«پسرم را اینجا کشتند». «کدام آبان؟»، «آبان ادامه دارد»، «آبانی دیگر بسازیم» ... اینها نمونههایی از هشتگهایی است که امسال در سالگرد قیام آبان۹۸، در توئیتر و فیسبوک و تلگرام... . دربارهٔ جنایات آخوند خامنهای و پاسداران و آخوندهایش در مقابله با قیام راه افتاده است. البته خود این جنایت بزرگ نشان میدهد که آن قیام، چه لرزهای بر کشتی نظام انداخته. اما یکبار هم خوب است ببینیم این قیام چه بلایی بر سر خود خامنهای و حکومت ولایت فقیه آورد.
در عکسها و افشاگریهایی که مردم و بستگان شهیدان منتشر میکنند بسیاری اسناد تازه فاش میشود بسیاری وحشیگریها منتشر میشود و قتل بسیاری از بیگناهان و مردم عادی و کودکان نیز آشکار میشود؛ همچنین از افشاگریها دربارهٔ دستور فرمانداران رژیم و آنچه پاسدارانش در خیابانها انجام دادند؛ در شرح حال شهیدان و دفن آنان بعد از قیام، گوشههایی از فشارهایی که دستگاههای امنیتی خامنهای به خانوادهها و بستگان شهیدان وارد کردند افشا میشود. روشن میشود که دستگاه پزشکی قانونیاش چه گواهیهای دروغ که صادر کرد و دستگاه قضاییهٔ و زندانها و گورستانهای غارتگرش چه چپاولی از مردم کردند؛ وقتی که میلیونها تومان بهخاطر تحویل دادن پیکر شهیدی که کشتهاند از مردم گرفتند... .
همهٔ اینها به بینظیرترین صورت واقعیت چهرهٔ خامنهای و خونخواران دستگاهش را به مردم ایران و به جهان نشان داد، بگونهای که علاوه بر مردم ایران، در سطح جهان هم از اینکه رژیم آخوندی از قیام آبان چه ضربهای خورد سخن میگویند. از جمله سایت رادیو آلمان در ۲۶آبان امسال با عنوان «حکومت پوست انداخت» نوشت:
«در اعتراضات آبانماه ۱۳۹۸ فقط تاکتیکها یا روشهای امنیتی جمهوری اسلامی عوض نشد... نظام سیاسی روحانیان پوست انداخت و ایران وارد عصر تازهای از حیات سیاسی شد.
بیش از چهار دهه است که جمهوری اسلامی تبلیغ میکند تنها حکومت مستضعفان روی کره زمین است. این جمله آیتالله خمینی که "یک موی کوخنشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد" هنوز روی دیوارها موجود است. واژه "مستضعف" اساساً یکی از بنیانهای پروپاگاندا و سیاست در نظم سیاسی فعلی است. نام یکی از ثروتمندترین کارتلهای اقتصادی متعلق به ولیفقیه را "بنیاد مستضعفان گذاشتهاند و به شاخه شبهنظامی سپاه پاسداران هم "بسیج مستضعفین" میگویند. اعتراضات۹۸ ناگهان همه این معادلات را به هم ریخت. حکومتی که میگفت نماینده مستضعفان است نه تنها به اعتراضات طبقات فرودست و فقیر اعتنایی نکرد بلکه آنها را دشمن پنداشت و با گلوله جنگی به استقبالشان رفت».
البته جهان به نسبت مقاومت ایران و مجاهدین، خیلی دیر دارد به این حقیقت میرسد. چرا که ماهیت ولایت فقیه را مقاومت ایران و بهطور خاص شخص مسعود رجوی رهبر انقلاب در چهار دهه پیش بیان کرد؛ وقتی صفت «ضدبشر» را به کار برد.
