- چهل سال تروریسم، چهل سال مداخله تروریستی در کشورهای منطقه و جنگافروزی، چهل سال به هدر دادن سرمایههای ملی ایران برای تولید بمب اتمی و موشک کافی است. «امنیت» ملی مردم ایران فقط و فقط با سرنگونی تام و تمام این خلافت ارتجاعی تأمین میشود.
- نه مردم ایران، نه جهان آزاد، نه تاریخ معاصر و نه وجدان حساس بشریت، هیچکدام این رژیم وحشی قرونوسطایی را نمیخواهند.
- مجاهدین و مشخصاً رهبری این مقاومت همیشه بهعنوان اولین هدف در لیست ترور این رژیم بودهاند؛ زیرا ولایت فقیه بقای خود را در نفی آنها میبیند.
- مقاومت ایران همواره گفته و تأکید کرده است که رژیم ولایت فقیه یک روز هم نمیتواند بدون سرکوب در داخل و تروریسم و جنگافروزی در خارج سراپا بماند.
- نظام ولایت فقیه برای بقای خود به تروریسم و دخالت در امور کشورهای دیگر روی میآورد. این دخالت بنیادگرایانه و جنگافروزی، آن روی سکه سرکوب مردم در داخل کشور است.
چهل سال تروریسم
آری بیاغراق باید گفت چهل سال تروریسم. رژیمی که بانی آن از روز نخست با دروغگویی، خلفوعده و دجالیت، یک انقلاب دموکراتیک را به سرقت برد، برای باقی ماندن در قدرت به شیوههای ضدبشری روی آورد؛ شیوههایی که استانداردهای شناختهشدهٔ جنایت و قساوت را درنوردیده است. قلع و قمع جریانهای سیاسی و نیروهای آزادیخواه، نسلکشی، قتلهای زنجیرهای، کشتار سازمانیافته و صدور تروریسم به خارج کشور، دخالت در امور کشورها، تولید موشک، تلاش ناکام برای ساخت بمب اتمی و... شمهای از بسیار اقدامات این رژیم برای باقی ماندن در اریکهٔ قدرت هستند.
تحلیل واقعبینانه و به اثبات رسیده
مریم رجوی سالها پیش از آن که کسی پی به ماهیت این رژیم ببرد و قطعنامههای تحریم صادر شوند و این دیکتاتوری وحشی قرونوسطایی در کرنر قرار گیرد، در یک موضعگیری نادر به واقعیتی بزرگ اشاره کرد؛ واقعیتی که امروز همه به آن اذعان میکنند. او گفت رژیم حاکم بر ایران روی دو پایه سوار است:
«در داخل ایران بر نقض شدید حقوقبشر با برقراری طلسم اختناق و در منطقه و جهان، با صدور بحران از طریق ایجاد بیثباتی و صدور تروریسم و جنگ افروزی».
امروزه پس از ۴دهه صحت این پیشبینی و ژرفنگری مقاومت ایران بیشازپیش به اثبات رسیده است.
شناخت عینی از ماهیت دیکتاتوری تروریستی آخوندی
مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران، طی ۴دهه چنگدرچنگ بودن با این استبداد دینی و پرداخت بهای آن به گنجینهای از تجارب، آگاهیها، دادهها و شناختهای عمیق و جدی راجع به پدیده بنیادگرایی مذهبی تحت نام اسلام دست یافتهاند.
این مقاومت همواره گفته و تأکید کرده است که با توجه به ماهیت قرونوسطایی رژیم، تنفر عمیقی نسبت به آن در مردم ایران وجود دارد. بهدلیل این تنفر یک روز هم نمیتواند بدون سرکوب در داخل و تروریسم و جنگافروزی در خارج سرپا بماند. این رژیم تعارضها و کشمکشهای داخلی نظام خودش را هم با توسل به دجالگری، قدرتنمایی پوشالی، تقدسنمایی دجالگرانه حول ولیفقیه و نیز با بازگذاشتن دست عواملش در چپاول و کشتار و سرکوب حل میکند.
به همین دلیل، تروریسم، صدور بنیادگرایی و جنگافروزی آن، نه از موضع قدرت که دقیقاً از موضع ضعف و برای حفظ تمامیت نظام است.
