این دست خالی، بیحکمت نیست
چشمانداز نمایش انتخابات ۱۴۰۰نظام آخوندها را میتوان با دورخیزی که از هماکنون برای آن تدارک دیده شده است، پیشبینی و برآورد نمود. یادآوری میشود دست خالی حاکمیت برای این نمایش، از قبل و بعد از نمایش ۲اسفند ۹۸ پیدا بود؛ وقتی که خامنهای عناصر مجلس حزباللهیاش را دستچین کرد و نتیجهٔ آن نمایش هم سقوط شتابان هر دو باند حکومتی در منظر مردم بود.
حالا در زمینهچینی بازارگرمی نمایش ۱۴۰۰ شاهد دست خالی کل نظام اعم از اصولگرا و اصلاحطلب هستیم. این دست خالی هم بیحکمت نیست و بهطور قانونمند ریشه در تحولی دارد که جامعه ایران را از رژیم ملایان عبور داده است. هر چه تحولات در چرخهٔ زمان پیش میرود، خصلت بازگشتناپذیری این عبور حتی در منظر کارگزاران نظام آشکارتر میشود. با چنین مختصاتی از زمینهٔ سیاسی و اجتماعی، نگاهی داریم به محورهای اصلیِ مصاحبه روزنامه حکومتی مستقل با محمد هاشمی رفسنجانی رئیس شورای حکومتی شهر تهران دربارهٔ چشمانداز نمایش انتخابات ۱۴۰۰.
این روزنامه در شماره ۱۵بهمن۹۹ با هدف گرم کردن بازار نمایش ۱۴۰۰، سراغ یک عناصر باند مغلوب نظام رفته تا شاید بتواند رنگی از امید و رغبت را در دل مردم نسبت به انتخابات ریاستجمهوری ایجاد کند. اما خواهیم دید که در کل این مصاحبه هیچ تئوری مدون، حرف و برنامهٔ مشخص و راه روشنی حتی از جانب باند مغلوب نظام برای چنین انتخاباتی وجود ندارد.
یک اعتراف، یک تحریف
نخستین توصیهٔ پسر رفسنجانی در شروع این مصاحبه که عنوان مطلب روزنامه هم هست، چنین عبارتیست: «قهر با انتخابات، ضربه به منافع ملی است».
در همین یک عبارت، یک اعتراف و یک تحریف وجود دارد؛ نخست به تحریم کامل نمایش انتخابات از جانب مردم اعتراف میکند و سپس نظام آخوندی را مترادف با منافع ملی قلمداد مینماید. در حالی که طبق اعتراف وی به تحریم نمایش انتخابات، مشخص است که از قضا مردم ایران بهدلیل خیانت حاکمیت ولیفقیه به شاخصها و معیارهای «منافع ملی» ایران، کلیت آن را تحریم و طرد نمودهاند.
خیانت همهجانبه به منافع ملی ایران
یادآوری میشود که منافع ملی هر کشوری شامل آزادی، دمکراسی، برابری، پیشرفت اقتصادی، اختصاص منابع انرژی و سرمایههای طبیعی در خدمت تأمین زندگی و حیثیت و کرامت جمعیت کشور، پیشرفت علمی، فرهنگی، حقوقبشر، حراست از تمدن تاریخی کشور و ترویج صلح با همسایگان و ملل عالم است.
بیش از ۹۰درصد مردم ایران گواهی دادهاند که طبق تمامی شاخصها و معیار و ملاکهای تأمین منافع ملی ایران، کارنامهٔ حاکمیت ولایت فقیه، هم سیاه و ننگین است و هم تباه و خونین.
نمونهای از آخرین ابراز نظر مردم ایران را در پرسش خبرنگار از محمد هاشمی شاهدیم:
«در انتخابات مجلس اخیر دیدیدم که مشارکت مردم بهشدت کاهش یافت. علت این اتفاق را چه میدانید؟».
