کاروان پرخروش تکامل همچون رودی خروشان به پیش میرفت و اهریمن پلید استبداد از سرزمین قیام و شورش گریخته بود.
شور و شوق فزایندهای فضای عطرآگین این میهن به خون نشسته را به وجدآورده بود.
زمستان سرد به بهار شکوفایی و بالندگی میبالید ایران سراسر جنبش و حرکت و سرزندگی بود و مردم به فکر سرداران بزرگشان که همان پیشتازان تکامل و رهایی در حبس بودند، در جلو مخوفترین زندان قرن بیستم برای آزادی فرزندان مجاهدو مبارز خود بی تابانه در اعتراض و جوش و خروش بودند.
پایههای استبداد را پتکهای کوبنده انقلاب سست و بی رمق کرده بود و میرفت تا دیوارهای جهل و ظلمت با تابش شعاع درخشان انقلاب در فروغی تابناک فروریزد.
مردم ثمرهٔ سالها رنج و شکنجه و اعدام فرزندان مجاهد و مبارزشان را در وجود دلاورمردان و سرداران بزرگی همچون مسعود و موسی و دیگران میدیدند که ناگهان در اوج شعار و انتظار مردم، مسعود سردار دلاور خلق و پرچمدار رهایی خلق به روی سردر زندان قصر ظاهر شد و جمعیت یکپارچه شور و شادی شد، او وعده آزادی دلاورمردان زندانی را به خلق قهرمانش هدیه کرد.
آری مسعود تنها امید و نهایت آرزوهای مردمی بود که انقلابشان داشت توسط خمینی دجال به سرقت میرفت. تهران و سراسر ایران را موجی از امید به رهایی فراگرفت و طولی نکشید که تمامی مجاهدین و مبارزین دلاور از زندان آزاد شدند و سی دی نقطه عطفی در تاریخ خلق قهرمان ایران برای آزادی و رهایی خلقی دربند و زنجیر شد. و انقلاب جان تازهای گرفت و امید در چشمان و قلب مردم درخشیدن گرفت زیرا میدانستند که مبارزهای بس مهیب تر و سختتر در پیش دارند و خمینی؛ دراصل ولیعهد شاه، در جنایتهایی هر چه سنگینتر و وحشتناکتر خواهد دشدو حمام خون به راه خواهدانداخت.
و باز هم در این ۳۰دی مردم درانتظارفرارسردمداران جهل و جنایت و دجالیت قرن هستند و مصممندکه با اراده و عزم کانونهای شورشی به کمک مردم جان به لب رسیده ریش و ریشه ولایت سفیانی فقیه جنایتکار را در نبردی قهرمانانه با رهبری هوشمندانه مسعود و مریم برکنند.
الیس الصبح بقریب
حمید از شیراز
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است