سناتور جوزف لیبرمن، از سخنرانان اجلاس جهانی ایران آزاد ۱۴۰۲، در سخنان خود به چند موضوع کلیدی اشاره کرد که مأموران اتاق فکر ولایت فقیه، پارازیتهای سیاست مماشات، لابیهای زرخرید و پادوهای شاه و شیخ میخواهند آنها را از درخشش بیندازند و وانمود کنند که در ایران از انقلاب خبری نیست، «نظام الهی جمهوری اسلامی!» اپوزیسیون ندارد. تلاش برای هر تغییر در تعادل موجود راه به هرج و مرج برده و بهقول آنها به سوریهای شدن کشور میانجامد.
اگر مرعوب یا فریفتهٔ سسهای غلیظ فلسفی و روانشناسانهٔ بحثها، مواضع و نوشتههای آنها نشویم و به کنه مقصودشان راه ببریم. لب حرفشان این است: «این رژیم ماندنی است و باید به ماندنش عادت کرد و عذاب کشید. ایران و ایرانی جز این سرنوشتی دیگر ندارد!»
در این میان وقتی آنها با سؤال مخاطب عاقل مواجه میشوند که با ترهاتی اینچنینی قانع نمیشود و میپرسد: «از کجا میگویید این رژیم آلترناتیو ندارد؟ با کدام ادله و فاکتور، شورای ملی مقاومت و مجاهدین را دور میزنید و نادیده میانگارید؟
در پاسخ با نگاهی مخمور از فرط حماقت و البته غرض و حقد و کینه میگویند:
«شورای ملی مقاومت و مجاهدین؟! بله، وجود دارند ولی در ایران از هیچ پایگاه اجتماعی و محبوبیت برخوردار نیستند!»
سناتور لیبرمن در سخنان خود نشان داد که منشأ این لیچاربافیها در مورد ایران و مردم ایران، سیاست کثیف مماشات است. سررشتهٔ این تئوریپردازیهای مشعشع به اتاق فکر آخوندی و بازوهای برونمرزیاش برمیگردد. آنها میخواهند افق را تیره و تار جلوه دهند تا در تاریکی به معامله و زدوبند بپردازند.
آلترناتیو؟! البته که وجود دارد
شاید گفتن این جمله برای یک انسان دامن نیآلوده به سیاست تجارتپیشه آسان باشد ولی در سیاست مبتنی بر پراگماتیسم، دیدن یا ندیدن واقعیت، بستگی به منافع حقیر و کوتاهمدت دارد. سناتور لیبرمن بهعنوان یک سیاستمدار شرافتمند واقعیتی را که بسیاری از دولتها نمیخواهند ببینند به آنها یادآور میشود و به یک تجربهٔ تلخ تاریخی نیز ارجاع میدهد:
«اولین [نکته] روایت نادرست حکومت تهران است که میگوید هیچ آلترناتیوی برای حکومت وجود ندارد و لذا قدرتهای جهان باید مستبدان را بپذیرند و با آنها مذاکره کنند... این دقیقاً همان چیزی است که آدولف هیتلر در دههٔ ۱۹۳۰ استدلال میکرد. متأسفانه نویل چمبرلین گرفتار آن بحث شد، به مونیخ رفت، قراردادی را امضا کرد که حتی ارزش کاغذی را که روی آن بود نداشت و نتیجه چه شد؟ جنگ جهانی دوم. واقعیت این است که تاریخ با رهبران کشور ما و رهبران اروپا صحبت میکند و آنها باید بهاین تاریخ گوش فرا دهند. بازگشت بهیک میز برای گفتگو با رژیم حاکم بر ایران که ظاهراً در عمان اتفاق افتاده، برای من مانند تلاش برای مذاکره با یک مار سمی است. عاقبت خوبی ندارد و برای ما خوب نخواهد بود. آیا آلترناتیوی برای رژیم در ایران وجود دارد؟
البته که وجود دارد. این اکثریت قاطع مردم ایران هستند که میخواهند دوباره آزاد شوند و زندگی برابر با بقیهٔ جهان متمدن داشته باشند.
آیا سازمانی برای رهبری انتقال قدرت توسط مردم ایران وجود دارد؟ البته که وجود دارد، این شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین است».
او در بخشی دیگر از سخنانش با اطمینان میگوید که «جریان تاریخ در ایران در حال حرکت است بهسمت آزادی، بهسمت مقاومت، بهسوی شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین و علیه استبداد آخوندها در تهران در حال حرکت است؛ همان استبداد فاسد، خودخواه، افراطی، سرکوبگر، متجاوز و حامی تروریسم در تهران».
