728 x 90

کتابی زیر سروی ۵۵ ساله

کتابی زیر سروی ۵۵ ساله
کتابی زیر سروی ۵۵ ساله

«اگر یک‌بار دیگر در باز می‌شد

و من در این خانه پا می‌نهادم

باز همین‌گونه می‌زیستم

(شاید)

غرق در خون

اما

با عشق. ». . . ــ (ناظم حکمت، شاعر مترقی معاصر)

***

مکثی در گذار زمان و تأملی در یک نشانی

سالی دیگر بر پاشنهٔ زمان می‌گردد و برگی از خاطرات زمین ورق می‌خورد. پرتوهای خورشید تاریخ بر لوح‌های یادها و توشه‌هایمان می‌تابند. می‌توانیم در پای کتیبه‌های زمان، حکایت بلند «از کجا تا به کجا آمده‌ایم» را نقد کنیم؛ نقدی برای اندازه‌گیری ارزش‌هایی که نفی کردیم و ارزش‌هایی که آفریدیم. به‌راستی مگر آدمی در تکاپوی زیست و بودش بر این گوی معلق، جز در کار نفی و اثبات ارزش‌هاست؟

در این نفی و اثبات‌های مداوم و شتابان زندگی‌مان در گذار قرن‌ها، به نوعی زندگیِ معاصر برمی‌خوریم که حرفه‌یی و تمام‌وقت بودن مبارزه، ویژ‌گی خاص‌الخاص و نقطهٔ کانونی حیات‌اش بوده است. به همین دلیل هم زندگی‌اش همواره مصاف «بودن یا نبودن» و هماوردیِ «ارزش و ضدارزش» بوده است.

در آستانهٔ ۱۵شهریور ــ سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران ــ نگاهی داریم به‌ویژ‌گی‌های یک زندگی هدایت شده، منسجم، هدفمند و آرمانی. در این نگاه، سراغ زندگی‌نامه و تاریخچه و سرفصل‌های هر کدام نمی‌رویم؛ که این موارد در بسیاری منابع سازمانی و اینترنتی موجود و قابل دسترسی هستند.

یکی از وجوهی که پرداختن به سازمان مجاهدین خلق را ایجاب می‌کند، قدمتی طولانی از یک حیات مبارزاتی و تشکیلاتی در تندبادهای سیاسی و اجتماعیِ تاریخ معاصر ایران است. این قدمت حضور مداوم، اثرگذار، ارزش‌آفرین و پرورندهٔ چندین نسل پیشتاز مبارزه، شایستهٔ آن است که در پیرامون و جوانب چگونگیِ حیات آن کنکاش و تأمل شود.

دریچهٔ شناخت مجاهدین: مبارزه یک علم است

یک زندگی همواره در مبارزه‌یی حرفه‌یی و در تکاپوی بی‌توقف به جانب آزادی، عدالت اجتماعی و برابری، هر ناظر درونی و بیرونی را مجاب می‌کند تا به چرایی و چگونگیِ آن برسد و پیرامون‌شان تأمل کند. این وجه ایجابی، پی بردن به یک اصل مهم و بنیادین در تضمین حیات گذشته، امروز و آینده نسل‌های مبارزاتی است. عبور مجاهدین از گردنه‌های توفانیِ بیش از نیم قرن از تاریخ ایران و حضوری همواره پرتلاش‌تر از گذشته، رهنمودی و تأکیدی و یقینی بر این واقعیت اجتناب‌ناپذیر است که «مبارزه یک علم است».

این نگرش علمی به مبارزه و کشف اصول و قوانین آن را نخست در چند محور معرفی می‌کنیم و سپس به آثار حاصل از آنها می‌پردازیم:

۱ ــ علمی بودن مسیری را که مجاهدین طی کرده‌اند، می‌توان در گذار از یک هستهٔ اولیه و چند نفره در ۵۵سال پیش و بلوغ گام‌به‌گام آن همراه با تحولات و تکامل اجتماعی در جامعهٔ ایران و در بطن یک جهان دید. یکی از قوانین علمی که مبارزه مستمر مجاهدین را تضمین نموده است، کشف اصل حرفه‌یی و تمام‌وقت بودن مبارزه است.