پاسخ وی، اعتراف به عبور مردم از نظامی است که از مجموع نمایشات انتخاباتی ۴۲ساله، هیچ سودی عاید منافع ملی ایران و بهبود زندگیشان نشده است:
«مهمترین پیام کاهش مشارکت، ناامیدی مردم به کاهش مشکلات آنها از طریق صندوقهای رأی است». و در ادامه، صریحتر از پاسخ به قسمت اول پرسش، خطر تحریمی فراتر از ۲اسفند ۹۸ را پیشبینی میکند: «این احساس و کاهش امید و اعتماد عمومی، بسیار خطرناک است».
آثار رأی استراتژیک و هوشیاری نسلی بالنده
در پرسش بعدی، این کل نظام با هر دو باندش است که در آستانه نمایش ۱۴۰۰ تعیینتکلیف میشود. هم پرسش و هم پاسخ، ترجمه شعار و رأی استراتژیک نسل بالنده و سرنگونیخواه ایران مبنی بر «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» هستند:
پرسش: «عملکرد اصلاحطلبان و اصولگرایان در کاهش میزان مشارکت چه تأثیری داشته است؟ آیا در آینده شاهد گذر از این دو جریان خواهیم بود؟».
پاسخ: «در طول دهه اخیر، هر دوجناح در دولت، مجلس و دستگاههای دیگر مسئولیت داشتهاند و بهعلل مختلف نتوانستهاند رضایت جامعه را کسب کنند».
«قهر با صندوق»؛ کد بیآیندگی
در قدم بعدی آشکارتر میشود که اساساً در نظام آخوندی، «نهاد انتخاباتی دچار چالشهاییست» و مبنای این مصاحبه بر یقین «قهر با صندوق انتخابات» استوار شده است. اما از این مهمتر، بیراهحلی کل نظام حتی در منظر یک عنصر بهاصطلاح میانهرو است که مجبور میشود باز خطر «منافع ملی کشور» و «بازنده بودن همه» را با لحن هراس از بیآیندگی گوشزد نماید؛ در حالی که بهدلیل عبور مردم از کل نظام، نمیتواند هیچ تصویری از چشمانداز و توصیف آن ارائه کند:
پرسش: «قهر با صندوق انتخابات چه تبعات سیاسی خواهد داشت؟ نهاد انتخابی در ایران دچار چه چالشهاییست؟ راهحل این چالشها چیست؟».
پاسخ: «همه در این قهر بازندهاند و منافع ملی کشور آسیب میبیند»!
بازیگران گرفتار ماهیت خود
در پایان، خبرنگار مشخصه و مختصات نظام آخوندی را که اکنون پس از ۴۲سال، در بازیهای باندی هم گرفتار آن شدهاند، در قالب پرسش، یادآوری میکند. ولی پاسخ این پرسش که تقریباً اصلیترین موضوع این مصاحبه است، مجموعی از سرگشتگی، اعتراف به پوشال بودن بساط حزبگراییهای مبتذل و بیان فقدان «تفکر و برنامهریزی در جامعه مدنی» از جانب رئیس شورای حکومتی شهر تهران است:
پرسش: «سیاستورزی در ایران چرا صرفاً منحصر به اصولگرایان و اصلاحطلبان شده است؟ آیا دچار یک انحصارطلبی هستیم؟».
پاسخ: «در واقع ما در جامعه با ازدیاد احزاب و گروههای صوری و کمبود تفکر و برنامهریزی در جامعه مدنی برای توسعه کشور مواجه هستیم».
نتیجه: شرح عبور مردم از نظام
این است تصویر چشمانداز نمایش انتخابات ۱۴۰۰ از نگاه و منظر یک کارگزار حکومتی که هیچ مشخصهٔ روشن و مدونی برای آن وجود ندارد. این است تمام سرمایهٔ یک حکومت، آن هم از جانب بهاصطلاح میانهروهایی که قصد پهن کردن باب فریبی دیگر را به اسم بیمسمای انتخابات دارند. مجموع این پرسش و پاسخها، بیان مختصات مکافات نظام و رژیمیست که اکثریت قاطع مردم از آن عبور کردهاند و تمامی راهها را حتی در تئوریپردازی صرف هم به روی کارگزاران جمهوری اسلامی بستهاند.