در این مقاله میخواهیم نگاهی اجمالی داشته باشیم به شیوههای جنایتبارانهٔ رژیم ولایت فقیه برای حفظ حاکمیت خود با توسل به ترور شخصیتهای خارج کشور، قتلهای زنجیرهای، دخالتهای گستردهٔ منطقهای، تلاشهای اتمی و موشکی.
در قسمتی از این مقاله همچنین به بازوی اصلی صدور تروریسم آن یعنی نیروی قدس خواهیم پرداخت.
ترور شخصیتهای خارج کشور
نوک پیکان تروریسم دیکتاتوری آخوندی در خارج از کشور، اغلب روی اپوزیسیون اصلی او، یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت متمرکز بوده است؛ زیرا این رژیم بقای خودش را همیشه در نابودی آنها دیده است.
نگاهی به بخشی از بیلان ترور در خارج از کشور
- ۱۳تیر ۱۳۶۳ ـ ۴تن از تروریستهای رژیم که قصد وارد کردن سلاح از اسپانیا به فرانسه برای اجرای یک طرح تروریستی در اورسوراواز پاریس داشتند که توسط پلیس اسپانیا دستگیر شدند.
- ۱۷تیر ۱۳۶۶ ـ تروریستهای رژیم با سلاحهای نیمهسنگین و سبک، همزمان به ۱۳پایگاه مجاهدین در کراچی و کویته حمله کردند که ۲تن از مجاهدین بهنامهای فرامرز آقایی و علیرضا پورشفیعیزاد به شهادت رسیدند.
- ۱۹آبان ۱۳۶۷ ـ مجاهد خلق ابوالحسن مجتهدزاده توسط دیپلماتـتروریستهای خمینی در استانبول ترکیه ربوده شد. او را ابتدا به کنسولگری رژیم در استانبول بردند و سپس در حین انتقال وی با ماشین دیپلماتیک به ایران، دیپلماتـتروریستها توسط پلیس ترکیه دستگیر شدند.
- تیمهای کثیف روز ۲۳تیر ۱۳۶۸ عبدالرحمان قاسملو، دبیر اول حزب دموکرات کردستان را در وین بر سر میز مذاکره با رژیم بهقتل رساندند.
- شهریور ۱۳۶۸ ـ بهمن جوادی از اعضای کومله در قبرس مورد تهاجم تروریستهای اعزامی خمینی قرار گرفت و بهقتل رسید.
- ۲۳اسفند ۱۳۶۸ ـ اقدام تروریستهای رژیم در ترکیه برای ترور محمد محدثین، مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت که نافرجام ماند و در صحنه عملیات ترور مجاهد خلق حسین عابدینی بهشدت مجروح شد.
- ۴اردیبهشت ۱۳۶۹ ـ ترور دکتر کاظم رجوی، نماینده شورای ملی مقاومت در مقر اروپایی ملل متحد در ژنو که در پی تلاشهای قاضی تحقیق سوئیس مشخص شد که سفارت رژیم در ژنو توسط ۱۳تروریست ارسالی از ایران آخوندها، دست به این اقدام جنایتکارانه زده است.
چهل سال تروریسم ـ ترور دکتر کاظم رجوی در ژنو
- ۴مرداد ۱۳۷۱ - شهید مجاهد خلق علیاکبر قربانی توسط دیپلمات-تروریستهای رژیم ربوده شد و پس از وحشیانهترین شکنجهها، پیکر او را در محلی دفن کردند که بعد از چند روز با دستگیری تروریست مزدور رژیم، تمام مسأله افشا شد.
- ۲۵اسفند ۱۳۷۱ - محمدحسن نقدی، نماینده شورای ملی مقاومت در ایتالیا، بهدست تروریستهای رژیم در شهر رم هنگام تردد به رگبار بسته شد و به شهادت رسید.
- ۳۰خرداد ۱۳۷۴ - وزارت اطلاعات طرحی برای ترور خانم مریم رجوی، در سخنرانی دورتموند آلمان داشت. در همین رابطه آلمان ۲نفر از دیپلماتـتروریستهای سفارت رژیم در آلمان را اخراج کرد.
- ۱اسفند ۱۳۷۴ - مجاهد خلق زهرا رجبی و علی مرادی در هتلی در استانبول ترکیه توسط تروریستهای رژیم آخوندی که توسط سفارت رژیم فرماندهی و هدایت میشدند به رگبار بسته شده و به شهادت رسیدند.