بگذریم که آن روزها و شاید تا همین سالها خیلیها به این واژه بهصورت یک بزرگنمایی نگاه کردند، اما با رو شدن اعمال این قافله در زندانهای خمینی و در قتلعام۶۷ کم کم، ترکیب «ضدبشر» رنگ حقیقی خود را نشان داد. و در قیامهای۸۸ و ۹۶ و بهویژه آبان۹۸ دیگر کسی از این حرفها نمیزند. بسیاری از هموطنان هم در فضای مجازی علاوه بر روشنگریهایشان، تصاویری از محبت حیواناتی که قبلاً درنده و سبع نامیده میشدند پخش میکنند و به قافلهٔ خمینی و خامنهای لعنت میفرستند که در درندگی از شیر و ببر و سگ و گرگ بسیار فاصله دارند. این حقیقت نیز به یاد میآید که این جنایات مصداق آن توصیف قرآن است که در مورد حق پوشان عبارت «بل هم اضل، بلکه بسیار پست تر» را به کار برده است.
البته میتوان در مورد علت این خشونت ها و ماهیت آخوندهای ولایت فقیه خیلی پژوهش کرد که چگونه میشود که انسان به چنین جایگاهی برسد.
هانا آرنت در «انسان در عصر ظلمت» مینویسد: «در عصر جدید، پرسش فیلسوفان پس از وقوع شر نامتصوری مانند هولوکاست این بود: چگونه انسانها میتوانند اینچنین سنگدلانه و در چنان ابعاد هولناکی، بر هنجارهای عقلانیت و معقولیت پا نهند؟»
سادهترین پاسخ به آرنت این است که «حاکمان فعلی ایران را نمیتوان انسان نامید».
اما بحث خونخوار بودن این قافله هم باز بحث اصلی نیست. و باید از این فراتر رفت و به این پرسش رسید که این همه جنایت نشانگر چیست؟ در جستجو به این نتیجه میرسیم که برخلاف آنچه ظاهراً ممکن است تصور شود، این حکومت در قدرت طلبی و حرص غارتگری چنان پیش رفته که اکنون به منزویترین وضعیت خود رسیده. مثل حیوان درندهای که در دامیگیر افتاده. حرص قدرت خامنهای را به جایی رسانده که تمامی مردم دشمن او شدهاند. و برخلاف ظاهر امر و آنچه خیلیها تصور میکنند و اینهمه زندانی که در سراسر کشور ساخته در حقیقت این خود حکومت است که در زندان مردم است. ولیفقیه در تنهایی مطلق به سر میبرد. او و تمامی دستگاه حکومتیاش مثل قایقرانانی گم شده و بیامید نجات، در وسط اقیانوس خشم مردم گرفتارند. و در این وضعیت در بیم نابودی پیاپی، آنچه در قایق دارند را بیرون میاندازند تا بلکه مدتی بیشتر بتوانند قایق و خود را نگاه دارند. این را بارها خودشان هم گفتهاند که ما همه در یک کشتی سواریم و اگر سوراخ شود همه با هم غرق خواهیم شد.
نتیجه اینکه قیام آبان و دستور خامنهای به کشتار نشان میدهد که خامنهای و رژیم ولایت فقیه، خودشان هم دیگر هیچ آیندهای برای نظامشان نمیبینند. هیچ پلی بین خود و مردم باقی نگذاشتند. حتی برای پاسداران و بسیجیانش هم این حکم صدق میکند. وقتی کودک مردم را در خیابان به گلوله میبندند، خانهٔ فقیرترین مردم روستاها را بر سرشان خراب میکنند، کولبر و سوختبر بیپناه را در برف و بیابان به گلوله میبندند، بساط دستفروشان محروم را با خشونت جمع میکنند و میوهها و کالایشان را جلو چشم همه میدزدند... . خودشان هم میدانند که مستضعفین و مردم از ابتدا هم دروغی بیش نبوده و تنها غصب رهبری انقلاب هدف بوده است. ولی دیگر ظرفیت این دروغ، هم برای مردم ایران و هم در شناخت جهانیان از آن، به پایان رسیده است.