۲ ــ قانون علمیِ دیگری که مجاهدین به آن رسیدند و بسیار یاری‌شان کرد، این واقعیت است که مبارزه فقط در تعیین خط سیاسی و استراتژی خلاصه نمی‌شود؛ مبارزه آرمان می‌خواهد. مجاهدین آرمان تحقق جامعةی عاری از طبقات و استثمار را توأم با درک مرتبت آزادی به‌مثابه مسؤلیت‌پذیری انسان اجتماعی، چراغ راهیان نسل‌های پیاپی‌شان کرده‌اند.

۳ ــ اصل علمی دیگر که دو اصل نام برده را تکمیل می‌کند، نقش رهبری است. وحدت تشکیلاتی و نیرویی پیرامون یک ایدئولوژی در یک مبارزه طولانی و آرمانی، بدون تعیین رهبری مشخص، تضمین پایداری و تداوم ندارد. پیش بردن مسیر نبرد همه‌جانبهٔ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، عاطفی و صنفی ــ آن هم با اهریمنی سربرآورده از قرون وسطا با ویژ‌گی ارتجاع سنتیِ لانه کرده در بافت اجتماعی یک جامعه ــ بدون رهبری مشخصی که یک آرمان انسانی و تاریخی را نمایندگی کند، غیرممکن است. تجربه تمام جنبش‌های بزرگ بشری گواهی داده و می‌دهند که بدون انتخاب رهبری آزمون‌داده و ذی‌صلاح، تهدید اعوجاج، انشعاب، اپورتونیسم و سردرگمی در کمین است.

مجاهدین هم در مسیر مبارزه‌شان به‌طور قانونمند به این اصل علمی رسیدند و با انقلاب ایدئولوژیک درونی‌شان به آن پاسخ مثبت دادند. واقعیت‌های تجربه شده در ۳۵سال گذشته هم ــ که مجاهدین در خارج میهن‌شان مدام در هجرت‌های پیاپی بوده‌اند ــ‌گواهی می‌دهند که آنها با آن انقلاب و تعیین رهبری، توانستند از پس هماوردی با شرایط مدام پیچیده‌شونده و انطباق با قانونمندی‌های آن برآیند.

۴ ــ انطباق‌پذیری فعال به‌مثابه پاسخ اصولی به شرایط مشخص، یک اصل علمی اثبات شده در حیات اجتماعی و تاریخی نوع انسان بوده است. انطباق تکاملی در یک مبارزه حرفه‌یی و طولانی، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. زندگی کردن با چنین انطباقی مدام متغیرشونده، از ویژ‌گی خاص سازمان مجاهدین در ۵۵سال گذشته و یکی از اصلی‌ترین دلایل ماندگاری‌اش بوده است.

یادآوری می‌شود که این انطباق فعال و تکاملی، از شناخت اصلی‌ترین تضاد و درک صورت مسأله اصلی در حیات سیاسی و اجتماعی حاصل خواهد شد. شاید بهترین مثال، زندگی و سرنوشت نهایی بسیاری گروه‌های سیاسی پس از پیروزی قیام بهمن۵۷ باشد. تضمین انطباق فعال تکاملی در آن زمان این بود که اصلی‌ترین تضاد و صورت مسألهٔ مبرم ایران را درک نمود، به آن پاسخ شایسته داد و پای بهای لازم آن ایستاد. ضمن تأسف از این‌که بسیاری از درک ماهیت تاریخی خمینی و ویژ‌گی آن شرایط بازماندند و به اعوجاج و انشعاب و انحلال کشیده شدند، تفاوت کنونی مجاهدین را با آنها باید در کیفیت انطباق فعال تکاملی دید.

۵ ــ وجه دیگر علمی بودن مبارزه مجاهدین را باید در تعیین هدف و تمرکز بر آن دانست. این هدف را هم باید از تضاد اصلی و صورت مسألهٔ مبرم سیاسی و اجتماعی تشخیص داد. مجاهدین در یک سیر مطالعاتی که در زمان بنیان‌گذاری سازمان‌شان داشتند، در جمعبندی نهایی از آن تحقیقات و مطالعات، به این اصل مشخص رسیدند که علت عقب‌ماندگی تاریخیِ ایران ــ به‌طور خاص از مشروطیت به بعد ــ فقدان آزادی و دمکراسی از یک‌طرف و سلطهٔ دیکتاتورهای موروثی از طرف دیگر است.

