مخاطبهای آشنای دو تابلو
تاریخ ۴۰سال اخیر ایران در بستر قرن گذشته، یکی از ادوار توأمان درخشندگی و تیرهگی، با نبردهایی سرسخت طی شده است. ادواری که باید آن را با ویژهگیهای خاص سیاسی و تاریخیاش شناخت. مطالعهٔ دقیق و علمی این ۴دهه و سرفصلهای رقمزنندهٔ آینده در آینده آن، بدون شناختن نیروها و عناصر و رویدادهایی که مبانی تحقق آنها بودهاند، غیرممکن است. در این ۴۰سال، ایران شاهد تابلویی است که بر آن یک حاکمیت سیاسی بسیار متفاوت نسبت به نمونههای پیش از آن نقش بسته است. حاکمیتی با ویژهگی خاصالخاص آپارتاید سیاسی ـ مذهبی ـ جنسیتی. چنین ساختاری را نه تنها در قرن گذشته که در هیچ دوره از ادوار تاریخ ایران سراغ نداریم.
تابلویی دیگر از این تاریخ این است که در این ۴۰سال با مقاومت، پایداری، پیشتازی و مبارزهای حرفهای و سازمانیافته برای نیل به آزادی و برابری و دمکراسی مواجهیم که بیاغراق نمونهٔ سازمانیافتگی و پایداری و وفاداریاش را در ادوار تاریخ مبارزات سیاسی علیه استبداد و ارتجاع و استعمار نداشتهایم.
بالندگی و آیندهداری
یکی از سرفصلهای اثرگذار و از مبانی رقمزنندهٔ آینده ایران، حماسهٔ ۱۹بهمن ۱۳۶۰ است. این حماسه در زمان وقوع آن بهسان شهابی در سراسر ایران درخشید. شهابی که البته در ظلام ارتجاع مسلط مذهبی و فقاهتی با ویژهگی بارز ضدبشری و سلطهٔ مطلق سانسور، از آسمان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران گذر کرد؛ اما اثر و نفوذی که در ضمیر جامعه گذاشت، بالندگی و آیندهداری مسیری بود که ۱۹بهمن ۶۰ یکی از گردنهها و افقهای رو به آینده آن است.
جلا دادن یک تابلو
۱۹بهمن ۶۰ را اگر چه مجاهدین خلق ایران به آستان محبوب آزادی و نیز به اعتماد مردم و تاریخ ایران هدیه کردند، ولی قدر و شأن و وزن سیاسی و اجتماعی و تاریخیاش را از واکنش جلادان و در رأسشان لاجوردی بهعنوان داسی در دستان خمینی میتوان بهتر درک نمود. لاجوردی پلید قصد سوداگری با پیکر اشرف و موسی و یارانشان را داشت. قصد و سودایی که هرگز نسبت به هیچیک از دیگر شهیدان مجاهدین و یا دیگر گروهها و مبارزان نداشته است.
خمینی و داس میرغضبش لاجوردی بهخوبی از جایگاه و اثرگذاری سیاسی و اجتماعی و نیز آیندهداری، حماسه ۱۹بهمن مجاهدین با خبر بودند. از اینرو دست به ترفند و دسیسهای پلید زدند تا به زعمشان وقار و ثقل و شکوه ۱۹بهمن را بشکنند و در منظر زندانیان و سپس مردم ایران، تابلو غرورانگیز آن را آلوده و ملکوک کنند. لاجوردی که از آن پیشتر تیر خلاص زدن به مجاهدین و مبارزین را یکی از شروط امتیاز دادن به برخی زندانیان یا آزادیشان تعیین کرده بود، برای شکستن حرمت و جایگاه اشرف و موسی اما نوعی پلیدی و پلشتی و رذالت را پیشه کرد که در سلسله ترفندها و دسیسهها و جنایات دیکتاتورها علیه آزادیخواهان بینظیر بود. لاجوردی گروهی از زندانیان سیاسی را که بیشترشان هم از مجاهدین بودند، به بالای پیکر اشرف و موسی و یارا نشان آورد تا آنها به شهیدان ۱۹بهمن بیحرمتی و توهین کنند تا جلاد اوین از آنها عکس و فیلم و سند تهیه کند. اما عظمت حماسه و سرنهادن بر آستان جانان آنقدر نافذ و حرمت داشت که زندانیان با ادای احترام بر آن، تمام بساط و دسیسهٔ خمینی و لاجوردی را برهمزدند و خودشان نیز به همان کاروان آستان آزادی پیوستند.
هزینه برای پاسخ به نیاز مبرم ادوار ایران
بیش از ۱۰۰سال است که اصلیترین موضوع جامعهٔ ایران در هر دورهای، نبرد آزادی و ضدآزادی بوده است و هنوز این فراگرد بهدلیل خیانت به اعتماد بیدریغ مردم، به سرانجام نرسیده است. ۱۹بهمن ۶۰ استمرار خطی اصولی با محوریت تمرکز بر اصل آزادی برای پاسخ به کمبودهای اساسی و ضرورتهای سیاسی و تاریخی ایران است. پاسخی که بهدلیل سلطهٔ آپارتاید مذهبی ـ سیاسی ـ جنسیتی ولایت فقیهی، لاجرم از فدای حداکثر میگذرد. از این رو این حماسه را باید انتخاب یک راه و یک هزینه از بالاترین سطوح جنبش در برابر دیکتاتوری دانست. راهی که بهطور خاص اکنون پس از ۴دهه ثابت شده است و مردم ایران آن را تجربه نمودهاند که اگر با بیهزینگی توأم شود، جز خدمتگزاری به دیکتاتور و استمرار سلطهٔ مرگآفرین آن، هیچ دستاوردی ندارد.
