سوال: برادر ابوالقاسم رضایی با سلام و تسلیت به شما بهخاطر درگذشت خواهرتان، مجاهد صدیق و پایدار مرضیه رضایی از شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، مرضیه ستاره دیگری از شهدای مجاهد خلق در خانواده شماست. میخواستم از رابطه مرضیه با سایر شهدای خانواده شما و تاثیری که پذیرفته بودند برایمان بگویید.
ابوالقاسم رضایی: من مقدمتا میخواستم فقدان خواهر نازنینم را به خواهر مریم و برادر مسعود و همه مجاهدین تسلیت بگویم. همینجا از همه خواهران و برادران مجاهدم که در عین اندوهی که داشتند حرفهایشان تسلیبخش من و مادر مرحمت و عزیز و همه خانواده ما بود بسیار تشکر کنم و بگویم که ممنون و سپاسگزار همگیشان هستم. همچنین لازم میدانم از همه دوستانم در خانواده مقاومت چه در داخل ایران چه در کشورها که پیام تسلیت فرستادند، صمیمانه تشکر کنم. من مرضیه را خیلی دوست داشتم و نزدم عزیز بود، علاوه بر این که یک فرمانده دلیر ارتش آزادیبخش بود که در نبردهای مختلف درخشیده بود، فرازهای دیگر زندگیاش باعث شده که همواره به داشتن چنین خواهری افتخار کنم. بهخصوص بهخاطر دوران پایداری در اشرف و لیبرتی که قهرمانیهای زیادی از او شنیده بودم و واقعاً در اشرف و لیبرتی یکی از سمبلهای ایستادگی با عالیترین روحیه بود. او در همه پهنههای نبرد پیشتاز بود و هر چه بود عزم جزمتر برای رزم بیشتر علیه آخوندها بود و واقعاً روحیه سرشار و مجاهدی او بسیار چشمگیر بود. روزی در دوران بیماریاش با هم صحبت میکردیم و به او گفتم که خواهران و برادران شهیدمان هر کدام در حیطهای امتحان پس دادند و شاخص شدند. ولی سختترین میدان نصیب تو شد که خیلی از میدانهای رزم را پشت سر گذاشتی. او کاملا به وظیفهای که در میدان مبارزه با بیماری جانسوز سرطان بر عهدهاش بود، اشراف داشت و مبارزه در این میدان را برای خود یک تعهد مجاهدی میدانست. مقاومت جانانهاش در ابتلاء سختی که داشت مرا بهیاد مجاهد صدیق برادر عزیزمان قاسم میانداخت. من که شاهد آب شدن تدریجی او و سختتر شدن بیماری او بودم و قطع امید پزشکان را میدانستم خیلی برایم مشکل بود که شاهد دردهای او باشم و کاری نتوانم بکنم و همواره خودم را با آیه: «و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشرالصابرین، الذین اذا اصابتهم مصیبته قالوا انا لله وانا الیه راجعون» تسکین میدادم و بیماری این خواهر نازنین را برای خودم ابتلاء میدانستم.
اوهم بالای سر خود آیاتی از سوره شعرا را نوشته بود که بسیار پرمعنی بود (آیات ۷۸تا۸۴) «الذی خلقنی فهو یهدین، والذی هو یطعمنی ویسقین، واذا مرضت فهو یشفین، والذی یمیتنی ثم یحیین.... ».
هفتههای آخر بدون اینکه تصریح کند برنامهریزی رفتن و پرکشیدنش را میکرد. با وجود درد جانکاهی که داشت به بیمارستانی که او را معالجه میکردند رفت و برای همه پزشکان و پرستاران هدیه و شیرینی برد. همه هدایایی که طی مدت بیماری برایش آورده بودند را هفته پیش جمع کرد و بهبخش کودکان سرطانی بیمارستان مادر ترزا برد و به آنها بخشید و آخرین توان و جرعه حیاتش را هم گذاشت که به اشرف 3بیاید و از همینجا به سمت جاودانگی پرکشید و رفت.
