جوجهای در آشیانه
گُلی در جزیره
ستارهای در کهکشان.
با پیشانی بلندت به جِرمی اندیشیدی
که در پوسته میرُست
تا باغچه را
به نغمه
سرشار کند
همچنان که عصارهٔ خاک
از دهلیزِ ساقه میگذشت
تا چشماندازِ تابستانه را
به رنگی دیگر
بیارآید
(احمد شاملو)
پیام همیاری با سیمای آزادی، پیام جوشش، نغمهٔ رویش و صدای خیزش یاران و زحمتشکان است که بیتاب و بیدریغ، هر آنچه در توان داشتند نثار صدا و سیمای آزادی کردند.
همچنان که دوستی در پیامی از کرمانشاه از برنامه همیاری با سیمای آزادی حمایت کرد و گفت:
«سیمای آزادی صدای کارگران، کشاورزان، معلمان، کامیونداران، زنان و مردان، بیشمار انسانهای دربندی است که در برابر سفاک زمانه، ندای رهایی سرمیدهد، سیمای آزادی بهمثابه رود خروشانی است که با همیاری شما هیچگاه از حرکت و تلاطم بازنایستاد و یکهتاز مبارزه علیه رژیم پلید آخوندی بوده و هست، کانونهای شورشی برای تداوم، و به ثمر رسیدن این مبارزه همه آزادیخواهان را به همیاری در بیست وسومین برنامه گلریزان دعوت مینمایند».
آری! پیام همیاری بیشک پیام بلند اتحاد و همکاری و صدای رسای پایداری است.
یاران آزادی اینبار هم با ابراز پرشورترین عواطف انقلابی نسبت به مقاومت و رزمآوران آزادی، بیستوسومین برنامهٔ همیاری را به کارزار دیگری از تعهد و همبستگی ملی تبدیل کردند.
هموطنی گفت: «پروانههای آزادی در ایران و خارج از ایران، حول شمع روشن سیمای آزادی میچرخند و باید به این مقاومت افتخار کرد که توانست اینچنین عریان و نیرومند «وحدت ملی» را به نمایش بگذارد».
یکی از همیاران در تشریح علت کینه و دشمنی رژیم با سیمای آزادی گفت:
«وقتی سیمای آزادی اخبار اعتراضات را پخش میکند خیلی از رسانهها مجبور میشوند بخشی از آن اعتراضات را پوشش دهند و رژیم با صرف هزینههای سنگین و اختصاص صدها میلیون دلار و صدها رسانه و... با سیما و مشعل فروزان آزادی به جنگ برخاسته است».
مادری گفت شامشان نان خشک است اما مبلغی برای سیما کنار میگذارد، دوستی از موتور سیکلت، وسیله امرار معاشش گذشت و دیگری هزینه سنگ مزار مادرش را نثار صدا و سیمای آزادی کرد.
اینها همان ستارگان و شعلههای درخشانی هستند که در کهکشان همیاری درخشیدند و نشان دادند هنوز شوق فدا، اشتیاق برای پذیرش مسئولیت و عشق به آرمان آزادی زنده است. یاران همیاری نشان دادند که میتوان در برابر سرمای کینه و سوز بیاعتمادی شیخ ایستاد و با هر پیام، گلولهای داغ بر پیشانی شب نهاد. میتوان با هر سلام خورشید را و عشق را به خانه آورد.