از این رو مجاهدین در ۵۵سال گذشته، از اصل تقدم آزادی بر هر موضوع دیگر کوتاه نیامده‌اند. آنها در مسیر مبارزاتی‌شان حتی «آزادی» را به یک «آرمان» بالغ نمودند و همواره سازمان، هواداران، خط کار و فعالیت جمعی‌شان را پیرامون این اصل و هدف، سازماندهی کرده و خود را با شرایط هر دوره‌یی از تاریخ ایران انطباق داده‌اند.

۵۵ سال در آینهٔ علم مبارزه با هوشیاری سیاسی

نیازها، الزامات و ضروریات یک مسیر را هدف آن تعیین می‌کند. هدف از مبارزه مجاهدین و ضرورت نگرش علمی برای پاسخ به آن، در محورهای پنجگانهٔ بالا به اختصار تشریح شد. اگر این هدف و محورهای فوق را بسان آینه‌یی در نظر بگیریم، می‌خواهیم اصلی‌ترین دست‌آوردهای ۵۵ سالهٔ مجاهدین را در این آینه بینیم.

از آنجا که هدف مجاهدین تحقق آزادی و دمکراسی در ایران است، لاجرم تمام فعالیت‌های‌شان در دست‌آوردهای سیاسی بارز و بالغ می‌شود و ظهور اجتماعی می‌یابد. بدون آن‌که بخواهیم وارد انواع دست‌آوردها در طول زمان بشویم، تنها به کاکل این دست‌آوردها یعنی «هوشیاری سیاسی» و «آثار انقلاب ایدئولوژیک» اشاره می‌کنیم.

۱ ــ هوشیاری سیاسی. مجاهدین در ۵۵سال گذشته در چهار مقطع باید آزمون «هوشیاری سیاسی» می‌دادند:

ــ در برابر شاه؛ یعنی حکومتی برآمده از کودتای ۲۸مرداد و مانور اصلاحات در سال۱۳۴۲

ــ در برابر ضربه کمرشکن تسلط اپورتونیست‌های چپ‌نما در سال‌های ۱۳۵۴ و ۵۵ و تهدیدهای آن

ــ در برابر سلطهٔ خمینی و اصل ولایت فقیه

ــ در برابر هجرت ناگزیر به خارج کشور و حفظ تشکیلات و تداوم مبارزه‌یی طولانی.

غیر از ضربه و آزمون سال۵۴، در سه مورد دیگر مجاهدین با بقیه گروه‌های ایرانی مخرج مشترک یکسان داشته‌اند؛ تفاوت فقط در تعیین صورت مسأله و مشخص کردن اولویتها بوده است که هوشیاری سیاسی هر کدام را بارز می‌کند.

الف ــ مجاهدین در دههٔ ۴۰ حاصل تمام مبارزات پیشین را جمعبندی کردند و پایان مبارزه پارلمانتاریستی و رفرمیستی را در ایران اعلام نمودند. واقعیت‌های همان دهه و دههٔ بعد اثبات کردند که عمر روش‌های پیشین به پایان رسیده بود و هوشیار سیاسی، کسی با نیرویی بود که به آن جمعبندی رسید. ایجاد تحول کیفی در مبارزه علیه شاه به‌عنوان دیکتاتور دست‌نشاندهٔ استعمار در ایران، پاسخ به هوشیاری سیاسی مجاهدین و فدایی‌های آن زمان بود.

ب ــ در جریان خیانت اپورتونیست‌های چپ‌نما به جنبش پیشتاز علیه شاه، مجاهدین ــ که هدف خیانت و جنایت اپورتونیستها بودند ــ از خط اصلی در مبارزه علیه دشمن اصلی خارج نشدند و دچار اعوجاج و افتادن به دامن راست ارتجاعی نگشتند. در آن مقطع برای تشکیلاتی که ۹۰درصد اعضا و کادرهایش در زندان شاه بودند و از نظر روحی و روانی و اعتماد درون جنبش هم به آنها خیانت شده بود، آن هوشیاری سیاسی، ذخیره و پتانسیل تاریخی برای ادامهٔ مبارزه آن نسل و نسل‌های بعدی شد.