- ۱۴اسفند ۱۳۷۴ - توپ غولپیکر ۳۲۰میلیمتری، در نزدیکی دفتر مرکزی مجاهدین در بغداد در خانهای کشف و بخشی از شبکه مربوطه دستگیر شد.
در کنار تمامی این طرحهای ترور باید به دهها بار حمله موشکی و خمپارهای به مقرهای مجاهدین اشاره کرد که توسط آخوندها و مزدوران عراقی آنها صورت گرفت.
همچنین باید به حمله تروریستی آنها در ۱۰شهریور ۹۲ به قرارگاه اشرف اشاره کرد که در آن بیش از ۴۰تن از مجاهدین حفاظتشده تحت کنوانسیونهای بینالمللی با دستان بسته و تیرخلاص به شهادت رسیدند. جنایتی که هنوز حسابرسینشده باقی مانده و کار پیگیری آن حتی به دادگاه ملی اسپانیا نیز کشیده شد.
موشکبارانهای پیدرپی کمپ لیبرتی(کنار فرودگاه بینالمللی بغداد) و شهادت و جراحت تعداد قابلتوجهی از مجاهدین نیز در عداد این جنایتهاست. در این سلسله عملیات تروریستی، آخوندها از موشکهای تقویتشده استفاده کردند.
قتلهای زنجیرهای
این رژیم از روز اول بهدنبال حذف فیزیکی مخالفان خود بود. بهطور خاص در دوران رفسنجانی و هنگامی که علی فلاحیان وزیر اطلاعات بود، اعزام تیمهای ترور برای شکار مخالفان، شکنجه و آدمربایی با کثیفترین شیوهها در دستورکار قرار گرفت. آنها علاوه بر مجاهدین، روشنفکران، شاعران و نویسندگان مخالف خود و حتی پیروان و رهبران سایر ادیان را که حاضر به تندادن به دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه نبودند، با بیرحمانهترین روشها سلاخی کردند. تیمهای ترور این رژیم سریالی از کشتارهای وحشیانه با چاقو، دارو، گلوله و ساطور در منزل، محیط کار و خیابان انجام دادهاند که رازهای بسیاری از آنها مکتوم است.
به گواه اکبر گنجی و عمادالدین باقی؛ پاسداران ریزشی نظام ولایت، مغز متفکر این جریان اکبر هاشمی رفسنجانی بود. او با تشکیل اتاق فکر [با حضور علی خامنهای، اکبر ولایتی، فلاحیان، محسن رضایی و...]، ضرورت حذف مخالفان سیاسی را مطرح کرد.
شمهای از بیلان قتلهای سیاسی
از روز اول و در تمام تمهیدات تروریستی این حکومت، نخستین کاندیدای ترور مثل همیشه، مسعود رجوی، بزرگترین دشمن و تهدید نظام بوده است اما آنها در این هدف خود ناکام ماندهاند.
قاتلان قتلهای زنجیرهای برای شروع روز ۴آذر ۶۷ دکتر کاظم سامی را به دلایل نامعلوم در مطب سلاخی کردند. در پاییز ۱۳۶۹ خسرو بشارتی، در سال ۱۳۷۰ عبدالرحمن برومند و شاپور بختیار را به شکل فجیعی کشتند. در سال ۱۳۷۱، فریدون فرخزاد را با عجله و خارج از نوبت! به فجیعترین شکلی سلاخی کردند. در همین سال ۴مخالف کرد ایرانی را در رستوران میکونوس برلین با همان روشهای زنجیرهای بهقتل رسانند. در سال ۱۳۷۲ دکتر تفتی و فرزندش با چاقو سلاخی شدند. مهندس برازنده و سعیدی سیرجانی و کشیشهای مسیحی، دیباج و میکائیلیان و هوسپیان مهر در سال ۷۳ قطعهقطعه و کشته شدند.
در همین سال با طرح مشترک هاشمی و خامنهای و زیر نظر وزارت اطلاعات حرم امام رضا را در روز عاشورا(۳۰خرداد ۱۳۷۳) منفجر کردند تا نام مجاهدین را که بعد از انتخاب مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور دوران موقت شورای ملی مقاومت به اوج رسیده بود، تخریب کنند.
