هر عابر پیاده و سواره در ایران اشغالشده، با بحرانی بر شانه به طرف بحرانی دیگر پیش میرود. مقصد، امید بهبود نیست، گلاویز شدن با چالش و تنش هر روزه و بسته شدن پیدرپیِ پنجرههای آینده است.
هر عابر پیاده، سر که میچرخاند، ناقوس اخبار اعدام میشنود و فریاد دادخواهیِ هماره بیپاسخِ کارگران، بازنشستگان و پرستاران. گزمگان در گذرگاهان، برای کشتن امید عابران رژه میروند.
خانه، مأوا و ملجأ آسایش و فراغ نیست. وطن، فلات و زمین اشغالشده؛ هوا، مسموم از دمیدن اخبار مهوع و تباهساز تنفس و زندگی.
انتهای این تبهسازی با فساد سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ ولایی ــ آخوندی، صفیست بیانتها به انتظار متقاضیان جدید مهاجرت.
«بازار سیاه وقت گرفتن از سفارتها» ورد زبان متقاضیان مهاجرت شده است. بلاتکلیفی و نبودن مرجع مشخص پاسخگو به متقاضیان، اسباب شکنجهٔ آنهاست. دانشجویی میگوید:
«زندگیام دارد جهنم میشود، دو سال تمام هر روز درس خواندم تا پذیرش دانشگاه بگیرم. بالاخره از بهترین دانشگاههای ایتالیا پذیرش گرفتم، اما نزدیک سه ماه است که ویزای من هنوز صادر نشده. هیچکس هم پاسخگو نیست.» (۱)
تقاضای مهاجرت آنقدر از طرف اقشار مردم زیاد است و پذیرش طولانی و پردردسر، که رابطهٔ متقاضی و پذیرندهٔ پناهندگی بهنوعی بدهبستان و معامله و نیز تهیهٔ ویزا به یک بازار سیاه تبدیل شده است:
«نزدیک به شش هزار نفر پشت سیستم نوبتدهی ماندهاند و بهنظر میرسد این رویه همچنان بهقوت خود باقی است و ضربات جبرانناپذیری به افراد بیشمار وارد میشود...بسیاری از متقاضیان روز و شب ندارند و مجبور به دادن کشیک هستند. یکی از این افراد میگوید: “شاید باورش مشکل باشد، اما این رویه یک سالی است که جریان دارد. اگر این همکاری را نکنیم دلالان برنده میشوند .”خیلی از متقاضیان، خانه و زندگی خود را فروختهاند و عازم رفتن هستند و پولی ندارند بابت دلال بدهند.» (۲)
این «شش هزار نفر» هنوز به سر صف نرسیدهاند که هزاران نفر دیگر پشت سرشان منتظرند. معلوم نیست با ادامهٔ این وضعیت که آخوندها برای دانشگاههای ایران درست کردهاند، تکلیف دانشگاه و استاد و دانشجوی ایرانی که باید چشم امید به مملکت خودش داشته باشد چه میشود. این چیزها که درد آخوندهای مکلا و بیمکلای حریص قدرت و ثروت و مکنت نیست:
«بعد از آمریکا و کانادا که بیشترین دانشجوی ایرانی در حال تحصیل را دارند؛ آلمان با ۱۴هزار دانشجو و ایتالیا با ۱۱هزار دانشجو در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند و این روند کماکان ادامه دارد.» (۳)
دلالان حکومتی و واسطههای سودبر از این دلالی، مشغول دستوپا کردن بازار بهچاپ بهچاپشان هستند و آن طرف، دانشجویان معلق که دستشان به جایی بند نیست، حرص و جوش رسیدن بهموقع به سال تحصیلی را میخورند که البته امیدی به آن نیست:
«دانشجویان لحظاتی برزخی را پشت سر میگذرانند. دانشجویان بسیاری بیش از یک ماه است منتظرند و فرصت خود برای آغاز یک سال تحصیلی جدید را از دست میدهند، اما همچنان هیچکس پاسخگوی آنها نیست.» (۴)
اینها گزارش تخریب امید، آینده، زندگی و آرزو توسط باندهای تحت لوای حاکمیت ولایت فقیه هستند. همانطور که سایت حکومتی گزارش کرده، «این روند کماکان ادامه دارد». در بررسیهای پدیدهٔ فرار مغزها و مهاجرت از ایران آخوندزده، همواره دلایل ثابت و در ارتباط با هم، مبنای تصمیمگیریِ ناگزیر برای خروج فوجفوج و موج گسترده بودهاند:
فیلترینگ، خالصسازی بر مبنای تمامیتخواهی ایدئولوژیک و سیاسی، زنستیزیِ عقیدتی و ساختاری، ناامنیتی شغلی، سرکوب مستمر سیاسی، تورم مهارناپذیر، جنگافروزی و تروریسم، چپاول و اختلاس حکومتی و باندبازی و رانتبازی.
همهٔ عوامل فوق ناشی از نوع سیاست راهبردی توسط حاکمیت هستند. بنابراین پاسخ و راه حل هم در سیاست راهبردی با شاخص و راهنمای ارادهٔ ملی در راستای نفی تمامیت مسبب این وضعیت در هیأت حاکمیت ناجمهوری ولایی ــ آخوندی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ و ۲ و ۳ و ۴ ـ سایت دنیای اقتصاد، ۱۷ مرداد ۱۴۰۳