ج ــ با پیروزی قیام بهمن سال۱۳۵۷، ایران در معرض اولین تجربه آزادی و دمکراسی در تاریخ خود قرار گرفت. دوران پس از آن قیام، میدان آزمایش همگان بود؛ اول برای حاکمیت و بعد برای تمامیِ نیروها و گروهها و شخصیت‌های سیاسی. نیروها و گروهها نخست باید در چگونگی تنظیم رابطه با حاکمیت و بعد با خودشان، آزمایش «هوشیاری سیاسی» می‌دادند. خمینی با قرار دادن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، نخست خودش و سپس دیگران را در معرض آزمایش قرار داد. خودش که با صراحت، یک دیکتاتوری سیاسی با کلاهک مذهبی را بنیاد گذاشت و تعیین‌تکلیف شد.

آزمایش «هوشیاری سیاسی» مجاهدین در استفاده کردن یا نکردن از فضای حتی نیمه‌دموکراتیک آن زمان بود. مجاهدین سیاست مبارزه مسالمت‌آمیز توأم با روشنگری و افشاگری را پیشه کردند. پس از دیکتاتوری شاه و زندانی بودن مبارزان آزادی، اول باید جنبش پیشتاز خود را به جامعه و نسل مشتاق برآمده از آن قیام می‌شناساند. در این مسیر هم باید با هوشیاری سیاسی فوق‌العاده حساس، خمینی را از ماه به زیر می‌کشید و ماهیت قرون‌وسطایی وی را در معرض آگاهی نسل جوان و مردم ایران می‌گذاشت. در این‌جا هم شاخص و راهنمای هوشیاری سیاسی مجاهدین، ایستادن بر اصل آزادی و اولویت دانستن آن نسبت به هر تقدم دیگری بود. هوشیاری سیاسی مجاهدین در سماجت بر آزادی، هم فوج‌فوج نسل مشتاق آن را به جبههٔ مبارزه با ارتجاع سوق داد، هم بیشترین نفوذ اجتماعی را کسب کردند، هم دستگاه خمینی را دچار شقه و انشعاب کرد و هم در کمتر از یک سال به اصلی‌ترین رقیب خمینی تبدیل شدند.

در جریان بازیگری سیاسی رژیم آخوندی تحت عنوان اصلاح‌طلبی، مواضع مجاهدین یکی از بهترین شاخصهای «هوشیاری سیاسی» رهبری و سازمان‌شان است. در بین تمام گروه‌های ایرانی فقط مجاهدین و شورای ملی مقاومت و ایرانیان دارای مرز سرخ در برابر ارتجاع آخوندی بودند که فریب سیرک اصلاح‌طلبی زیر قبای ولی‌فقیه را نخوردند.

از منظر امروز باید تأکید نمود که ضروری است نسل‌های پس از ۳۰خرداد ۶۰، سال‌های ۵۸ تا ۶۰ و دههٔ ۷۰ را به‌عنوان ترم آموزش سیاسی و آشنایی ضروری با دو دورهٔ مهم تاریخ ایران بگذرانند.

و ــ کوتاه و مختصر باید اشاره کرد که تنها کسی یا نیرویی می‌تواند تصور سختی و رنج‌های حفظ یک تشکیلات بزرگ را در خارج میهن خودش حس و درک کند که خودش مستقیم دست‌اندرکار تضادهای طاقت‌فرسای آن باشد. حل این تضادها در هجرتهایی پشت سر هم با شاخص حفظ تشکیلات و تحقق آزادی در ایران، فقط و فقط از یک «هوشیاری سیاسی» نسبت به تضاد اصلی و صورت مسألهٔ ایران ناشی می‌شود. مجاهدین تاکنون به قدمت ۳۹سال در خارج کشورشان زیر پرتو این هوشیاری سیاسی توانسته‌اند شبانه‌های رنج و فراق و سپیده‌های شور و وصال را به‌هم بیامی‌زند و مبارزه‌یی طولانی را وفادار و نگاهبان باشند.

۲ ــ آثار انقلاب ایدئولوژیک. مجاهدین به این انقلاب هم در مسیر انطباق با شرایط پیچیدهٔ مبارزه در خارج کشور و با هدف سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیهی رسیدند. گذشته از دست‌آوردهای سیاسی و تشکیلاتی آن ــ که طی سال‌ها بسیار به آنها پرداخته شده ــ می‌خواهیم بر وجهی مهم از آن تأکید کنیم که شاید عنوان «شکست دادن یک بن‌بست بشری» برای آن مناسب باشد.

