این روزها مهرهها ورسانههای حکومت آخوندی نسبت به سرنوشت شوم و سرنگونی آن به همدیگر هشدار میدهند و توصیه میکنند که باید باندها و سران این حاکمیت ”صدای مردم“ را بشنوند.
آنان به بیانهای گوناگون و بهمناسبتهای مختلف به این واقعیت اذعان میکنند که وضعیت موجود، هم برای نظام و هم برای مردم غیرقابل ادامه است. زیرا مردم قیامکننده تمامی فرصتها را برای رژیم سوزانده و ناقوس سرنگونی آن را به صدا درآوردهاند.
بسیاری از آنان نسبت به سرنگونی آنچنان هراسان هستند و بعضاً نیز آنچنان آن را قطعی میدانند که آخوندی هم مانند آخوند احمد جنتی رئیس خبرگان ارتجاع وحشت خودش را این چنین ابراز میکند: ”وقتی فاصله طبقاتی زیاد باشد فقرا در خیابان راه میافتند و سر و صدا کرده و نمیتوانند زندگی را تحمل کنند. ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که صدای کسی در نیاید. باید صدای آنها هم بلند باشد اما طبق موازین قانونی باید اعتراض کنند.“
رئیس خبرگان آخوندی همچنین گفت ”امروز مسأله براندازی اسلام و نظام مطرح است و باید این توطئهها را برطرف کرد.“
وی با ابراز نگرانی نسبت به چنین سرنوشت شومی اظهار داشت: ”البته من نگران سال آینده هستم که چه اتفاقاتی خواهد افتاد چون باید احتمالات را بررسی کرد و مدنظر قرار داد“ (خبرگزاری ایرنا 16بهمن 96)
اکنون سؤال این است که زیرساخت سرنگونی چیست و به عبارت دیگر چه شرایطی بهوجود آمده است که سرنگونی را در چشمانداز قرارداده است؟
واقعیت این است که رژیم ولایت فقیه با هیچ شاخصی از شاخصهایی که امکان استمرار بقای یک حکومت را تضمین میکند، همخوانی و امکان استمرار بقا ندارد.
کافی است توجه کنیم به شرایطی که در حال حاضر در آن قرار گرفته است، شرایط سهمگینی که در بسیاری از موارد وجود هر یک از آنها برای ساقط کردن یک حاکمیت کافی بوده، و این امر نیز در گوشه و کنار جهان بسیار اتفاق افتاده است.
ازجمله این شرایط وجود لشکر خشمگین و ده میلیونی بیکاران، انبوه تودههای گرسنه، بیخانمانها، حاشیه نشینان، کارتن خوابها و... هستند که وقتی آنها به حرکت در میآیند قطعاً آثاری از این رژیم را به جا نمیگذارند.
مورد دیگر مال غارتشدگانی هستند که اموالشان توسط عناصر و نهادهای تحت حمایت سران رژیم چپاول شده است. رژیم قادر به جلب رضایت آنها نیست و به این دلیل آنها روزمره بر گرفتن حقشان پافشاری میکنند و روز به روز نیز شعارهایشان رادیکالتر میشود.
موضوع دیگر گرانی سرسام آوری است که هربار با رشد تصاعدی چون جرقهای بر باروت خشم مردم علیه حاکمیت فاسد آخوندی عمل میکند.
بحران میلیون ها بازنشسته کارگر، فرهنگی و کارمند با حقوقهای عقبافتاده نیز بحران دیگری از بحرانهای بیحد و حصری است که گلوی آن را میفشارد.
بحرانهای شوکهکنندهای چون آلودگی هوا، خشک شدن دریاچهها، رودخانهها و آسیبهای زیست محیطی که ریشه در فساد حکومتی دارد و... که همه و همه به مثابه هیزم های قوی برای افروخته شدن شعلههای قیام و سرنگونی رژیم عمل میکنند.
اضافه بر این موارد عوامل دیگری نیز وجود دارد که عملکرد شان به روند سرنگونی آن کمک شایانی میکنند.
ازجمله آنها جنگ قدرت اوج گیرنده در بالاترین نقطه است که شکاف عمیق و غیرقابل ترمیمی را در راس و در بین جناج های مختلف ایجاد کرده است.
شکستن طلسم و تابوی مرگ بر خامنهای که حتی توسط کودکان نیز تکرارمیشود، برانگیختگی تمامی خاورمیانه و کشورهای عربی علیه دخالتهای آخوندها در منطقه، زهرخوران اتمی که خامنهای را بسیار ضعیف کرده و برجام های بعدی را نیز در تقدیر قرارداده است، بیماری خامنهای و بحران جانشینی او که منجر به تشدید درگیریها در رأس حاکمیت خواهد شد و...
واز همه مهمتر وجود یک آلترناتیو مصمم و متشکل و سازمانیافته است که بعد از هجرت بزرگ از عراق با کسب آمادگیهای حداکثر میتواند پاسخ واقعی و عملی برای جایگزینی این رژیم ارائه کرده است .
و در نهایت اینکه رژیم برای هیچیک از بحرانهای داخلی و خارجی ذکر شده هیچ راهحلی ندارد، بهدلیل همه این عوامل باید گفت سرنگونی آن قطعی است. قیام مردمی در تقدیر و سرنگونی آن نیز در راه است.