دو روز پیش تلویزیون رژیم تحت عنوان دیدار خامنهای با دانشجویان، برنامهیی پخش کرد که بهاصطلاح رایج در فرهنگ رژیم، حاشیههای زیادی پیدا کرد و دامنهاش به رسانههای حکومتی هم کشیده شد.
داستان آن دیدار نمایشی پس از گذشت دو سه روز، کماکان در رسانههای رژیم شنیدنی است.
نمایش دموکراسی آخوندسالار
در آن ملاقات که نام «دیدار خامنهای با دانشجویان» بر آن گذاشته شده بود و بیشتر به یک نمایش یا بهقول معروف به یک «شو»ی سیاسی تبلیغی شبیه بود، زمانبندی زیادی به حرفهای بهاصطلاح دانشجویان شرکت کننده در ملاقات اختصاص داده شده بود.، امری که پیشاپیش روشن میکرد اینچنین میدان دادنی به آن دانشجویان، یک حرکت برنامهریزی شده است. اما بهنظر میرسد این برنامه آن طور که مد نظر گردانندههای آن بود، پیش نرفت. مروری به گوشههایی از آن ملاقات، صحت این مدعا را روشن میکند.
بخشی از صحبتهای دانشجوی بسیجی سحر مهرابی از مسئولان بخش سانسور نشریات دانشجویی
سحر مهرابی دختری که اعلام شده بود عضو شورای مرکزی نظارت بر نشریات دانشجویی (یعنی اداره سانسور نشریات دانشجویی) است در این نمایش خطاب به خامنهای پرسید چرا پاسخگو نیستی؟ او گفت:
«آقای خامنهای! گویی در دعوای میان مسئولان کشور، هنوز مخاطب بایدها مشخص نیست. مسئولان از هر جناح در برابر انتقادات در نقش اپوزیسیون ظاهر شده و با فرافکنی از زیر بار پاسخگویی، شانه خالی میکنند و این امر، نتیجهیی جز تشدید شکاف میان مسئولان و مردم ندارد. لذا این سؤال جدی مطرح است که رئیس دولتی که مسئولیت نهادهای اجرایی را برعهده دارد، و یا رئیس قوه قضاییهای که اختیارات نظارتی و قضایی دارد و یا جنابعالی که برخی، اختیارات مندرج در اصل ۱۱۰قانون اساسی را کف اختیاراتتان میدانند، در برابر پرسشها، انتقادات و اعتراضات مردم چه پاسخی دارید؟»
مردم از بازی اصلاحطلب، اصولگرا خسته شدهاند!
یک دانشجوی دیگر در دیدار خامنهای با دانشجویان به اسم «کوهی مقدم» به خامنهای گفت مردم از بازی سیاسی درون چارچوب نظام کنارکشیدهاند!
او گفت: «شما تأکید فراوانی به حفظ امید در جامعه دارید، اما این امیدواری الزاماتی دارد... بعد از ۴دهه حیات انقلاب اسلامی هنوز نتوانستیم یک ساز و کار برای طرح اعتراضات مردمی به وجود بیاوریم... برای مردم دعوای چپ و راست؛ اصلاحطلب و اصولگرا؛ دیگر نه ارزشی دارد و نه اهمیتی! حرف درمانی و سخنرانی هم گرهای از کار مردم باز نمیکند...
چرا نهادهای تحت رهبری ولیفقیه قابل حسابرسی نیستند؟
همین فرد در ادامه « دیدار خامنهای با دانشجویان » گفت: چرا نهادهای تحت رهبریات قابل حسابرسی نیستند؟
وی گفت:« عدم امکان عملی تحقیق و تفحص از برخی نهادهای تحتامر جناب عالی مانند سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی ایران، قوه قضاییه، صدا و سیما، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان حضرت امام، در کنار ضعف روحیه پاسخ گویی در مسئولان به خودی خود مشکل آفرین است»
اشرافی گری جرم نیست اما اعتراض به اشرافیگری جرم است
یک دانشجوی دیگر به اسم «معتمدینژاد» از فساد در قضاییه و مسئولان نظام گفت:
معتمدی نژاد:طبق فرمایش شما در سال گذشته «قوه قضاییه باید پرچمدار حقوق عمومی در جامعه شود
اما بهراستی مردم ما چقدر بر این امر باور دارند که قوه قضاییه حافظ حقوق آنها است؟ عدم شفافیت باعث شده مفسدین بهجای مستضعفین احساس امنیت کنند اشرافی گری مسئولان در قوانین موجود جرم نیست اما اعتراض به آن جرمی نابخشودنی است!
