در روزهای نخست که معرکهچرخانان و تعزیهگردانان حرفهای برای هلاکت قاسم سلیمانی الم شنگه بهپا کرده بودند و با پر کردن لیستهای مختلف بهدنبال ثبت نام استشهادیون برای انفجار آنان در بین سربازان آمریکایی بودند، بهنظر میرسید که اگر خامنهای در رابطه با هر چیز دیگر نظام نرمش قهرمانانه بهخرج بدهد، دیگر بر سر سپهبد قطعه قطعه شدهاش راضی بهمعامله نخواهد بود. اینطور وانمود میکردند که دیگر تمام شد و احدی در نظام جرأت نخواهد داشت که دم از مذاکره بزند. حتی گفتند و نوشتند که اگر کسی فقط حرف مذاکره را بر زبان براند خائن است.
جنازهچرخانان قاسم سلیمانی در زیر تابوت او سوگندهای غلاظ و شداد خورده بودند که دستی را که بهسمت مذاکره با «شیطان بزرگ!» دراز شود از مرفق قطع کنند.
از مذاکره ابایی نداریم!
خامنهای که بهتر از دیگران بهوضعیت پتال و درب و داغان نظام واقف بود در مورد مذاکره با آمریکا در نمایش جمعهای که خود خطبه خوان آن بود گفت:
«اکنون که ملت ایران [منظورش خودش و چاکران دربارش وگزمههای نظام است] این حوادث را شناخت و قدر و قیمت آن را دانست همت ملت عزیز ایران باید این باشد که قوی باشند؛ «قوی شدن» تنها راه در پیش پای ملت ایران است؛ باید تلاش کنیم قوی شویم، ما از مذاکره هم ابایی نداریم، البته نه مذاکره با آمریکا؛ بلکه از مذاکره با دیگران ابایی نداریم. مذاکره نه از موضع ضعف، بلکه از موضع قوت و قدرت. بهیاری خدا دارای قدرت هستیم و قویتر هم خواهیم شد.»
ترس از فعال شدن مکانیزم ماشه
در تأیید و استقبال از این اظهارات، روزنامه سیاست روز ۲۵دی ۹۸ نوشت: «اروپاییها بهجای آن که پاسخگوی بیتعهدیشان در قبال برجام باشند؛ مکانیسم ماشه را با هدف عملیات روانی علیه ملت اعمال میکنند تا شاید بتوانند از این طریق ایران را پای میز مذاکره بر سر توان دفاعی بکشانند. اروپاییها بهجای آن که پاسخگوی بیتعهدیشان در قبال برجام باشند؛ مکانیسم ماشه را با هدف عملیات روانی علیه ملت اعمال میکنند تا شاید بتوانند از این طریق ایران را پای میز مذاکره بر سر توان دفاعی بکشانند».
وطن امروز نیز در همان تاریخ در مطلبی با تیتر «مبانی استراتژی دیوانگی» عنوان کرد: «آمریکا تصور میکند ـ و ظاهراً در میان اروپاییها انگلستان را هم تا حدی متقاعد کرده ـ میتواند فشار بر ایران را اصطلاحا به«وضعیت حادی» برساند، یعنی بهجایی که افزایش فشار بیش از آن عملاً ممکن نباشد. مهمترین علت از دید من، فقدان حاج قاسم سلیمانی است. آمریکاییها احتمالاً اینطور محاسبه کردهاند که بدون حاج قاسم، برنامه منطقهای ایران، بهعنوان اصلیترین عامل متوازنکننده معادله راهبردی با غرب، بهسرعت تضعیف خواهد شد و بهاین صورت، ایران مهمترین ابزار خود برای پاسخ بهآمریکا در مقابل راهبرد فشار حداکثری غرب را از دست خواهد داد».
آنها میز مذاکره را ترک کردند!
مرکب این اظهارات هنوز خشک نشده و در حالی که چهلمین روز دفن نفر شمارهٔ ۲ نظام نرسیده، محمد جواد ظریف [که بارها گفته با اذن خامنهای موضعگیری میکند] در بخشی از مصاحبه خود در پاسخ بهسؤالی مبنی بر اینکه آیا مذاکره با آمریکا پس از ترور سردار سلیمانی را غیرمحتمل میدانید؟ گفت: «خیر! من هرگز چنین امکانی را رد نمیکنم بهشرط آن که آنها رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیات را بهرسمیت بشناسند. از نظر ما مهم نیست که چه کسی در کاخسفید مینشیند. چیزی که اهمیت دارد نحوه رفتار آنهاست. دولت ترامپ میتواند گذشتهاش را جبران کند، تحریمها را بردارد و بهمیز مذاکره بازگردد. ما کماکان بر سر میز مذاکره هستیم. آنها میز را ترک کردند. آمریکا آسیب بزرگی بهمردم ایران زده است. روزی که آنها برای جبران کاری کنند، خواهد آمد. ما صبر زیادی داریم».