علت ترس از مجاهدین و شورای ملی مقاومت
مجاهدین و شورای ملی مقاومت چون یک نیروی مستقل هستند و در هیچ شرایطی حاضر نیستند از منافع ایران کوتاه بیایند مغضوب شاه و شیخ و البته استعمار واقع شدهاند. به کدهای «نامحبوب بودن و پایگاه اجتماعی نداشتن مجاهدین در ایران!» دقت کنیم. چه کسی آنها را ساخته و با الیگارشی رسانهیی قصد دارد بهعنوان یک واقعیت به خورد جامعه بدهد؟!
آری مجاهدین برای ارتجاع و استعمار ترسآفرین هستند؛ همانطور که پیشوای نهضت ملی کردن نفت، دکتر محمد مصدق بود. لیبرمن به وجهی از این ترس میپردازد که ساخته و پرداختهٔ سیاست مماشات است:
«شما در شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین و مبارزان مقاومت در تهران، باور کنید، آنها را میترسانید.
بیش از هر دولتی در جهان، از جمله دولتهای قدرتمندی مانند دولت من و دولتهای اروپایی آنها را میترسانید
چرا؟ زیرا شما نمایندهٔ مردم ایران هستید و بلافصلترین تهدید برای بقای این رژیم هستید. بههمین دلیل است که آنها پول زیادی را برای حمله بهشورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خرج میکنند. پولی که خیلی بهتر است برای بهبود کیفیت زندگی مردم در ایران هزینه شود. بههمین دلیل برای برهم زدن راهپیمایی مسالمتآمیز پاریس بسیار تلاش کردند».
برنامهٔ ۱۰مادهای مریم رجوی
از ضرورتها و الزامات آلترناتیو بودن و شدن، داشتن یک برنامهٔ جامع برای دوران انتقال است. مقاومت ایران از دههها پیش به این ضرورت پاسخی درخور داده است. این واقعیت چیزی نیست که از چشم کسانی چون لیبرمن پنهان مانده باشد. او در همین سخنرانی گفت:
«ما امروز دربارهٔ برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم رجوی خیلی صحبت کردهایم و همیشه باید دربارهٔ آن صحبت کنیم. این یک برنامهٔ بزرگ است، برنامهیی برای آزادی، برابری، فرصتی برای مردم ایران. این برنامهیی است که هر ملت دموکراتیک متمدن در جهان باید مشتاقانه از آن حمایت کند. اما شورای ملی مقاومت و خانم رجوی چیز دیگری هم دارند. آنها یک برنامه برای انتقال دارند که در دسترس است و همه میتوانند آنرا ببینند. این یک نقشهٔ ایثارگرانه است که نشان میدهد هدف این سازمان بهدست گرفتن قدرت نیست. هدف این است که مردم ایران با سقوط این رژیم، قدرت را بهدست بگیرند. این برنامهیی است که با گذار بهانتخابات زود هنگام آغاز میشود تا یک مجلس مؤسسان از مردم در ایران داشته باشیم که سپس قانون اساسی را تدوین میکند، من امیدوارم بسیار شبیه برنامهٔ ۱۰مادهیی باشد، و رهبران کشور را انتخاب میکند. من این برنامه را مطالعه کردهام، همراه با خانم رجوی آنرا مطالعه کردهام. بهشما میگویم، بهنظر من، در تاریخ قیامها، شورشها، برای آزادی در جهان علیه دیکتاتوریها، هرگز گروهی از انقلابیون نبودهاند که آمادگی اجتناب از هرج و مرج و فراهمکردن یک انتقال آرام بهآزادی را مانند این گروه، شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین و مردم ایران داشته باشند.
پس یک آلترناتیو وجود دارد».
با استناد به سخنان این سناتور شرافتمند میتوان گفت: پس سوریهای شدن ایران با سقوط آخوندها نیز یک افسانهٔ واهی است.
چراغهای آزادی جاودانه هستند
جایگزین دموکراتیک برای دوران انتقال قدرت به مردم ایران را کسی رهبری میکند که لیبرمن او را «دارای اصول و پایدار»، «دیدگاه روشن نسبت به آینده»، «یک طراح فوقالعاده و یک رهبر جنبش و الهامبخش» میخواند.
و چه زیبا گفت: «همهٔ ما شمعهایمان، چراغهای آزادیمان را از او در اینجا میگیریم و در سراسر جهان و مهمتر از همه، در مقاومت در ایران آنرا روشن میکنیم. رژیم ممکن است فکر کند که میتواند آن چراغها را خاموش کند، زیرا فکر میکردند میتوانند ما را از دیدار همین آخر هفته در اینجا در پاریس منع کنند. اما آنها متوجه نمیشوند که چراغهای آزادی جاودانه هستند و همیشه پیروز میشوند، زیرا چراغهای آزادی، بهدلایلی که قبلاً گفتم، از جانب خدا میآید. بنابراین من شکی در اینرابطه ندارم که این امر چه سرانجامی خواهد داشت، بهایران آزاد ختم میشود».