ــ «در این سالها که کشتی گرفتم، هیچوقت با حریفی ناجوانمرد روبهرو نشده بودم. اما دو سال است که من و خانوادهام داریم با ناجوانمردترین حریف تاریخ بشریت ــ یعنی بیعدالتی ــ دست و پنجه نرم میکنیم» (نوید افکاری).
ــ «برای طناب دارشان دنبال یک گردن میگردند» (نوید افکاری).
ــ «این پرونده هیچ مبنایی ندارد» (حسن یونسی وکیل نوید افکاری).
ــ «آب نرم، سنگ سخت را بساید» (ژوزه ساراماگو، رمان «کوری»، ص ۲۹۴).
***
صورت مسألهٔ نسلهای همپیوند و برخاستگان شورشگر
بیش از سه هفتهٔ پیاپی، بزرگترین کمپین حقوق بشری، سیاسی و اجتماعیِ ایرانی و بینالمللی برای دفاع از نوید افکاری و نجات جان وی برگزار شد. نام او کلید ـ واژهٔ مشترک ندا و وجدان بیدار ایران و جهان گشت.
نوید افکاری و نسل معترض همپیوند با او صداهای بخش حذف شدهٔ جامعه ایران توسط حاکمیت ولایت فقیهی هستند. حاکمیتی که قطبیترین و فوق طبقاتیترین روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی را در تاریخ ایران شکل داده است. از چنین جامعهی، مدام سیلوارههای صدای معترض و خواهان تغییر برمیخیزد. از طرفی چنین جامعهی معدن انتخابهای نو در پیش پای نسلهای جدیدی است که دیگر رسوبات کهن تفکرات مادون تمدن بشری را برنمیتابند. نوید افکاری قطرهیی از چنین سیلواره و انتخابهای نو است.
وقتی حاکمیتی با ابزارهای سرکوب مادون تمدن بشری در مقابل معدن انتخابهای نو یک جامعه در عصر مدرن سد میبندد، نوید و نویدها نمایندگان رویشهای ناگزیر آن جامعه میشوند. اینگونه بوده است حکایت دو دههٔ گذشتهٔ نسل برخاستگان شورشگر برای آزادی و عدالت اجتماعی در جامعهٔ کنونی ایران.
سد دیکتاتور و مراحل ناگزیر انتخاب والاتر
چنین جامعهی را نوید افکاری تجربه کرده، شناخته و زنگ و ناقوس تغییر دادن آن را در ضمیر خود شنیده و توصیفش کرده است. توصیفی که نوید آن را «انتخاب آرمانهایی بهمراتب ارزشمندتر و والاتر» نام نهاده و خطاب به مردم ایران شرح میدهد که:
«در شرف ۲۵سالگی بودم و با یک جیب خالی، راهی جز کنار گذاشتن کشتی برای کمک به معیشت خانواده به ذهنم نرسید. در خانوادهیی که من در آن رشد کرده بودم، از بچهگی یاد گرفتم که عزت و شرافت عزیزی مثل مادرم به تمامی آرزوها و امیال شخصیام اولویت دارد. همیشه یادمان دادند که بهخاطر عزیزانمان از خودمان بگذریم. رفتم سر کار و بعد از ۶ ــ ۷ماه کارگری، شهریور سال۹۷ دستگیر شدم و الآن هم که زیر تیغ اعدام هستم.
دلم میخواهد همهٔ دنیا بداند که من از بچهگی آرزو داشتم با افتخارات جهانی در کشتی، مادرم را خوشحال کنم. اما چه کنم که نشد و زور چرخ روزگار به عرقهایی که من توی کشتی ریختم، چربید و اشک مادرم را درآورد.
اما امروز خوشحالم؛ چون همان چرخ روزگار باز هم چرخید و حالا آرمانهای حقیقی انسانیت را از شما مردم بینظیر یاد گرفتم. آرمانهایی که برایم بهمراتب ارزشمندتر و والاتر از سکوهای جهانی کشتی است.
در این سالها که کشتی گرفتم، هیچوقت با حریفی ناجوانمرد روبهرو نشده بودم. کشتی ذاتاً ورزش جوانمردانه است. اما دو سال است که من و خانوادهام داریم با ناجوانمردترین حریف تاریخ بشریت ــ یعنی بیعدالتی ــ دست و پنجه نرم میکنیم» (از کلیپ صوتی نوید افکاری بر روی اینترنت).
عبارتی کلیدی در وصف همهٔ دورانهای یک تفکر
«برای طناب دارشان دنبال یک گردن میگردند» (نوید افکاری).
این جمله از عبارتهای وصف دورانهای زندگی اجتماعی یک قوم یا ملت است. چنین جملهها و عباراتی که به «جملات قصار» معروفاند، همواره کلید فهم معناها و واقعیتهای انسانشمول هستند. عبارتی مثل کتابها یا آثار بزرگ تاریخی و ادبی که فصلی از شاخصهای زندگی مردمان یک نسل را بیان میکنند.
