کتاب «روانشناسی گروهی فاشیسم» که در ابتدای به قدرت رسیدن نازیها در آلمان (۱۹۳۳م) و یک دهه پس از کسب قدرت فاشیستها در ایتالیا توسط موسولینی، بهدست یک روانکاو اجتماعی نگاشته شد تا امروز یکی از مراجع پژوهشی درباره مکتب فاشیسم و تاثیرات این جریان سیاسی ـ اجتماعی بر روح و روان مردم جامعه است. عموم دانشمندان سیاسی و روانشناسی بر این باورند که رهبران فاشیستها از احساسات حامیان خویش (بهویژه تعلقات مذهبی) برای کسب و حفظ قدرت سیاسی سوءاستفاده کرده و با دشمن تراشیهای فرضی و با چماق تکفیر و الحاد و نفاق، همه تواناییها و امکانات جامعه را برای سلطه و هژمونی تمامیت خواهانه خود به خدمت میگیرند. اما این شیوه حکومت داری فاشیستها تا جایی است که مردم جامعه به ترفندها و خدعه و فریبکاری هایشان واکنش اعتراضی و مخالفتهای آشکار نشان میدهند. آنگاه فاشیستها سلاح و دشنه و تیر و ماشین سرکوب را روانه خیابانها و کوچهها و حتی خانههای مردم میکنند تا ویژگی این ایدئولوژی ضدانسانی را بارز و هویدا گردانند.
از سوی دیگر در تجربه چهل ساله مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنان بهروشنی، این آموزه کارل مارکس نسبت به اصلاحطلبان قلابی که حلقههای واسط فریبکاری رژیم آخوندی بودند، آشکار گردیده است، آنجا که در «نقد برنامه گوتا» این میانه بازان را در خوشبینانهترین تحلیل، سادهانگار و در واقعگرایانهترین ارزیابی، فریبکار میخواند.
خامنهای خلیفه ارتجاع و به پیروی از دجال زمانه ما، خمینی مدفون، به تاسی از تاکتیکها و تکنیکهای گوبلزی (وزیر تبلیغات هیتلر)، اسباب کارش را بر پروپاگاندا و ارعاب، سوار کرده است و بر خفاشان گشت ارشادش، چادر سیاه میآویزد (بسیجیهای موسولینی به پیراهن سیاهها معروف بودند) و به اراذل و اوباشاش، لباسشخصی میپوشاند تا به سرکوب عریان جوانانی همچون مهسا و نیکا و هزاران گرد آفرید دلیر بپردازند.
فاشیسم؛ از قتل مهسا تا قتلعام زندانیان
بیش از چهل روز از قیام شجاعانه و حیرتانگیز جوانان و نوجوانان خلق اسیر ایران میگذرد و صدها شهید و مجروح به پای فرشته آزادی تقدیم گردیده است اما دلیری و بیباکی این رزمندگان شورشی و این کانونهای مبارزه بیامان با گشتاپو، شکوفا تر گردیده است. سند گویای آن هم نعرههای سرکرده سپاه (سلامی خون آشام) است که عصیانگران آگاه و بیدار دانشجو و دانشآموز و عموم دختران و پسران جسورمان را تهدید به سرکوب میکند. همچنان که بیانیه مشترک وزارت اطلاعات آخوند رئیسی و اطلاعات سپاه تحتامر مجتبی خامنهای هم علاوه بر جوانان و دانشجویان مبارز، خبرنگاران و روزنامهنگارانی که در رژیم آخوندی فعالیت میکنند را نیز تهدید به مجازات کرده است اما مانند دورانهای همیشگی پایان عمر فاشیستها، این ارعاب آفرینیها و سرکوب دیگر اثر ندارد.
قاطعیت دانشجویان، پاسخ بهدسیسه و سرکوب
در ششمین هفته قیام سراسری مردم ایران، رژیم تبهکار آخوندی طی یک برنامهریزی، توطئه جنایتکارانهای را بهمرحله اجرا گذاشت تا بهخیال خود قیام را سرکوب و مهار کند. نوک این پیکان زهرآگین امنیتی ـ تبلیغاتی، دانشجویان و دانشگاه را نشانه رفته است، چرا که طی روزهای نبرد با فاشیستها، دانشجویان جلودار و پیشران قیام و انقلاب شدهاند و هر روز دهها دانشگاه در سراسر کشور برمیخیزند و با رادیکالترین شعارها، قلب سیاه ارتجاع حاکم و شخص ولیفقیه را نشانه میگیرند. خامنهای چنین حساب کرده بود که اگر با ارعاب و تهدید و بگیر و ببند دانشگاه را منکوب و دانشجویان را از قیام جدا کند، سرکوب قیام برایش سهلتر خواهد شد ولی دانشجویان انقلابی آتش قیام را در دهها دانشگاه کشور بر افروختند و با شماری بیش از روزهای پیش و با شعارهای کوبندهتر، جواب سرکرده جنایتکار پاسداران را کف دستش گذاشتند.
کنده شدن درخت پوسیده فاشیسم
خامنهای پیشوای فاشیستها بارها از «درخت تناور» حکومتش یاد کرده است اما حالا به چشم میبیند که ریشههای این درخت پوسیده در حال کنده شدن است. بههمین خاطر چارهای جز خشونت بیشتر برایش باقی نمیماند اما در مقابل هزینه کلان آن خشونت بیشتر هم که مرادف ریشهکنی کامل شجره خبیثه است، سرگشته و حیران است.
خامنهای همچون موسولینی بارها دیدگاهش را مبنی بر جنگ با مردم (عوامل دشمن!)، بیاعتقادی به سودمندی صلح، تبعیت بیچون و چرای سبک زندگی همه گروههای اجتماعی از جمله زنان و جوانان از حکومت، و پرستش پیشوا تا سرحد نیستی! اعلام کرده است. «پیشوا میگفت همیشه حق با موسولینی است، بحث نه، تنها اطاعت! و ایمان بیاورید، اطاعت کنید و بجنگید»! (کتاب جایگاه فاشیسم در تاریخ اروپا۱۳۷۱)
خلیفه ارتجاع در ورق آخر کتاب مکتب فاشیسم
فاشیسم بیشتر از اینکه یک ایدئولوژی و مرام سیاسی باشد یک فاجعه در امر حکومت داری است. پیشوای آن تا آخرین خونی که بتواند بریزد، میماند. انسان شورشگر ایران زمین که جهان را به شگفتی افکنده در برابر این ارتجاع قهار نیز تا آخرین نفس میجنگد، تا «رهبر» را سرنگون کند.
«قسم به خون یاران ایستادهایم تا پایان»
آری این حکم تاریخ است.