صدای تندرآسا و آتشین آخرین چهارشنبهسوزی قرن چهاردهم، در سراسر ایران پیچید. این صدا بیش از همه به گوش دیکتاتور و پاسداران آن رسید.
مردم و جوانان به دستورها، خط و نشانکشیدنها و تهدیدهای عریان حکومت مبنی بر برخورد قاطع با «ساختارشکنان» وقعی ننهادند. آنان در زمان موعود ـ بیش از هر سال و آتشینتر از هر گاه ـ خود را به میعادگاه رسانده و چهارشنبهسوری را برپا داشتند.
امسال بتههای آتش و انفجارهای پیدرپی، همراه با شعارهای «مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور و درود بر رجوی»، بهراستی کوچهها، خیابانها و چهارراههای ایران را به یک میدان جنگ تبدیل کرده بود. این شعارها، شعلهها و انفجارها چه پیامی دارند؟ و چه واقعیتهایی را به ثبت میرسانند.
۱ـ پیام این چهارشنبهسوری آتشین به دیکتاتور این است کهای دشمن ایران و آیینهای ایرانی، هرگز نمیتوانی، بنیادهای فرهنگی و اصالتهای ریشهدار این میهن را با نحوست نفس خود بیالایی. تو را یارای آن نیست که سنتهای مترقی و فرهنگ ایران را از بین ببری. پیشتر از تو آنان که بیشتر از تو بودند شانس خود را آزموده و بهسختی شکست خوردند.
۲ـ بیشازپیش به اثبات رسید که تلاش نظام ضدایرانی ولایت فقیه برای از بین بردن و تخطئه این سنتها و آیینهای ملی ایرانزمین، فقط به مقاومت بیشتر ایران و جوانان برومندش خواهد افزود. این مقاومت روند سرنگونی را سرعت خواهد بخشید.
۳ـ به اثبات رسید که چهارشنبهسوری پس از فراخوان هر سالهٔ ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، اینک از یک سنت معمولی به یک پراتیک ادامهدار برای کسب آمادگی در راستای قیام تبدیل شده است. گردآمدن جوانان هر محله بر گرد یکدیگر، آتش افروختن و پریدن از روی آنها، همگی تمرینی برای روزهای خیزش و توفش است.
۴ـ بسیاری از جوانان در چهارشنبهسوری آتشین امسال، مترسکها، جرثومهها و مجسمههای خامنهای، پاسدار قاسم سلیمانی و دیگر سران رژیم را به آتش کشیدند. آنها کاری را انجام دادند که مشابه فعالیت کانونهای شورشی است و از آنها الهام گرفته است.
۵ـ صدای پیدرپی انفجار ترقهها، بههمان میزان که نگرانی و وحشت عمامهداران و گزمههای آنها را موجب شد، باعث امیدواری و انگیزش مردم ایران گردید. این انفجارها بهگونهیی توأمان روحیهٔ جنگی و نیز جشن و شور و هیجان جوانان را نشان میدهد. هر دو لازمهٔ یک ملت و میهن امیدوار، شاداب و حاضر به یراق برای رقم زدن روزهای سرخ و سبز خویش است. این انفجارها طنین صداهای در گلو خفته و به خون کشیده شده است. نشان از آمادگی برای نبرد دارد.
۶ـ تا آنجا که به خامنهای و نیروهای سرکوبگر او برمیگشت نمیخواستند به هیچ شکلی از اشکال، آیین چهارشنبهسوری برگزار شود. آنها ریشهکنی این آیین را مدنظر داشتند اما طی سالیان در مقابل مقاومت مردم شکستخورده و به یک چهارشنبهسوری خنثی یا بیخطر عقبنشینی کردند؛ نوعی چهارشنبهسوری که در آن عنصر آتش نباشد. افراد فالگوش بایستند. برای قاشقزنی بروند، کوزه بشکنند و با هم آجیل بخورند و بعد هم متفرق شوند و به خانههای خود بروند؛ اما اینک مردم حتی از برافروختن بتههای آتش نیز عبور کرده و به کمتر از انفجار ترقه و نارنجک و آتش زدن فشفشه راضی نیستند.
این موضوع در روزنامههای حکومتی نیز انعکاس یافته است.
«چند سالی است که بوتههای آتش در مقابل بمبهای دستساز رنگ باختهاند و کوزه شکستن جای خود را به منفجر کردن ترقه، سیگارت و پیازی داده است» (ایران. ۲۴اسفند ۱۴۰۰).
«چند سالی است این شب به یکی از شبهای پرحادثه ایران تبدیل شده است بهگونهیی که با تغییر فرهنگ چهارشنبهسوری جشن ساده و ایرانی سنتی جای خود را به انفجار انواع مواد محترقه بیخطر و پرخطر داده و به جای برنامهها و آداب و رسوم کهن صداهای مهیب و دلخراش از هرکوی و برزن به گوش میرسد» (جهان صنعت. ۲۴اسفند ۱۴۰۰).
چرا؟
دلیل آن مشخص است. مردم با صدای ترقه و انفجار نارنجک دارند به دیکتاتور و سگان زنجیری آن پیام میدهند.
پیام آن تسلیمناپذیری، ایستادگی، هماورد طلبی و اعلام آمادگی مردم و جوانان شورشی برای سرنگونی دیکتاتور است. صدای ترقهها، سمبلی و نمایهیی از غرش تفنگها و نارنجکها در نبرد برای آزادی است.
این صدا امسال واضحتر از سالهای پیش در سراسر ایران طنین انداخت.