود که:
تمام توان و امکانات مملکتی در خدمت جذب ارز خارجی! و کسب حمایت سیاسی آن هم به هر قیمت! حتی به قیمت برانگیختن شورشهای مردمی و سرنگونی حکومت!
امری که کانونهای شورشی در پی محقق کردن آن هستند.