معضل بیکاری که کارشناسان رژیم از آن با عباراتی مثل ابرچالش، کابوس و سونامی نام میبرند، به نقاطی رسیده که درصد بالایی از فارغالتحصیلان دانشگاهی را دربرمیگیرد. بیکاری در میان فارغالتحصیلان و جوانان به ۲برابر میانگین بیکاری میرسد.
رئیس دانشگاه آزاد اعتراف میکند که ۲۰هزار دکتر بیکار داریم. (روزنامه حکومتی آرمان، ۱۳سفند ۹۶)
چرا چنین شده؟ پیشینه این معضل چیست؟
بیکاری فارغالتحصیلان - ریشههای مشکل بیکاری فارغالتحصیلان
از حدود ۳۰سال پیش، رژیم دست به گسترش بادکنکی سیستم آموزش عالی زد. روشن است که رژیمی که رتبه اول فرار مغزها را دارد و کارش به قول معروف از فرار مغزها گذشته و به فراری دادن مغزها رسیده است، هرگز از سر دلسوزی برای آموزش عالی دست به چنین کاری نزد. هدف، در ۲مؤلفه خلاصه میشد. اول اخاذی با دریافت شهریههای سنگین و دوم به تعویق انداختن زمان رویارویی با معضل بیکاری با بکارگیری سیاست از این ستون به آن ستون و سرگرم نگهداشتن جویندگان کار.
این گسترش بادکنکی با هیچ برنامهریزی علمی برای اشتغالزایی همراه نبود. هیچ سرمایهگذاری اصولی، بهروز کردن زیربناهای بازار کار و راهگشایی برای توسعه صنایع در کار نبود. نتیجه قابل پیشبینی، آمار سرسامآور بیکاری در میان جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاهی بود.
این اعتراف، قابلتوجه است:
«برخی مقامات دولتی معتقدند این واقعه تاکتیک اشتباهی بوده که در گذشته برای به تأخیر انداختن تقاضای شغل جوانان بکار رفته و برای اینکه عدهیی دیرتر متقاضی کار شوند، آنها را به سمت دانشگاهها هدایت کردند. حال امروز که بالاخره آنها فارغالتحصیل شدهاند نه شغلی برای آنها فراهم است و نه اینکه آنها دیگر به هر شغلی راضی میشوند». (خبرگزاری حکومتی مهر ۳۰تیرماه ۹۶)
بیکاری فارغالتحصیلان - راهکار رژیم و چشماندازها
جستجو در بین انبوه کاغذ سیاه کردنهای مقامات رژیم و حرافیهای مطول و پایانناپذیر، تا آنجا که به طرح و برنامهیی برای حل معضل برگردد به هیچ جا نمیرسد. بحث حتی بر سر ناکارآمدی راهحلهای پیشنهادی نیست. بحث بر سر این است که هیچ راهحلی در کار نیست.
سال گذشته خامنهای در پاسخ به معضل بیکاری فارغالتحصیلان گفت: «برای ۵میلیون دانشجو چطور فکر شغل بکنند؟ مگه میشه همچین چیزی؟ اصلاً مگه کسی که فارغالتحصیل میشه حتماً باید بیاد کارمند دولت بشه؟ نه بیاد بازار آزاد. برن کار کنند. برن کار پیدا کنند».
اما امسال وضعیت متفاوت است. مثل هر معضل دیگر، باید این بحران را هم در چارچوب تحولات پس از قیام و دوران جدیدی که واردش شدهایم بررسی کرد. وحشت از پیامدهای اجتماعی چنان است که دیگر خامنهای و مقامات رژیمش نمیتوانند بیاعتنا به انبار باروت آماده انفجار بهویژه در میان جوانان، سخنی بگویند.
خبرگزاری حکومتی ایسنا ۵بهمن ۹۶: «اگر فکری بهحال سیل عظیم فارغالتحصیلان در کشور نشود همان مشکلی که برای سپردههای مردم در مؤسسات مالی و اعتباری رخ داد برای فارغالتحصیلان هم اتفاق میافتد».
آیا ابهامی در مورد ماهیت و ابعاد «همان مشکل» رژیم با مردم در ارتباط با «مؤسسات مالی و اعتباری» وجود دارد؟