برای توجیه این انفجار که حداقل ۲۶تن کشته و ۲۹۰تن مجروح شدند، صحنهسازیهایی صورت دادند. این صحنهسازیها بعدها در جریان اختلافات باندی توسط بهزاد نبوی، اکبر گنجی و عمادالدین باقی افشا شد.
در سال ۷۴ تیمهای ترور در داخل فعال شد. در این سال قتل بسیاری از مخالفان اهل سنت در دستورکار تیمهای ترور قرار گرفت.
درست ۱۰سال بعد از قتل کاظم سامی در مطب، روز اول آذر ۱۳۷۷، داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در منزل شخصیشان با ضربات چاقو بهقتل رسیدند و جسدشان بهنحو فجیعی مثله شد. همچنین در روزهای ۱۲ و ۱۸آذر، جسد ۲نویسنده به نامهای محمد مختاری و محمدجعفر پوینده پس از چند روز بیخبری در جادههای اطراف شهر و جسد معصومه مصدق(نوه دکتر مصدق که تازه به کشور بازگشته بود) در منزل شخصیاش پیدا شد.
با افشای کارکردهای وزارت اطلاعات و ترسیم خط زرد قتلهای زنجیرهای، نزدیکترین نفر خامنهای به نام سعید امامی «خودکشی شد!» اما هاشمی رفسنجانی بهعنوان فرمانده اصلی و سایر فرماندههان، همچنان ماندند و سایر قتلهای داخل و خارج کشوری را هدایت کردند.
سوم بهمن ۹۷ پاسدار تاجزاده در یک درگیری باندی ضمن اعتراف به سناریوهای ساختگی وزارت اطلاعات برای تئوری خودشان خودشان را میکشند و قتل کشیشان و انفجار حرم و... گفت:
«سناریو پیشنهاد کردند عین سناریوی مشهد که دو تا منافق پیدا میکنیم میآوریم میگیم اینها بودند از همین اعترافگیریهایی که بلدند ما بودیم به هوای این داستان آنها را اعدام میکنیم که آنها بودند ولی قول میدهیم که این اتفاق نیفته وزارت اطلاعات پاک بشه».
دخالتهای بنیادگرایانه در کشورهای منطقه
نظام برآمده از ولایت فقیه چون در داخل ایران پایگاه مردمی ندارد؛ از آنجا که مورد تنفر اکثریت ایرانیان میباشد و جز با زبان سرکوب با ایران و ایرانی سخن نمیگوید، برای بقای خود به تروریسم و دخالت در امور کشورهای دیگر روی میآورد. این دخالت بنیادگرایانه و جنگافروزی، آن روی سکه سرکوب او در داخل کشور است.
ایجاد یک خلافت جهانی همیشه در صدر مطامعات این موجودیت وحشی و افسارگسیخته بوده است. این هیولا کشور عراق را بهعنوان نخستین طعمهٔ طمعهای خویش انتخاب کرد. همگان تاریخچهٔ جنگ خانمانسوز بین دو کشور را میدانند و امروز بیشازپیش روشن است که چه کسی جنگ را زمینهسازی کرد و استمرار داد. جهان در مواجهه با صدور تروریسم و جنگافروزی این رژیم تا مدتها در اشتباه فاحشی بهسر میبرد و آن را ناشی از قدرت دیکتاتوری آخوندی تصور میکرد و راه تعامل با آن را سیاست مماشات میدانست. این مقاومت ایران بود که شجاعانه در برابر این سیاست پیچید. جهان بهروشنی دید که دامنهٔ جنگافروزی این رژیم نه تنها به عراق و سوریه و یمن و لبنان و افغانستان محدود نشد، بلکه تا کشورهای اروپایی نیز پیش رفت. زمانی خامنهای، ولیفقیه نظام آخوندی، تنوره میکشید و میگفت: «به صراحت اعلام میکنیم (ما) در هر جایی که نیاز به حضور باشد، کمک خواهیم کرد و در بیان این موضوع ملاحظه هیچکس را نمیکنیم».(سایت خامنهای- ۲آذر ۹۶)
علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت رژیم، نیز در روز اول آذر ۹۶ در مصاحبه با تلویزیون دولتی گفت: «علت اینکه امروز سیطره داریم بر این وضعیت(اوضاع داخل کشور) ناشی از داشتن یک راهبرد مشخص مبارزه در بیرون مرزهاست».