چنین جملهیی از زبان نوید افکاری،
اولاً: عمق شناخت و شعور وی توأم با رنج آن را در وجود خودش بیان میکند.
ثانیاً: یکی از موجزترین و در عینحال کاملترین معرفها برای تمام دورانهای حاکمیت و حکومت ولایت فقیهی است.
ثالثاً: بیانگر بنبست مداوم دستگاه تفکر قرونوسطایی آخوندی در مقابل مبانی نیازمندیهای انسانی ــ مثل آزادی، برابری و عدالت ــ در حیات اجتماعی است.
یک پایان تاریخی
رژیم دستاربندان ولایی با اعدام نوید افکاری، تمامیت بنبست ظرفیتش را به میدان جنگ با اکثریت قاطع مردم ایران و موج جهانیِ حامی یک زندانی آورد. این بنبست فراتر از یک اقدام سیاسی یا ادعای ریاکارانهٔ امنیتی است. این بنبست، به تیزترین وجه و کاملتر از همیشه آدرس ته کشیدن ایدئولوژی اسلام ارتجاعی با زعامت خمینی و نحله آخوندی را میدهد. اعدام مصطفی صالحی و نوید افکاری بیان یک سرفصل است که بهترین شاخص پایان تاریخیِ نظام ولایت فقیه است. این نظام دیگر هیچ راهکار و حرفی جز زندان و اعدام در برابر رأی و نظر اکثریت مردم ایران ندارد. با اعدام نوید افکاری، از زندان کردن هم دیگر هیچ طرفی نخواهد بست. هماکنون موج همبستگی با نوید در زندان و در شیراز و میلیونها کنشگر ایرانی و نیز موج همبستگی غیرایرانی ادامه دارد. بنابراین حتی اعدام را هم دیگر نمیتواند مثل روال همیشگی و با آیینهای مرسوم آن برگزار کند. زمینهها و شیوهٔ اجرای اعدام نوید افکاری گویای این واقعیت هستند.
مراحل یک دسیسه در «جمهوری شیطانی»
نگاهی به زمینهسازیها و شیوهٔ بهقتل رساندن نوید افکاری، از یکطرف گویای هراس رژیم از روشن شدن یک دسیسه و از طرف دیگر نشاندهندهٔ یک تغییر وضعیت در روش اعدام نوید توسط جمهوری اسلامی است. به مراحل مهم و قابل توجه زیر دقت کنید:
۱ ـ دستگاه قضاییهٔ آخوندها به نوید افکاری اتهام «محاربه با خدا» زده است. اصل این ادعا که ۴۱سال است علیه منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی ابراز شده و میشود، نخست یک فتوای مذهبی است و سپس هیچ مبنای حقوقی و قضایی در تاریخ حقوق در ایران و جهان نداشته و ندارد. بر مبنای این ادعای آخوندساخته، گویی خداوند در تصرف و مالکیت مطلق عدهیی که فقط آخوند هستند قرار دارد. در چنین تفکری، خداوند مالکیتپذیر است و صاحبی بهنام آخوند دارد که میتواند بهنام آن هر حلالی را حرام و هر حرامی را حلال جلوه دهد! پس هر کسی که با حاکمیت آخوند مخالف باشد و با مظاهر آشکار ظلم و تجاوز و استثمار آن مبارزه کند، «محاربه با خدا» کرده است!
بنابراین چنین اتهام غیرحقوقی و قضایی فقط یک دسیسهٔ مذهبی و سیاسیِ حکومتی در «جمهوری شیطانی» ولایت فقیهی است. قابل توجه اینکه در تمام عمر جمهوری اسلامی، هیچ وکیلی حاضر به پرداختن به اتهامی واهی تحت عنوان «محاربه با خدا» نشده است و در هیچ کتاب حقوق و قانون هم سراغ آن را نمیگیرند.
۲ــ اصل پروندهیی که دستگاه قضاییهٔ تحتامر ولیفقیه و سپاه پاسدارن علیه نوید افکاری تشکیل داده است، بر مبنای ادعای کشتن فردی بهنام ترکمان توسط نوید میباشد. قضاییهٔ رژیم ادعا کرد فیلم آن موجود است.
۳ــ نوید خواستار پخش این فیلم و نشان دادن جزئیات قتل شد. اما این فیلم را نشان ندادند. وکیل نوید گفت: «این فیلم هیچ ربطی به نوید ندارد».
۴ــ رژیم اجازهٔ آخرین ملاقات خانواده نوید با وی را قبل از اعدام نداده است و آنها در بیخبری از زمان اعدام بودند.