تلألؤ غرور ملی
۱۹بهمن ۶۰ تلألویی از غرور ملی در بستر تاریخ مبارزه برای آزادی است. مجاهدین از همان بهمن ۵۷ راه اصولی تمرکز بر اصل آزادی را با تکیه بر اصل انسانی و ملی و میهنی و مردمی «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» برگزیدند. ارتجاع مسلط به سرکردگیِ خمینی اما خواست با صدور ارتجاع و تجاوز و جنایت در کشورهای دیگر، نظامش را سرپا نگه دارد. هر دو این راهها در ۴۰سال گذشته آزمایش پس دادهاند و اکنون مختصات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هر کدام برای آشنایان با مراحل راه طی شده روشن است.
تداعیهای شوقانگیز
۱۹بهمن ۶۰ یادوارهٔ تجدید میثاقها و پیمانها بر سر وفاداری به آرمان آزادی است که در مرحله کنونیِ جامعهٔ ما، پاسخ شایسته به این آرمان، همانا اتحاد و همبستگی برای سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه میباشد. خمینی تمام سرمایهاش که با آن توانست افسارگسیختهترین دیکتاتوری را استمرار دهد، خیانت به اعتماد مردم و قول و قرارهایی که با آنها داشت، بوده است. وقتی خیانتی سنگین در سطح رهبری ـ آن هم رهبری خاص سیاسی و مذهبی ـ منجر به سلطهگری میگردد، بهای متقابل آن هم لاجرم بسا سنگین است.
۱۹بهمن ۶۰ و سلسله اعدامهای هزار هزار در آن دهه و نیز قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بهای سنگین و مداوم برای مقابله با خیانت خمینی به اعتماد مردم بود. از این رو برای مخاطبان این حماسه و نسلهای دنبالهدار آن، یادوارهٔ پیمانها و وفاداریها با آرمان تاریخیمان در وصال محبوب آزادی میباشد. تداعی این میثاق و پیمان همواره آگاهیبخش، انرژیدهنده، شوقانگیز با استحکام هر چه بیشتر برای استمرار راه طی شده تا سپیدهدم خجستهٔ آزادی است.
پرتو روشنگر آرزوی ایران
۱۹بهمن ۶۰ روشنگر و افشاگر است. روشنگر راه درست رسیدن به آزادی در میهنی استبدادزده است که تسلسل دیکتاتوریها بر آن، مجال بروز آرزوهای تاریخی ملتی برای تجربه کردن آزادی و دمکراسی و حقوقبشر را نداده است. دیکتاتوریهایی که سرمایه و داراییشان ترویج جهل و خرافات و سرکوبگری برای سلطهگری بیشتر و دستیابی حداکثر به زر و سیم و سرمایهٔ این سرزمین بوده است. ۱۹بهمن ۶۰ بهدلیل پرداخت بها از رهبری جنبش و وفاداریاش به میثاق و پیمان با مردم ایران بر سر آرمان آزادی، افشاگر است. افشاگر است که توانسته ماهیت ضدبشری و جنایتاندیشی و جنایتپروری خمینی و وارثانش را به نسلهای بعد از آن حماسه آموزش دهد و زمینهٔ پایداریها و مقاومتها و شورشها و قیامها را گسترش دهد.
انفجار در زمان
۱۹بهمن ۶۰ یک انفجار در زمان است. در مطالعهٔ حیات شگفتانگیز حماسههای ملتها درمییابیم که برخی نثارها چنین تشعشعی را از خود ساطع میکنند. این نثارها گویی از چنان فراز و ارتفاعی فرود میآیند که در اصابت به روح و ضمیر و جان و عواطف مخاطبان آشنایشان، منفجر شده و پرتوهایشان در گسترهٔ زمان تکثیر میشوند. ۱۹بهمن ۶۰ چنین اصالت انسانی و ملی و تاریخی را در زمانهها و برای نسلها به ودیعه گذاشته است. ودیعههایی که هر چه در پویه تاریخ بیشتر شناخته میشوند، پرتوهایشان پرتلألوتر جلوه مینمایند و منزلت و کرامتشان در ضمیر و جان آرمانهای لطیف و اصالتهای زیبای بشری آشیان میکنند.
«قابی از ستارگان
گرداگرد یادهای توست...
صدایت را
زنگها تکرار میکنند.
بر آینههای کلامت
نورها میشکنند
و تکثیر تو را میگسترند.
موجها تو را میشنوند
و بادها
یادهایت را میشمرند...
آسیمهسری چون تو
با عشق بیمرگت
تبرک زمینی...»