اما امروز بهیمن حضور و افشاگریهای مقاومت، هیولای آتشافروز مجبور است که با شاخ شکسته، پیدرپی عقب بتمرگد و به زوزه کشیدنی احتضارآمیز اکتفا کند. این عقبنشینی محصول سیاستهای درست و شجاعت و پاکبازی انقلابی مقاومت ایران بود و تا روز نابودی خلافت ارتجاعی با قوت تمام ادامه خواهد داشت.
سپاه قدس بازوی اجرایی تروریسم
نیروی سپاه تروریستی قدس پس از خاتمه جنگ ایران و عراق به سازماندهی سپاه پاسداران اضافه شد. این نیرو پس از این تاریخ، پیوسته رشد و گسترش یافت و به بازوی اصلی صدور تروریسم و جنگطلبی رژیم در دیگر کشورها تبدیل گردید. نیروی تروریستی قدس با سازماندهی، پرورش دادن، تجهیز کردن و سرمایهگذاری روی جنبشهای بنیادگرا بهمنظور توسعه و نفوذ رژیم ولایت فقیه در کشورهای منطقه خاورمیانه، آسیا و آفریقا سیاستهای خود را پیش میبرد.
پاسدار قاسم سلیمانی سرکردهٔ نیروی قدس سپاه است از جانب کشورهای غربی و بارها از طرف آمریکا متهم به دخالت در امور عراق شده است.
چهل سال تروریسم ـ چارت فرماندهی سپاه تروریستی قدس
این نیرو اگر چه بخشی از سپاه پاسداران است اما بهدلیل اهمیت کارش به ولیفقیه وصل است و عزل و نصب فرمانده نیروی قدس توسط شخص خامنهای صورت میگیرد. نیروی تروریستی قدس در حال حاضر شامل ۹سپاه مستقل با ۹قرارگاه است. کار آنان مداخلهٔ تروریستی در کشورهای عراق، پاکستان، ترکیه، افغانستان، کشورهای خلیجفارس، سوریه و لبنان، شمال آفریقا و همچنین اروپا و آمریکاست. این نیروی تروریستی برای پیشبرد جنایتهای خود با عناوینی شیادانه مانند «حضور مستشاری» یا «دفاع از حرم»، «جنگ با داعش» و... دست به تجهیز و تسلیح طیفی از وحشیترین مزدوران آدمکش با اسامی «حزبالله»، «سپاه بدر»، «کتائب حزبالله»، «مدافعان حرم»، «زینبیون»، «فاطمیون»، «لواء ذوالفقار»، «لواء ابوالفضل العباس»، «عصائب اهل حق»، «حشدالشعبی»، «حرکه النجباء» و... زده است. شیوههای قساوتباری مانند سربریدن، مثله کردن و آتش زدن بخشی از کارنامهٔ این گروههاست که هر یک اسم مستعاری برای نیروی قدس بهشمار میروند.
فعالیتهای اتمی
حاکمیت آخوندی از آنجا که یک حاکمیت قرونوسطایی و تحمیلشده به دنیای امروز است، برای بقای خود نیاز مبرم به مؤلفههای قدرت دارد. یکی از این مؤلفهها، بمب اتمی است. تلاش برای دستیابی به بمب اتمی، از آرزوها و حسرتهایی بود که خمینی آن را با خود به گور برد. این پروژهٔ مخرب، ماجراجویانه، ضدمردمی و ضدایرانی از سال ۱۳۷۰ توسط مقاومت ایران افشا شد. دو سایت اصلی و مخفی این پروژهٔ ضدملی، یعنی نطنز و اراک در تابستان ۱۳۸۱ با روشنگریهای مجاهدین برملا گردید و جهان پی به نیت فاشیسم مذهبی برد. مقاومت ایران همواره خواهان ارجاع پرونده اتمی رژیم به شورای امنیت بود. این تلاشها سرانجام به بار نشست و سیاست مماشات در برابر ارادهٔ خستگیناپذیر مقاومت و کارزارهای جهانی آن وادار به عقبنشینی گشت. تصویب قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳ و ۱۹۲۹ تحریمها علیه دیکتاتوری آخوندی را شدت بخشید. با آمدن ولایت خامنهای با زانوان خونین به پای برجام، در سال ۹۴ نیش اتمی رژیم کشیده شد. در مهر ۹۶ دولت آمریکا به رهبری ترامپ خود را از توافق اتمی بیرون کشید و استراتژی جدید آمریکا در قبال اتمی رژیم را اعلام کرد و بهدنبال آن خزانهداری این کشور بلافاصله سپاه پاسداران را در لیست تروریستی این وزارتخانه قرار داد و از آن پس تحریمهای به تعلیق درآمده با شدت بیشتری بازگشتند. سیاستهای میهنپرستانه و توأم با جسارت و ریسک مقاومت ایران و به تبع آن اوجگیری قیام در ایران، دلایل اصلی شکست این پروژهٔ ضدملی و ضدبشری و حامیان بینالمللی آن بود.
