بطلان یک دروغ بزرگ
حاکمیت برآمده از سرقت یک انقلاب دمکراتیک، مانند سایر دیکتاتوریهای تاریخ، طی ۴دهه تلاش کرده است خود را ابدی و غیرقابل سرنگونشدن جلوه دهد. پنهان شدن دجالگرانه در پشت اسلام، تراشیدن عنوان «سلطنت مطلقهٔ فقیه»، «امام» و «مقام عظمای ولایت» برای یک دیکتاتور مرتجع و پناه بردن به انواع سلاحهای کشتار جمعی، زندانسازی در ابعاد نجومی و خفهکردن هر صدای مخالف، تلاشهایی ناکام برای جا انداختن این دروغ بزرگ است. این دروغ بزرگ را کسانی بیشتر میفهمند که با این رژیم چنگ در چنگ هستند و در میدان رویارویی با آن بارها شکنندگی و ضربهپذیریاش را آزمودهاند.
افتخار تاریخی مجاهدین
سازمان مجاهدین خلق ایران، این نیروی محوری و قلب تپندهٔ براندازی، از ۳۰خرداد ۶۰ با قیام به وظیفهٔ ملی و تاریخی خود، وارد فاز سرنگونی این نظام شد. مجاهدین با قیام خود این پیام را به مردم ایران دادند که در برابر خمینی و استبداد موحش دینی ـ ولو با چشماندازی عاشوراگونه و شهادت تکتک اعضا و هواداران ـ باید از شرف خود و حریم آزادی دفاع کرد.
آن روز فقهیان خونآشام بر منبرها و رسانههایشان جار میزدند که هر کس علیه «حکومت اسلامی»! قیام کند، بدون توجه به سن بهعنوان «محارب با خدا» شناخته میشود و حکم او اعدام خیابانی در همان محل است. خمینی به پاسدارانش حکم تیر داده بود. در همان روز اعدامهای بدون محاکمه و نسلکشی مجاهدین آغاز شد.
مجاهدین در برابر این نسلکشی خود را نباختند و جا نزدند. در پنجم مهر همان سال شعار «مرگ بر خمینی» را به میان جامعه برده و بهای سنگین آن را نیز پرداختند.
این فدای عظیم راز ماندگاری مجاهدین و استمرار استراتژی سرنگونی در تاریخ معاصر ایران بوده است و خواهد بود. آنها ایمانی شگرف داشتند و دارند که این رژیم سرنگونشدنی است و میتوان و باید آن را سرنگون کرد.
طی این ۴دهه، نظام ولایت فقیه بارها از زبان سرمداران خود اعلام کرده است که مجاهدین از بین رفته و خاکستر شدهاند. یعنی ای مردم ایران مبادا به سرنگونی من فکر کنید. شما محکوم هستید که نسل به نسل به سلطهٔ من سر بسپارید؛ زیرا نیروی سرنگونکنندهیی وجود ندارد. کانونهای شورشی در پاسخ به این یاوه، فریادهای برانگیخته و حماسی مسعود رجوی را در هر پراتیک اختناقشکن به گوش نسلهای جدید ایران میرسانند:
«صدها بار اعلام کرد رژیم که اینها از بین رفتند، ولی امروز ما همچنان افتخار میکنیم که وقتی گفتیم مرگ بر ارتجاع پاش ایستادیم و تا آخرین نفس و تا آخرین قطرهٔ خون هم خواهیم ایستاد همچنان که گفتیم سرنگونی سرنگونی»
قدرت مقاومت فراتر از قدرت سرکوب
در سالمرگ خمینی، درست در روزهایی که نیروهای سرکوبگر رژیم در بالاترین درجهٔ آمادهباش و هوشیاری قرار داشتند، کانونهای شورشی بار دیگر اثبات کردند که قدرت مقاومت بیشتر از توان سرکوب دیکتاتوری است. آنها با تازهترین عملیات بزرگ اختناقشکن خود سیلی دیگری بر بناگوش خلیفهٔ ارتجاع نواختند.
«تسخیر ۵۱۳۸ دوربین کنترلی مربوط به شهرداری تهران، بیت خامنهای، مقر رئیسی، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، قبر لاکچری خمینی، تسخیر سرورهای مرکز فناوری اطلاعات در شهرداری تهران و سایتهای شهرداری و نیز ارسال ۵۸۵هزار پیامک «لعنت بر خمینی، مرگ بر خامنهای و رئیسی، درود بر رجوی» برای مردم تهران»
برخی سایتهای حکومتی ناچار شدند به این ضربه بازخورد نشان دهند.
«در گراف حملات سایبری برجسته که بهمعنی حمله به سازمانها یا نهادهای دولتی یا دفاعی، حملاتی که بیش از یک میلیون دلار خسارت در پی دارد، است؛ ایران با دریافت ۱۵حمله در رتبه هشتم ایستاده است. موضوعی که لزوم در نظر گرفتن امنیت سایبری با استانداردهای بالاتری را گوشزد میکند» (بولتننیوز. ۱۲خرداد ۱۴۰۱).
ظهور در قامتهای بلند
وفاداری مجاهدین به استراتژی سرنگونی استبداد دینی و پرداخت بهای سهمگین آن اینک در افق اجتماعی ـ سیاسی ایران به بار نشسته است. ظهور کانونهای شورشی در قامتهای بالابلند و پراتیکهای اختناقشکن، بیشازپیش قدرت مقاومت و پیشروی استراتژی قیام و سرنگونی را در جامعهٔ انفجاری و آمادهٔ انقلاب ایران بارز میکند.
علیرضا زاکانی، شهردار سیلی دریافتکردهٔ رئیسی، در اطلاعیهٔ ترسخورده و شتابناک خود، ناخواسته روی واقعیتی انگشت گذاشته است که برجستهترین واقعیت صحنهٔ امروز ایران است.
«نظام ولایت فقیه، دشمنی سوگندخورده دارد که تا سرنگون نکند دست از سر نظام بر نمیدارد»!