آخوند جلاد برای بازارگرمی به حوزه انتخابیش در بیرجند رفته بود. از ماهها قبل همه کاندیداهای دیگر را قلع و قمع کرده بودند تا او «در یک رقابت نفسگیر» و تکنفره! انتخاب شود اما هنگامی که دیدند آبروریزی شده است، یک عمامهدار بیخاصیت و بیخطر به اسم «روحبخش» را آوردند تا نقش رقیب را بازی کند؛ با تمام این مقدمهچینیها روز ۶ اسفند کانونهای حاضربهیراق شورشی در بیرجند با بالاترین سرعت عمل و واکنش بهموقع سر رسیدند و نمایش بیرونق رئیسی را با نصب پلاکاردهایی در سطح شهر بر سرش خراب کردند؛ پلاکاردهایی با حرف دل مردم: «رئیسی! جلاد ۶۷! از خراسان جنوبی گمشو!»، «خراسان جنوبی جای رئیسی قاتل نیست».
اما تنها بیرجند نبود که شاهد فعالیتهای کانونهای قهرمان شورشی بود. واحدهای مقاومت در سراسر میهن اشغالشده علیه انتخابات نمایشی رژیم برخاسته و در دهها شهر کشور بساط صحنهآرایی دزدان حاکمیت مردم و غارتگران ایرانزمین را در هم ریختند.
کانونهای شورشی در شهرهای مختلف از آستارا و رشت و گرگان و لاهیجان و لنگرود و... در شمال کشور تا آبادان و خرمشهر و اهواز و بندرعباس در جنوب و تا شهرهای مرکزی همچون تهران و اصفهان و اراک و... با تمیز کردن دیوارها و اماکن عمومی، مناطق و محلات خود را از لوث تصاویر مزدوران تأیید شده از طرف ولیفقیه پاک کردند.
همزمان، دیگر واحدهای مقاومت با انتشار تصاویر رهبر مقاومت بر مرتفعترین دیوارها در شهرهای تهران، مشهد، کرج، شیراز، رشت، اراک، ارومیه و دهدشت، آینده روشنی از سپهر سیاسی ایرانزمین را به تودههای زحمتکش و منتظر نشان دادند. این واحدها به خلق چشمانتظار ِ آزادی نوید میدادند که در پس زوال دیکتاتوری آخوندی و بعد از نابودی عوامل رژیم و محو تصاویرشان، طلوع یک آلترناتیو سازمانیافته و با تجربه در افق ایرانزمین میدرخشد.
به این ترتیب استراتژی کانون شورشی با ویژگی «اختناق شکن»ی، «راهنما»یی، «سرعت عمل» و «راهگشا»یی در نوک ستون مبارزه مردم ایران قرار گرفته است:
- با دریدن پردهٔ اختناق حاکم بر میهن، که سمبل و نماد آن رئیسی جلاد است نشان میدهد که رعب و وحشت رژیم هرگز توان سد بستن در برابر توفان قیامها را ندارد.
- با سرعت عمل به موقع اقدامات مذبوحانه خامنهای و رئیسجمهورش را برای رونق دادن به انتخابات کذایی در هم کوبیده و شکست «پروژه امنیتی» ولیفقیه را به ثبت میدهد؛
- با سلسله عملیات و پراتیک انقلابی، به قیام مردم ایران برای آزادی تداوم داده و در برابر شدیدترین سرکوب، مسیر تشریک مساعی و سازمانیافتگی را هموار میکند.
شکستن ناباوری بزرگ
امروزه و با این نوع از سلسله تهاجمات ِ شامل و کامل، همه کسانی که روزگاری با ناباوری به استراتژی «کانونهای شورشی» میپرسیدند که «مگر رژیم با عملیات کانونها سرنگون میشود؟» پاسخ خود را در صحنه جوشان سیاسی اجتماعی و نبرد بین مردم ایران و رژیم آخوندی گرفتهاند و به عیان میبینند که هر کدام از این عملیات علیه رژیم محتضری صورت میگیرد که:
نفسهایش به شماره افتاده و زیر شدیدترین بحرانهای اقتصادی اجتماعی «استخوانهای انتخابات [بخوانید استخوانهایش] در حال شکستن است» (میرلوحی، بهارنیوز، ۸ اسفند). بر اثر جراحیهای مستمر قاعده و پایگاه اجتماعیاش به قدری کوچک شده که خودیهایش را هم از دست داده است؛ نفوذ به بالاترین لایههای فرماندهی در سپاه پاسدارانش رسیده و حتی برای نمایندگان مجلس هم جاسوس کاشته و با این حال جای سالمی در نظامش باقی نمانده...
پس در چنین وضعیتی نباید هر ضربه یا حرکت کانونهای شورشی را با دید مکانیکی و مجرد از غلیان جامعه ایران بررسی کرد؛ باید به وضعیت رژیم و زمینهای که این فعالیتها در آن صورت میگیرد نگاه کرد.
در این نگرش عملی، عملیات متوالی کانونها نه حوادثی ناگهانی در یک جامعه آرام و باثبات که صاعقههایی بر خرمن خشم تودههایی است که از سال ۹۶ به این سو در چند قیام سراسری تا آستانه انقلاب پیش رفتهاند؛ این عملیات حماسی و ارزشمند، نه کارهای منفرد و پراکنده، نه حتی سیلیهای ساده به یک جسم سالم که پسگردنیهای مستمر به یک پیکر از کار افتاده و در حال موت است.
پس درود بر رزمندگان آزادی در سراسر میهن اشغالشده که بهجای بسنده کردن به تحریم انتخابات و در انتظار نشستن برای «خودبراندازی» در حال تدارک قیامی سترگ برای پیروزی انقلاب دموکراتیک و جلوگیری از انحراف آن هستند.