قاطع‌ترین مرز انسانی

وجهی از انقلاب درونی مجاهدین، مبارزه آشکار با دو عامل اصلی فروبرندهٔ هویت انسانی است؛ یعنی «فردیت» و «جنسیت». بی‌شک هر انسانی بر روی کرهٔ زمین گواهی خواهد داد که بیشترین جنایات ضدبشری در طول تاریخ حیات ما، ناشی از فردیت افسارگسیخته و اندیشهٔ جنسیتی بوده و هست. مجاهدین در وجهی از انقلاب درونی‌شان به جنگ با این دو گونه تفکر رفته‌اند. یعنی دست زدن به یک خرق عادت در میلیون میلیون سال حضور آدمی. این‌که تا کجا موفق شوند و به هدف برسند، طبیعی است که نه کار ساده‌یی می‌باشد و نه در کوتاه‌مدت به نتیجهٔ نهایی می‌رسد. اما تشخیص ضرورت جنگ با تفکر فردیت و جنسیت، تنها از یک «هوشیاری سیاسی» ناشی می‌شود که دو مانع مهم و سرنوشت‌ساز را در مسیر نیل به آزادی درمی‌یابد. اغراق نخواهد بود اگر کشف این دو تومور بازدارندهٔ یک جنبش بزرگ در خارج از کشور را شاهکار مجاهدین بنامیم.

مجاهدین با انتخاب جنگ و نبرد مداوم با دو تفکر فردیت و جنسیت، قاطع‌ترین مرز انسانی و مبارزاتی را در برابر حاکمیت ولایت فقیه ترسیم کردند و موجب مصون شدن جنبش از دسیسه‌های احتمالی شدند. حاکمیت آخوندی هم که دست گذاشتن مجاهدین را بر پاشنه آشیل اصلی نحله آخوندیسم دریافت، بیشترین انرژی و وقت و هزینه را صرف بهتان‌افکنی و شیطان‌سازی پیرامون انقلاب درونی مجاهدین کرده است.

گنجینه‌یی زیر درخت سرو

ورای تمام دسیسه‌ها، فرافکنی‌ها، تهمتها و پمپاژ دروغ علیه مجاهدین، واقعیت این است که مجاهدین به دستاورد مشخص و عینی و مادی در مبارزه با تفکر فردیت و جنسیت دست یافته‌اند. واقعیت این است که چند نسل با اختیار و انتخاب آگاهانه در کارزاری تاریخی برای تحقق آزادی در ایران، چنین جنبشی را با نبرد مداوم با فردیت و جنسیت، آمیخته و پیش برده است و ادامه می‌دهد.

دستاورد مجاهدین علاوه بر خودشان، این واقعیت را عینیت بخشیده است که هیولا و غول اندیشهٔ جنسیتی را از صدارت بر هزارتوی لایه‌های کبره بستهٔ تاریخ به زیر کشیده است. دستاورد مشخص این است که واقعی و ممکن بودن این جنگ را در معرض همگان گذاشته است. مهم این است که تغییر و تحولی در اندیشه و نوع نگرش ما نسبت به پدیدهٔ فردیت و جنسیت ایجاد شود؛ حتی اگر در چشم‌اندازهای دورتری به نتیجهٔ مطلوب نهایی برسیم.

بی‌شک این دست‌آوردهای مجاهدین با اقبالی روزافزون در محیط اجتماعی مواجه خواهد شد. سرمایه‌یی ملی و میهنی و تاریخی که در پیوند با سازمانیافتگی، می‌تواند گنجینه‌یی فراراه نسل‌های پیاپی مشتاق آرمان آزادی باشد.

حالا سال‌هاست که توالی نسل مجاهدین از نیمهٔ قرن هم گذشته است. اگر در ۱۵شهریور ۱۳۴۴ دانه‌یی کاشتند و در گذار پرکشاکش روزگاران، نهالی شدند، اگر توفانهای مهیب و ناگزیر مسیر آزادی را تاب آوردند و سال‌ها سال شاخه و برگ زدند و از نوازش بهاران و تطاول خرانها گذشتند، اکنون دیگر سروی ۵۵ ساله‌اند. در سایه‌سار این سرو، کتاب‌های بسیاری برای نسل‌ها ورق خورد و برگ‌هایش را تکثیر کرد و پراکنده. کتاب‌هایی که گنجینهٔ وقار و فخر کاروانی را به شادیِ بزرگ سپیده‌دم آزادی مردم ایران هدیه خواهند داد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/46a82eb9-718a-49ca-8b51-f1aa6128274b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات