تب کرونا، به جان نظام آخوندی هم افتاده و دچار رعشهٔ سرنگونی شده است. باندهای حاکم در وحشت از خشم انفجاری مردم به یکدیگر هشدار میدهند و اعتراف میکنند که وضعیت موجود و نفرت مردم که از آن بهعنوان بیاعتمادی اسم میبرند حاصل کارنامه کل نظام و تمام باندهای حاکم است. در این وحشت هر باند تلاش دارد وضعیت موجود را به حساب باند رقیب بنویسد.
محافل حکومتی شک ندارند که خشم انفجاری جامعه به قصد کندن بنیان نظام در راه است. چرا که در اثر بیعملی آگاهانه رژیم کرونا تبدیل به یک فاجعه ملی شده و رقم مبتلایان از هزاران تن گذشته و رقم واقعی قربانیان را هم نظام آخوندی کتمان کرده است. روزنامه حکومتی ابتکار۱۳اسفند نوشت: « گروهی از سر استیصال یا انکار یا خشم، تمام احساسشان را به خشونت بدل کرده و بر سر هر چیز میریزند».
روزنامه ایران ارگان دولت روحانی ۱۳اسفند به شکاف میان ملت و نظام و بوقهای تبلیغاتیاش اذعان کرد و نوشت: «در واقع نوعی رابطه گسیختگی بین مردم و مسئولان و رسانهها حاصل شده».
جاوید قربان اوغلی از مقامات سابق وزات خارجه رژیم با اشاره با ابعاد گستردهٔ فاجعه به نظام هشدار داد: «چون مسأله بزرگ است هر نوع واکنشهای روانی روی این مسأله نیز بزرگ خواهد بود». (روزنامه حکومتی آرمان ۱۳اسفند ۹۸ )
مستقل، روزنامه دیگر باند مغلوب روز ۱۳اسفند ۹۸ به نفرت مردم از تمام باندهای حاکم اذعان کرد و نوشت: «دوقطبیِ ویروسی باز هم بهطور کامل در رفتارهای مسئولان و حاکمیت هم دیده میشود. جامعه هنوز به آمارهایی که از سوی دستگاههای حکومتی اعلام میشود، باور ندارد و راه خود را میرود».
رسالت از باند مؤتلفه هم روز ۱۳اسفند نسبت به پیامدهای بیعملی و دروغگویی نظام ابراز نگرانی کرده و آنرا به گردن باند رقیب انداخته و نوشته است: « بحران ویروس کرونا هم زخمهای نظام تصمیمگیری کشور را علنیتر کرده است... نمیشود تا ۳۰بهمن، همه تریبونهای رسمی خیال مردم را کاملاً از کرونا راحت کنند، اما از فردایش بر طبل خطرناک بودن کرونا و احتمال فراگیری آن در ایران بکوبند». رسالت افزوده است این « روی دیگر همان حرف رئیسجمهور است که صبح جمعه متوجه گرانی بنزین شده است».
اما یک مهرهٔ باند مغلوب به واقعیت نفرت مردم از تمامیت نظام اذعان کرد و نوشت: « هر طور به مسأله ویروس کرونا نگاه کنیم این واقعاً درد بزرگی است که مردم نسبت به مسئولان بیاعتماد باشند. فراموش نکنیم که این بیاعتمادی یکشبه و بهواسطه سقوط هواپیمای اوکراینی و عدم ارائه آمار اتفاقات ۹۸ بعد از ۳ماه بهوجود نیامده است و متأسفانه این بیاعتمادی ریشه عمیق و گسترده دارد و چند حادثه بیاعتمادی چنین گستردهیی را بهوجود نمیآورد. بلکه تداوم حوادث و آنچه که سالیان متوالی مسئولان گفتهاند و با واقعیات صددرصد همخوانی نداشته باعث شده که ما امروز به اینجا برسیم که اگر مسئولان بگویند ماست سفید است و زغال سیاه بخشی آن را باور نمیکنند». (روزنامه حکومتی آرمان ۱۳اسفند ۹۸ )
آیا بروز مستمر این علائم در درون نظام بیانگر قیام در تقدیر خلق ایران علیه نظام آخوندها نیست؟ و آیا همه وحشت خامنهای و سپاه و سایر سردمداران و مهرههای رژیم حول این واقعیت متمرکز نیست؟