سالها قبل مسعود رجوی در توصیف برنامه گلریزان همیاری گفت:
«...هر چه هست سرفرازی است و بس، هر چه هست مجاهدت است وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ مجاهدت با مال و دارایی و در مرحله بالاتر با جان و جانبازی فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ، اما فراتر از این فراتر از بحث پول و کمک مالی قلب بود و روح و عاطفه و احساس و پوست و گوشت از آن که گفت گلریزان نبود تیرباران آخوندها و نظامشون رو بگو،
یکی گفت که شما با عطر و گلاب و با مشک و عنبر و عود جان و قلب و مغزهای ما را شستشو میدهید،
یکی گفت انسان زیستن و زندگی انسانی را به ما آموختید و یکی هم به اوج رساند و گفت که به ما هویت دادید،
داشتم از همیاری و دقیقتر بگویم از یاران اشرفنشان در سراسر جهان میگفتم، شگفتا که مریم و اشرف چه کردهاند. و به یاد هموطنانی بودم که چیزی برای پرداختن و حتی دسترسی به تلفن نداشتند فقط من و ما نبودیم که میگریستیم چه بسا که اونها هم بهقول قرآن اعینهم تفیض من الدمع با چشمانی اشکبار و صورتی اشکگرفته راستش را بگویم گریهٔ خندیده منم. مگر که مجاهد خلق به لبخندی از خلقش خرسند نیست. یاران، مردم و هموطنانی که از سر عشق نغمه سرمیدادند و ساز دل رو به این ترتیب نغمهگر میکردند. بله تا به تو پیوستم از همه بگسستم خیز و با من در افقها سفر کن.
مصدق میگفت که نوکر ملت است یادتون هست بچهها در انقلاب مریم اون روز که با این برادران عهد میبستیم که وقتی که مصدق نوکر ملت باشد پس مجاهد نوکر دوم است. همونجا بود که خواهر سوسن بلند شد و برای اینکه سهم خواهران فراموش نشود گفت پس ماها هم کلفت دوم هستیم مانده بودم که چه بگویم نگاه کردم به مریم او بلند شد و کف زد.
شنیدم که مزدوران سیرک دم در ما را به سخره گرفتهاند که گدایی میکنید بله بله این یکی رو درست گفتهاند.
ما از خلقمون گدایی میکنیم و به آن مفتخریم تا از دیگری تا از هیچ قدرتی و دولتی گدایی نکنیم و تازه مزدوران نمیدانند که پیامبری هم داریم که میگفت الفخرٴ فقری فقر و نیاز و گدایی من فخر من است بله، خانواده رژیم و خلیفه ارتجاع رو ۶ماه است دم در میبینیم و این هم از خانواده ما خانواده اشرف و مجاهدین خلق و خلق قهرمان در سراسر جهان خوشا به چنین خانوادهای.
سایه او گشتم او برد به خورشید مرا، شاید که بهانه کمکمالی و پول بود ولی من که چنین چیزی ندیدم خیلی فراتر چکاچک شمشیرهای فرزندان ایران را دیدم از نزدیکی قطب شمال تا استرالیا از داخل سلولهای اوین و گوهردشت تا آنسوی جهان، که با کلمات و با روح و قلب و دل و احساس و عاطفه خودشون شمشیر میزدند علیه رژیم ضدبشری، هر یک به ترتیبی بله این خانواده ماست...
آهای بچههای تهران و سایر شهرهای ایران، زندانیهای مقاوم، امانت ما و خلق ما هستند، مبادا فراموش کنید. به ترتیباتی که خودتان میدانید و بهتر میدانید، نباید که زندانیان ما گرسنه و بیمار بمانند! سلام علیکم بما صبرتم. و پیام من به زندانیان مقاوم یککلام بیشتر نیست. نه از خودم! که از قرآن میگویم: فَاسْتَقِیمُوا إِلَیهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیل لِّلْمُشْرِکینَ. پس استقامت کنید در راه او و در راه خلقش. و استغفروه! (سکوت) و وای بر مشرکین. وای بر این آخوندهای مشرک.(سکوت) و ضدخلق و توحید. بله. فَاسْتَقِیمُواْ إِلَیهِ. گمان نکنید که تنها و بیکس و کار هستنید! نه! در هر سلول و در هر زندانی که هستید، مردم ایران و افکار عمومی جهان با شما هستند، تا به آخر! و بدانید که از جرقه حریق برمیخیزد. فقط گلریزان نبود. آتشفشان ملت ایران بود. عطش گذاران و سوزان برای آزادی».(مسعود رجوی ـ ۳مرداد ۱۳۸۹)