رسانههای حکومتی در روز ۱۳خرداد ۱۴۰۴ از تشکیل «نشست بررسی الگوی مدیریت محلهمحور» با هدف ایجاد «بستری مطمئن برای کاهش نابرابری، ارتقای سرمایه اجتماعی و افزایش تابآوری جامعه در برابر تهدیدات» خبر دادند.
ترکیب شرکتکنندگان در این نشست، بهتر از عبارات بالا، هدف «مدیریت محلهمحور» را روشن میکند: مسعود پزشکیان، حسین سلامی، وزیر کشور، وزیر ارشاد و فرماندهان بسیج. دقت شود که اینان میخواهند «کاهش نابرابری، ارتقای سرمایه اجتماعی و تحولی عمیق در شیوه خدمترسانی» را هماهنگ نموده و پیش ببرند!
در عرف کلاسیک سیاسی، منظور از «نابرابری» فاصلهی طبقاتی است، منظور از «سرمایه اجتماعی» مردم یک جامعه و منظور از «خدماترسانی» وظایف نیروهای میدانی و اداری دولت. این منظورها چه رابطهیی با سپاه پاسداران و نیروی بسیج وابسته به سپاه دارند؟ از منظر تقسیمبندیِ حوزهی کاری هم، پزشکیان رئیس اجرائیات کشور است، سلامی فرمانده سپاه است که از خامنهای فرمان میگیرد، نه از پزشکیان. از طرفی، موضوعات مطروحه، همگی در حوزهی مسؤلیت وزرای دولت هستند که وزرای اقتصاد، نیرو و صمت باید نقش محوری در این مدیریت داشته باشند، نه وزیر کشور و فرمانده سپاه و بسیج.
در همین چند عبارت کلی که رسانههای حکومتی اعلام نمودهاند، پیداست که مثل همیشه کاسهیی علیه مردم زیر نیمکاسهی امنیتی واقع است. ترکیب نشست و مسؤلان رسیدگی به این طرح، فقط پیام امنیتی با محور کنترل هرچه بیشتر جامعه از طریق اعمال حاکمیت مطلق بر محلههای شهرهاست. آمادگییی هم که پاسدار حسین سلامی با تأکید بر ۶۴هزار پایگاه بسیج اعلام میکند، گویای دامنهی نظامی، امنیتی و اطلاعاتی این طرح در پوش «خدماترسانی، کاهش نابرابری و ارتقای سرمایه اجتماعی» است؛ بهخصوص که در معرفی اولیهی این طرح، بر «اقدامات حول محور بسیج» تأکید شده است: «مدیریت محلهمحور نگرشی نو به حکمرانی محلی و تجمیع اقدامات حمایتی حول محور بسیج است و از پراکندگی جلوگیری میکند.» (تلویزیون شبکه خبر، ۱۳ خرداد ۱۴۰۴)
مردم ایران در نمونههای مشابه، طی دهههای گذشته چه خاطرات تلخ و خونین از چنین طرحهایی داشتهاند؛ طرحهایی مثل «بسیج محلهمحور» که کارش جاسوسی علیه مردم و شکار مخالفان حکومت و در بسیاری موارد دستگیری و کشتن آنها بوده است و ادامه دارد.
روح و جان دانشآموزان ایران از ارگان «دایرهی عقیدتی ـ سیاسی» در مدارس و گستردن جاسوسخانه علیه آنها و خانوادههایشان همواره مجروح بوده و زخمی جاری در روح و روانشان است.
دانشجویان ایران چه آسیبهای روحی و جانی از «بسیج دانشجویی» دیدهاند و چه نفرتی از این ارگان حکومتی در دانشگاهها گستردهاند.
بنابراین عطف به ترکیب مدیریت این طرح که ترکیبی امنیتی و نظامی است و عطف به تمامی تجربیات تلخ و خونین مردم ایران از این نمونهها، پیداست که هدف از «مدیریت محلهمحور»، تبدیل شهرها به سلولمحور با سیطرهی مطلق داروغههای حکومتمحور است و بس.
بیشک یکی از اهداف اصلیِ این طرح، مقابله با نسل شورشی و تسلیمناشونده به اجبارهای حکومتیست که در کانونهای شورشی متجلی شده است.
مشکل عمدهی جامعهی ایران با حاکمیت آخوندی ناشی از دو محور فاصلهی عظیم طبقاتی و سرکوب سیاسی است. حاکمیت در هر دو محور، آماج اعتراضات، اعتصابات، تحریم و بایکوت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از جانب اکثریت مردم ایران است. با وجود چنین پتانسیل انفجاری در گسترهی جامعهی ایران و نیز تکثیر کانونهای شورشی، طرح «مدیریت محلهمحور» را باید یک طرح کنترل و سرکوب با محور سپاه پاسداران تلقی نمود. طرحی که از قضا با عبور اکثریت جامعه از نظام ولایت فقیه و بهطور خاص نفرت عمیق اجتماعی از سپاه جانیِ پاسداران ولایی، پیشاپیش با دیوار این عبور و نفرت برخواهد خورد و آثار آن باز هم همچون طرح ضد انسانی عفاف و حجاب، ساختار و پیکر نظام را متلاطمتر خواهد نمود.