۵ــ بنابراین واقعیتهای مهم و غیرقابل انکار فوق میگویند که اصل قصاص مورد ادعای دستگاه قضاییهٔ تحتامر خامنهای و سپاه پاسداران علیه نوید، دروغ محض است. همهٔ شواهد مدقن میگویند که نوید افکاری در یک دسیسهچینی حکومتی با هدف ترویج رعب در جامعهٔ ایران، با تأیید شخص خامنهای و سپاه پاسداران، توسط ابراهیم رئیسی بهقتل رسیده است.
قوه قضاییه تحتامر سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
در حافظهٔ بسیاری از زندانیان و بهطور خاص خاطرات و تأکیدات زندانیان سیاسی خوانده و شنیدهایم که بازجویان دستگاه قضاییه و جوخههای تیرباران و اعدام، توسط سپاه پاسداران تأمین میشده و میشود. در همین خاطرات بارها و بارها آمده است که پاسداران بازجو به متهمان گفتهاند «هر چه من مشخص کنم، قاضی همان را حکم میدهد».
این واقعیتها و آنچه در احکام دستگاه قضایی رژیم آخوندی شاهدیم، گواهی میدهند که قوه قضاییهٔ مأمور ولیفقیه، تحتامر سپاه پاسداران است و بنا بر مصالح سیاسی و نظامی که سپاه تشخیص بدهد، حکم صادر میکند. دسیسههایی را که در پرونده نوید افکاری برشمردیم، جملهگی روشهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران را از دستگیری تا صدور حکم و روش اجرای حکم آدرس میدهند.
یک موضوع دیگر در اهمیت این اعدام و رابطه آن با دسیسههای حاکمیت، بهقتل رساندن نوید افکاری در ماه «محرمالحرام» است. ماهی که شریعتپناهان آخوندی برای رعایت ریایی حرمت آن هم شده، نباید دست به چنین جنایتی میزدند. ولی عجلهکاری برای اعدام و دستپاچگی در رد کردن تمام مراحل قانونی که در بالا اشاره شد، گویای سیاسی بودن، قصاص نبودن و قتل عمد نوید افکاری زیر نظر مدیریت سیاسی حاکمیت آخوندی و نقش خاص سپاه پاسداران است.
«آب نرمی که سنگ سخت را بساید»
اعدام نوید افکاری چند ویژگی خاص را بیان میکند که در کمپین کنونی ایرانیان و جهانیان، پرداختن به آنها مهم و قابل توجه هستند.
۱ــ رژیم جمهوری اسلامی بیتفاوتترین رژیم دنیا نسبت به ندا و فراخوان و صدای مردم ایران و جهان برای رعایت قانون و حقوقبشر است.
۲ــ این رژیم هیچ راه مسالمت و مدنیت اجتماعی برای ابراز مخالفت مردم ایران و نسلهای جوانان باقی نگذاشته است. بنابراین همواره راه مسالمت و مدنیت را با بیشتر کردن تناوب اعدام تنگ و محدودتر کرده است. از این رو راه نجات ایران و مردم آن از این حاکمیت و «جمهوری شیطانی» خروش و شورش و اتحاد و همبستگی پیرامون آن است.
۳ــ وظیفهٔ صنفی و ملی و مسئولیت انسانیِ جامعهٔ ورزشی ایران است که از حضور در میادین ورزشیِ تحت حاکمیت ولایت فقیه و سپاه پاسداران خودداری کند. اکنون که «انجمن ورزشکاران جهان» خواستار حذف این رژیم از فدراسیونهای ورزشی شده است، باید این فراخوان را به همهٔ ایران و جهان برد و به یک فراخوان ملی برای تحریم جمهوری شیطانی آخوندی در تمامی مسابقات داخلی و بینالمللی تبدیل نمود. یادآوری میشود که چنین تحریمی از جانب جهانیان علیه آپارتاید نژادپرستانهٔ آفریقای جنوبی در دههٔ ۸۰میلادی منجر به انزوای بینظیر سیاسی و ورزشیِ آن رژیم شد و در نهایت با گسترش اعتراضات ملی، به سقوط آن نظام انجامید.
۴ــ خون نوید افکاری در ندای میلیونی ایرانیان و جهانیان بدل به بارانی گشته است که نباید متوقف شود. این باران که لطافت روحیه، منش، روان، رؤیا و آرزوی نوید را میتراود، در اتحاد با باران خون بیش از ۱۲۰هزار گل سرخ سربهدار و قتلعام شده در چهار دههٔ گذشته، باید که سنگ سخت دیکتاتوری جنایتپیشهٔ ولایت فقیهی را بساید و ذوب نماید. این رسالت انسانی و مسئولیت ملیِ تکتک ما میلیونها ایرانی در حمایت از نوید افکاری و زندانیان سیاسی است.