728 x 90

گوی آتشین «حجاب اجباری» در دستان سه قوه

سرکوب زنان...
سرکوب زنان...

آیا تصور می‌کردید وقتی خمینی سنگ‌بنای سرکوب‌گریِ سیاسی‌اش را با فتوای زن‌ستیزیِ «یا روسری یا توسری» در اسفند ۱۳۵۷ شروع کرد، نتیجه‌اش این می‌شود که اکنون وارثانش در دولت و مجلس و قضاییه جرأت نمی‌کنند لایحه‌ٔ «عفاف و حجاب» را تعیین‌تکلیف کنند؟

علت چیست؟ علت در مواد این لایحه است یا در عوامل سیاسی که بر آن بار است؟ از طرفی مگر هر سه قوه، تحت‌امر و گماشته‌ٔ ولی‌فقیه نیستند؟ مگر خامنه‌ای چندین بار بر سفت‌ و سخت گرفتن حجاب اجباری ــ به‌خصوص پس از قیام ۱۴۰۱ ــ تأکید نکرد؟ چرا این لایحه به‌تعبیر برخی تحلیل‌گران سیاسی و رسانه‌یی، تبدیل به یک «گوی آتشین» شده است که هیچ‌کدام از سه قوه‌ٔ نظام حاضر به دست گرفتن و نگهداشتنش نیستند؟

 

مطلب این است که نظام آخوندی به‌دلیل تمامیت‌خواهیِ عقیدتی و انحصارطلبیِ سیاسی‌اش، دست روی هر موضوعی می‌گذارد، نخست اصل آن موضوع نیست که کم یا زیاد بودنش اهمیت داشته باشد، بلکه این مهم است که چقدر می‌تواند آن موضوع را دست‌آویز سرکوب‌گری در خدمت سلطه‌گری و ارعاب قرار بدهد. به همین دلیل بارها در آستانه‌ٔ هر نمایش انتخابات حاکمیت یا تظاهرات‌های حکومتی، شاهد بوده‌ایم که حتا از معیار حاکمیت در امر حجاب اجباری کوتاه آمده‌اند و از قضا تبلیغات هم بر آن سوار کرده‌اند.

 

حجاب در این نظام، دست‌آویز اعمال هژمونیِ روحانیت مرتجع حکومتی برای حفظ نظام است. اگر این هژمونی و به‌موازات آن هژمونی بر اعتقاد و باور دیگران از این قوم مفتخور گرفته شود، دیگر چه کاری و چه درآمدی برایشان باقی می‌ماند؟ حجاب، دین، نماز و منبر جمله‌گی دکان نان‌دانی‌های این قوم زالوصفت هستند که در لوای غصب حاکمیت سیاسی، از قبل آن ارتزاق می‌کنند.

 

بن‌بست کنونی هر سه قوه‌ٔ نظام و شخص خامنه‌ای بر سر لایحه‌ٔ ضدبشری موسوم به «عفاف و حجاب» به این علت است که زن ایرانی از پس بیش از یک قرن مبارزه برای آزادی و برابری و به‌طور خاص قیامهای دو دهه‌ٔ اخیر، تصمیم گرفته است خودش سرنوشت خودش را در هر زمینه‌یی تعیین کند تا از سیطره‌ٔ تحمیل ارتجاع فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به‌درآید. اکنون اصلی‌ترین مانع آزادی و برابری در میهن ما، تمامیت نظام قرون وسطاییِ آخوندی ــ فقاهتی است. زن مبارز و تسلیم‌ناپذیر ایرانی هم به‌عنوان پادزهر قدرت‌مند تفکر و نگرش و سیاست زن‌ستیزیِ حاکمیت ولایت فقیه، عرصه را بر ترک‌تازیِ جنایت سازمان‌یافته‌ٔ حکومتی علیه زنان تنگ نموده است. این عرصه هم‌اینک به‌طور وسیعی در ابعاد اجتماعی گسترده شده و به محله‌ها و خانه‌های ایران‌زمین و حتا درون باندهای کارگزار نظام تعمیم یافته است. به‌همین دلیل بار سنگین سیاسی آن تبدیل به تهدید یک انفجار مهارناپذیر علیه حاکمیت شده است.

 

تهدید انفجار اجتماعی آن‌قدر بالاست که در خبرهای دو روز گذشته بود که رئیسی جلاد به‌طور مبهم، بدون بیان هیچ روش برخورد با زنان تسلیم‌ناشونده به زن‌ستیزیهای رایج حکومتی، از «جمع شدن» آنچه تبلیغات نظام بدحجابی می‌نامد سخن گفت.

این‌گونه اظهارنظر از جانب کسی که خامنه‌ای به‌قیمت کندن از گوشت‌های تن نظام، او را گماشت، فقط گویای خطر قیام و انقلاب است که از پس قیام ۱۴۰۱ و در آستانه‌ٔ سالگرد آن، تمامیت نظام را محاصره نموده و تهدید می‌کند.

 

اتاق فکر نظام در اپوزیسیون سازمان‌یافته و نیز در قیامهای دو دهه‌ٔ اخیر، ضربات کاری و استراتژیک از پیشتازی و رهبری زنان دریافت نموده است. بنابراین خصلت هر قیام و انقلاب در راستای سرنگونی این حاکمیت، برانداختن بنیادین زن‌ستیزی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل شیشه‌ٔ عمر نظام ولایت فقیه است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0f0f9968-b825-4cfc-b37a-31954dc48236"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات