وقتی حاکمیت ملایان با مجموعهیی از سیاستهای ناکارآمد، زندگی میلیونها ایرانی را در تنگنای شدید معیشتی قرار میدهد، این پرسش بنیادین مطرح میشود: آیا این وضعیت، چیزی جز هدفگیری کرامت و منزلت انسانی است؟
در اقتصادی که «نرخ رشد آن در فروردینماه امسال زیر یکدرصد گزارششده و چشمانداز وعدهٔ رشد ۸ درصدیِ برنامه هفتم توسعه کاملاً از بین رفته» [۱] است، نمیتوان به بهبود وضعیت کارگران و بازنشستگان کارگری امید بست. حتی «اگر نرخ رشد اقتصادی به ۳ درصد هم برسد» [۲]، با توجه به عمق بحران، زندگی طبقات فرودست همچنان در مرز فروپاشی باقی خواهد ماند.
در چنین شرایطی، «تأمین ابتداییترین نیازهای زندگی مثل نان، پوشاک و سرپناه» [۳] به چالشی لاینحل میان مردم و حاکمیت بدل شده است؛ یعنی که کارگران و بازنشستگان، دیگر توان همراستا کردن دخلوخرج خود را ندارند. این «عقبنشینی به پایینترین سطح از نیازهای انسانی» [۴]، تنها یک بحران اقتصادی نیست؛ بلکه تعدی به کرامت و زیست انسانی است.
«کارگران و بازنشستگان تا کجا میتوانند این وضعیت را تاب آورند؟ مسئول رساندن سطح زندگی کارگران و بازنشستگان به این حد کیست؟» [۵] تا بهحال اثبات شده است که در حاکمیت آخوندها هیچکس در قبال سفرههای تهی پاسخگو نیست! امروز دیگر وعدههای بیسرانجام صفی از کارگزاران نظام، حتی در نظر حداقلترین اقشار جامعه هم که امیدی کمرنگ به تغییر و اصلاح بستهاند، رنگ باخته است.
آنچه در معرض فروپاشی قرار گرفته، نه فقط معیشت، که ساختار مناسبات اجتماعی و عمومی است. «تداوم این روند، پیامدهایی دارد که در آیندهٔ نزدیک میتواند به شکلی فاجعهبار خود را نشان دهد» [۶]. آنچه سالهاست نشان داده شده و جریان دارد، مسیر فروپاشی خانواده، مهاجرت گسترده، گسترش افسردگی و طلاق، افزایش خشونت و بزهکاری و گسست کامل میان اکثریت ملت و حاکمیت است.
«دولت چارهای جز بازنگری در راهبردهای حوزهٔ سیاست داخلی و سیاست خارجی ندارد». [۷] ترجمهٔ صریح منظور رسانهٔ حکومتی این است که تداوم انزوای داخلی و بینالمللی، بیاعتمادی و شعارزدگی، نهتنها راهی بهسوی برونرفت از بحران نگشاده، بلکه جامعه را به سمت نقطهٔ بیبازگشت و انفجار ناگزیر سوق داده است.
افزون بر همهٔ اینها، امروز کارگران و بازنشستگان و دیگر اقشار اجتماعی و صنفی، دیگر در خلأ رسانهیی یا اطلاعاتی زندگی نمیکنند که حاکمیت نگذارد صدایشان به جایی برسد. «شبکههای اجتماعی و نیز رسانههای فارسیزبان فعال در خارج از کشور با شتابی باور نکردنی خبرها و گزارشهای مقایسهای از وضعیت دیروز، امروز و فردای کارگران ایران و دیگر کشورها را آماده میکنند و در اختیار کارگران و بازنشستگان قرار میدهند و نباید انتظار داشت وضعیت عادی بماند». [۸] یعنی که مقایسهٔ زندگی کارگران ایرانی با همتایانشان در کشورهای منطقه و جهان، بیشازپیش شکاف موجود را آشکار میسازد و نارضایتی را ژرفتر میکند.
آن روی واقعیت نقد و پیش رو که رسانهٔ حکومتی آن را حس میکند، اما جرأت نمیکند به آن نزدیک شده و اذعان نماید، این است: حاکمیتی که از پاسخگویی طفره میرود و سرکوب را جایگزین پاسخگویی کرده است، خود را در فازی حس میکند که عقبنشینیِ مردم از خواستهها و نیازهایشان در چشمانداز نیست. یعنی مردم به جایی رسیدهاند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و خود، به تغییر این وضعیت بازگشتناپذیر خواهند پرداخت.
پینوشت:
[۱ تا ۸] روزنامه جهان صنعت، ۲۱ خرداد ۱۴۰۴