انعکاس سیاسی نمایش «اوج دموکراسی» در «دیدار خامنهای با دانشجویان»
بهدنبال پخش متن دیدار خامنهای با دانشجویان و صحبتهای آن جلسه، یک موج توییتری درباره آن ملاقات و نمایش اجرا شده در آن در #اوج_دموکراسی برخاست!
برخی که خود را اصولگرا نشان میدادند، نفس طرح سوال از خامنهای را نشان وجود دموکراتیسم خامنهای و باندش قلمداد کردند و تلاش کردند نان آن بازی را به رژیم بخورانند!و آنهای دیگر نمایش دموکراتیسم آقا را به ریشخند گرفتند و در واقع قضیه را از دماغ آقا بیرون کشیدند! در حالیکه همگان میدانند کل این بازی و طرحهایش دیگر مدتهاست نقش بر آب شده و بهقول مردم «دیگه تمومه ماجرا!»
برخی پستها اما نکات افشاگرانهای دارد که به روشن شدن ساختگی بودن نمایش بیشتر کمک میکند بهعنوان نمونه یک سایت حکومتی به اسم انصاف نیوز فردای همانروز چند صفحه را به پستهای رسیده در این مورد اختصاص داده که نگاهی به برخی از آنها روشنگر است. بهعنوان نمونه فردی به اسم امیر نجفی نوشته:
«سحر مهرابی که بهدلیل عدم نقدپذیری حسن روحانی در مراسم افطاری وی شرکت نکرده بود، دیروز در بیت رهبری تندترین انتقادات را به رهبری کرد»
یکی دیگر به اسم علی قلیزاده نوشته: سالهای قبل متن سخنرانی خودیها در دیدار با رهبری نیز چک میشد و هر نقدی مطلقاً مجال طرح نداشت.
زینب صفری: یک دقیقه سکوت برای سهم “سالی یک روز” ما از اوج دموکراسی
یک دانشجوی دیگر با اسم مستعار نوشته:اِلنینو: اینکه سحر مهرابی سخنان انتقادآمیز داشته اتفاق خوبیه... ولی اینکه بر اساسش ایران را اوج دموکراسی بدونیم عجیبه. چون متن حرفها از قبل مشخص شده. چون من همین حرفا رو تو دانشگاه نمیتونم بزنم. چون هنوز از ۸۸ما افرادِ زندانی داریم
محمد: سحر مهرابی صدای دانشجویان مستقل نیست چنان که محمدعلی کامفیروزی نبود. اینها را هر دو سال یکبار میآورند که بسیج دانشجویی فریاد تجلی اوج دموکراسی در بیت رهبری سر دهد و انجمن اسلامی از ضرورت آشتی ملی تلاوت کند.
محمدرضا محمدی عضو شورای ناظر بر نشریات دانشجویی هم روز ۸خرداد در گفتگو با خبرگزاری پاسداران موسوم به فارس با بیان جزئیاتی از نحوه تدوین متن سخنرانی نماینده نشریات دانشجویی در برابر خامنهای، ساختگی بودن کل ماجرا را روی آب ریخت. او گفت: «آنچه روز گذشته در مقابل رهبر معظم انقلاب قرائت شد، مایه تعجب نمایندگان نشریات دانشجویی بود. بهنظر میرسد متن تهیه شده در جلسات نمایندگان دانشجویی در دقیقه نود توسط افراد غیر دانشجو تغییر کرده است».
این حرفها نشان میدهد که حتی بدون در نظر گرفتن اینکه متن کذایی به کدام سو تغییر داده شده است اما معلوم است که نمایشی در جریان بوده است ولی از آنجا که رژیم ظرفیت هیچ مانور یا نمایشی را در این زمینهها ندارد حالا بعد اجرای این شو این طور باعث درد سر برایشان شده است.
این اولین بار نیست که این گونه مانورها یا نمایشها کار دست رژیم میدهد. چندی پیش وقتی مأموران وحشی انتظامی خانمی را تحت عنوان بدحجابی مورد ضرب و شتم قرار دادند و تصاویر آن در فضای مجازی منعکس شد و رژیم آخوندی را هراس برداشت که این این جرقه میتواند تبدیل به حریق شود، از بالا تا پایین از وزیر تا سرکردگان انتظامی به صحنه آمدند و عذرخواهی کردند. آنها گفتند مأمور مزبور را تحت پیگرد قرار دادهاند.. اما دو روز بعد وقتی همین سرکردگان و مهرههای سرکوب دیدند آن نمایش روز اول و آن عذرخواهیها که برای آب ریختن روی آتش بوده خودش در حال تبدیل شدن به شکافی در دستگاه سرکوب شده موج حمله و توهین به همان خانم هموطن و تقدیر و حمایت از مأمور انتظامی شروع شد.
چه اجباری خامنهای را وادار به اجرای چنین نمایشی کرده؟
اولاً یک فشار سنگین اجتماعی روی تمام آدمهای رژیم وجود دارد که آنها را مجبور میکند گاهی اوقات از این قبیل حرفها هم بزنند، چه از روی اجبار برای سفیدسازی خود و چه از روی اجبار برای پیدا کردن یک سوپاپ اطمینان برای تخلیه بیخطر نارضاییهای اجتماعی.
ثانیا یک فشار سنگینتر اجتماعی هم روی رهبری این نظام وجود دارد که نیاز دارد نشان بدهد دستگاهش نقدپذیر است و نیازی به شورش و اعتصاب و اعتراض و قیام نیست و با روشهای سادهتری هم میشود تغییراتی ایجاد کرد که این البته ادامه همان بازی «اصلاحطلب، اصولگرا»ست که پنبه آن را مردم در قیام دیماه زدند و پایانش را اعلام کردند و این بازیها نوشدارو پس از مرگ سهراب و در حکم تنفس مصنوعی دادن به «میت» است.
نگاهی به سلسله بهم پیوسته حرکتهای اعتراضی در ۷۲روز پس از نوروز ۹۷تا امروز این امر را بهروشنی اثبات میکند.
اجباری به اسم سلسله بههمپیوسته حرکتهای اجتماعی
از ۸فروردین و قیام هموطنان عرب اهوازی تا امروز ۸خرداد (۷۲روز) حتی برای یک لحظه جوشش قیامهای تاثیرگذار بزرگ یا سراسری در ایران قطع نشده
عربهای اهواز تا۱۹فروردین ادامه دادند و در آنروز مانند مسابقات دوی امدادی چوب مسابقه را به دست کشاورزان اصفهانی دادند.
کشاورزان اصفهانی تا روز ۲۶فروردین پیشتاز این حرکت بودند و آنروز ادامه حرکت را به مردم کازرون سپردند،
کازرونیها تا روز ۳۰اردیبهشت یکهتاز میدان بودند (در حالیکه در همان بازه زمانی اعتصاب سراسری معلمان در ۳۴شهرهم انجام شد)
و در اولین روز خرداد، ادامه حرکتهای بزرگ اجتماعی را به کامیونداران محول کردند. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
این است آن الزامی که خامنهای و تمامی دیگر سردمداران رژیم را ناگزیر از بازیهای آنچنانی و نمایشهای دموکراسی روحوضی در بیت رهبری و کاخ روحانی میکند.