شما از رابطه مهین با سایر شهدای خانواده سؤال کردید، ببینید مهین متولد سال 1347بود، یعنی زمانی که احمد شهید شد 3ساله و در زمان شهادت مهدی 4ساله بود. بنابراین او از نسل جدید مجاهدین بود، نسل میلیشیا که از طریق زندگینامههای شهدای سازمان و آنچه در صحنه عمل از راه و رسم و ارزشهای مجاهدین میدید با سازمان آشنا شد و راه مجاهدین را برگزید. به عبارت دیگر او مانند سایر جوانان و نوجوانان مجاهدی که بهدنبال انقلاب ضدسلطنتی به صفوف مجاهدین پیوستند، محصول ایدئولوژی و فرهنگ انقلابی مجاهدین بود که برادر مسعود بهعنوان معلم بزرگ این نسل پرچم آن را برافراشت و البته در مداری بالاتر پرورش یافته خواهر مریم بود.
همچنانکه احمد و رضا و مهدی محصول ایدئولوژی اسلام انقلابی حنیف کبیر بودند، مرضیه (مهین) عزیزم نیز محصول اندیشه پاک و رهای مسعود و مریم بود که ادامه دهنده همان آرمان انقلابی بودند.
البته باید بگویم که مهین بیش از هر کس تحت تاثیر دو خواهر شهیدش قرار داشت. یعنی آذر، شهید عاشورای مجاهدین در ۱۹بهمن ۱۳۶۰ و مهین که در عملیات فروغ جاویدان در سال ۶۷ بهشهادت رسید. ویژگیهای انقلابی و انسانی والای این دو شهید مجاهد تاثیر بسیاری در شکلگیری شخصیت انقلابی مرضیه داشت.
سوال: درخواست دارم مختصری هم از ویژگیهای انقلابی خواهرمان مرضیه برایمان بگویید.
ابوالقاسم رضایی: من سعادت نداشتم که در دوران 14ساله پایداری پرشکوه کنار او باشم، ولی خواهران و برادرانی که با او بودند تأکید میکنند که همیشه شجاع و بیباک و ریسکپذیر در صف مقدم در این پایداری حضور داشت. البته حتما میدانید که از فرماندهان ارتش آزادیبخش بود و در نبردهای چلچراغ و فروغ جاویدان شرکت داشت. یکی از فرماندهانی که با او کار کرده بود به من میگفت همیشه در صحنههای سخت روحیه بالا و شاداب وی چشمگیر و مثال زدنی بود.
او همچنین داوطلبانه و با اصرار خودش در دو اعتصاب غذا یکی بعد از 6و7مرداد در اشرف و دیگری اعتصابغذای 108روزه بعد از قتلعام اشرف در 10شهریور 92 شرکت کرد.
ویژگی دیگری که زبانزد بسیاری از خواهران و برادران مجاهدش بود، درخشش او در صحنه نبرد ایدئولوژیک و پذیرش تعهد و مسئولیت بود. او در این زمینه هم پیشقدم بود.
سوال: از احمد (اولین شهید سازمان مجاهدین خلق ایران) تا مرضیه. امتداد این مسیر را چگونه میبینید؟
ابوالقاسم رضایی: احمد و مرضیه (مهین) دو نسل متفاوت از مجاهدین را نمایندگی میکنند. بنظرم این خودش بهروشنی بیانگر مسیری است به سوی رهایی که سر بازایستادن ندارد و هر مکان و هر زمان محصولات خودش را بیرون میدهد که این مسیر را پر رهرو و رو به آینده به جلو میرانند.
مسیری که با بنیانگذار کبیر حنیفنژاد شروع شد و با رهبری مسعود و مریم رجوی تا به امروز استوار و پایدار بر سر آرمانهایش ایستاده است. آرمانی که در زمان شاه در خون شهدای بنیانگذار مجاهدین و اولین شهیدش احمد فریاد شد و سمبلی مثل مهدی برای نسل جوان پیدا کرد و با شهدای دیگر مجاهد خلق راه انقلاب ضدسلطنتی را باز کرد و در دوران خمینی ضدبشر با فدیه و فدای بیش از 120هزار شهید در بالا بلندترین قله تاریخ این میهن پرچم مقاومت برای آزادی میهن را برافراشته نگاه داشته است. مرضیه هم محصول و تربیت شده همین مسیر بود. چنانچه همه شهدا و از جمله مهین و آذر که مرضیه بسیار از آنها تاثیر پذیرفت.
بنابراین این مسیری است تا پیروزی و مرضیه(مهین) هم در همین مسیر بزرگ شد، درخشید، جنگید و نهایتاً سر بر آرمان رهایی سایید.