اطلاعات بیشتر در مورد سرنوشت برجام و افشاگریهای اتمی مقاومت ایران
فعالیتهای موشکی
در کنار خرجهای میلیاردی از کیسه مردم ایران برای دستیابی به بمب اتمی، آخوندها از تولید موشک نیز غافل نبودند. آنها با این چوبهای زیر بغل میخواستند هر طور شده خود را در برابر امواج رو به شتاب قیام سرپا نگهدارند. با آغاز مذاکرات اتمی و لو رفتن این پروژهٔ مخفی استبداد مذهبی با دستور علی خامنهای فعالیتهای خود برای ساخت موشک را توسعه داد. این وظیفه بهطور مشخص به نیروی هوا ـ فضای سپاه پاسداران واگذار شد. مقاومت ایران مراکز موشکی رژیم را افشا نموده است؛ بهعنوان نمونه میتوان به افشای مرکز فرماندهی موشکی سپاه(پادگان دستواره واقع در منطقهٔ چیتگر)، ۳محل آزمایش موشک(جنوب سمنان، اطراف دریاچه قم و جنوب ورامین) که شامل ۲۵محل نگهداری و انبار موشک ۱۳محل پرتاب و ۸مرکز آموزش و استقرار تیپهای موشکی میشود، اشاره کرد. حاکمیت آخوندی برای ساختن هر کدام از این مراکز موشکی در زیرزمین و در داخل کوه صدها میلیارد دلار هزینه کرده است. فعالیتهای موشکی رژیم زیر نظر مستقیم شخص خامنهای است. طرح موضوعاتی مانند «امنیت»، «عزت و سربلندی!» و «اقتدار» اسم مستعارهای حفظ رژیم در برابر خطر سرنگونی است.
سخن پایانی
شیخ طی چهل سال سرکوب و تروریسم، گامهایی بسا فراتر از شاه و دیکتاتوریهای سلف خود برداشته است. او با دهنکجی ابلهانه به قوانین متقن تاریخ میپندارد میتواند از خشم مردم ایران و سرنوشت مقدر سرنگونی جان به در ببرد. در لحظهٔ رسیدن اجل سرنگونی، نه بمب اتمی، نه موشک و نه حتی ماهوارههای جاسوسی و انواع پهپاد نمیتوانند کارساز باشند. امروز موشکسازی و موشک هواکردن علی خامنهای به طناب دار او تبدیل گشته است. تقدیر رقمخوردهٔ استبداد مذهبی پرتاب شدن به زبالهدان تاریخ است. این را امروز با سری بلند و یقینی آهنینتر از پیش میتوان گفت و به آن بالید. آری، نه مردم ایران، نه جهان آزاد، نه تاریخ معاصر و نه وجدان حساس بشریت، هیچکدام این رژیم وحشی قرونوسطایی را نمیخواهند. چهل سال تروریسم و قتلهای زنجیرهای، چهل سال مداخله تروریستی در کشورهای منطقه و جنگافروزی، چهل سال به هدر دادن سرمایههای ملی ایران برای تولید بمب اتمی و موشک کافی است. مردم ایران نه به بمب اتمی نیاز دارند نه به موشک، نه به دخالت در امور دیگر کشورها، نه به تروریسم و جنگافروزی، «امنیت» ملی آنها فقط و فقط در سرنگونی تام و تمام این خلافت ارتجاعی است.