دادن پالسهای اینچنینی بهطرف مقابل و آن هم در شرایطی که خامنهای بیش از هر زمان نیازمند قدرتنمایی پوشالی و بهقول خودش «قوی شدن!» است، بیانگر آن است که وضعیت نظام آخوندی در زیر خط فقر قرار دارد و آژیرهای قرمز آن بهصدا درآمده است.
طرف مقابل هم نه گفت و نه برداشت با یک جواب دو هجایی، بهاین درخواست ملتمسانه برای مذاکره جواب منفی داد: «نه، مرسی!»
در عرف دیپلماتیک، این نهایت تحقیر و سرافکندگی برای یک دیکتاتوری دینی است. وقاحت قضیه در اینجاست که وزیر خارجهٔ ارتجاع بعد از اینکه از در رانده شد از پنجره وارد میشود و در مقابل این پاسخ قاطع از رو نرفته و دوباره بهتاکتیک التماس عاجزانه رو میآورد:
«بهتر است بهدونالد ترامپ توصیه شود که نظرات و تصمیمات سیاست خارجی خود را بر اساس واقعیتها پایهگذاری کند، نه بر اساس عناوین خبرهای فاکس نیوز یا مترجمان فارسیاش. برای آگاهی بهتر، او میتواند مصاحبه کامل من را (به زبان انگلیسی) بخواند!»
گوییا مشکل رئیس جمهور آمریکا این است که بهمتن انگلیسی مصاحبهٔ او مراجعه نکرده است. این البته فراتر از وقاحت، نیاز دیکتاتوری ته کشیدهٔ آخوندی بهمذاکره [بخوانید دست بالاکردن و تسلیم] نشان میدهد.
بازی لو رفتهٔ خامنهای
همانطور که انتظار میرفت این بازی لو رفته یعنی جلو دادن ظریف برای نرمش قهرمانانه و در پشت پنهان شدن خامنهای و گوش خواباندن بهنتیجه، واکنشهای متفاوتی در درون باند خامنهای را برانگیخت. بهاو گفتند: «حیا نداری؟»، «وزیر خارجهٔ کدام کشوری؟»، «یه خورده عزت نفس داشته باش جناب وزیر!»، «به خدا که خیلی بیغیرتی آقای وزیر!» و...
فارغ از این قیل و قالها که بخشی از پروپاگاندای حکومتی است و هدف از آن رد گم کردن و مشغول کردن عناصر داخلی است، واقعیت این است که حاکمیت آخوندی در وانفسای باختن همه چیز قرار دارد و این پالسها همانطور که اشاره شد، نشانههای عجز و دست بالا کردن است. دریوزگی مذاکره در این شرایط جز قبول خزیدن با زانوان خونین بهپای میز تسلیم نیست.
پاسدار شریعتمداری که وقیح تر از دیگر آخوندهای بیعمامهٔ نظام است، با زبان پاسداری خود این موضوع را اینگونه بیان میکند:
«آقای ظریف! برفرض محال، آقای ترامپ نصیحت شما را بپذیرد و توبه کند! و تحریمها را بردارد! در آن صورت قرار است با آمریکا درباره چه موضوع و مسألهای مذاکره کنید؟! موضوع مذاکره را آمریکا با صد زبان و بارها اعلام کرده است، توقف صنایع موشکی ایران و دستکشیدن از حمایت جبهه مقاومت!».(کیهان ۶دی ۹۸ )
البته پاسدار شریعتمداری با خرمردرندی خاص خود میخواهد این تسلیم و مذاکرهجویی تسلیمطلبانه را بهیک باند از نظام یا فرد خاصی نسبت دهد، در حالی که خانه از پای بست ویران است. ظریف قطعاً بدون اجازهٔ خامنهای مجاز نیست لب از لب بجنباند و وارد چنین مغازلهٔ سیاسی شود.