پس از قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ احزاب سنتی بهکلی از سیاست و مبارزه علیه نظام سلطنتی دست شستند. عموماً رهبران سنتی میگفتند مردم آگاهی لازم را ندارند و بهطور جدی و گسترده وارد صحنه عمل نمیشدند. بعضی از جوانان نهضت آزادی و احزاب جبهه ملی هم که به فکر مبارزه علیه استعمار و استبداد بودند، راه و روش مشخص و روشنی نداشتند(بهجز تعداد معدودی که مشی جدیدی اتخاذ کرده بودند)... برخی هم بودند که دست به کارهای ماجراجویانه زدند ولی هیچکدام موفق نبودند. در این میان کسانی هم که دنبال راهکارهای سیاسی بودند، از آنجا که شرایط فعالیت سیاسی از بین رفته بود از صحنه مبارزه خارج شدند.
در آن دوران ۲نوع دیدگاه نسبت به شرایط عینی انقلاب وجود داشت. نگرش غالب در بین نیروها اعم از جریانهای مذهبی یا غیرمذهبی این بود که شرایط عینی انقلاب در جامعه ایران مهیا نیست. تنها عده معدودی بودند که میگفتند مشکل انقلاب شرایط عینی نیست بلکه شرایط ذهنی و عدم وجود سازمان و ارگان رهبریکننده و رهبری ذیصلاح است. شهید محمد حنیف و یاران بنیانگذار بهطور تیز و مشخص میگفتند مشکل جنبش و انقلاب ایران نداشتن رهبری ذیصلاح است. قیام ملی ۳۰تیر ۱۳۳۱ و قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ نمونه بارز وجود شرایط عینی انقلاب بود اما رهبران سنتی قادر به رهبری چنین شرایط آماده انقلاب نبودند.
اجازه بدهید در اینجا بحث را با یک خاطره ادامه دهم؛ یک سال قبل از تأسیس سازمان یعنی سال ۱۳۴۳ شهید محمد در حال گذران خدمت سربازی در پادگان مرند بود و ۹ماه از دوران خدمت را گذرانده بود. روزهای پنجشنبه و جمعه با دوستان و آشنایان سیاسی خود جلسههایی ترتیب میداد. در یکی از همین جلسات من ضمن پذیرایی از مهمانان در جریان بحث قرار گرفتم. آن روز در مورد ایراد و اشکالات مبارزات گذشته بحث شد. نکات مختلفی گفته شد، شهید محمد بحث را متوقف کرد و گفت به نظر من اشکالات عمده احزاب و نیروهای مبارز گذشته ضعف رهبری جنبش بود. در ادامه تأکید کرد باید این تضاد یعنی ضعف رهبری را حل کرد، باید کادر رهبری را ساخت والا دچار همان دردی میشویم که پیشینیان ما بودند. پس از تأسیس سازمان، تمام تلاش بنیانگذاران این بود که کادر رهبری تربیت کنند. بعدها میگفتند کادر همهجانبه، یعنی کادری که در زمینه ایدئولوژی، اقتصادی-اجتماعی، سیاسی و استراتژی و تشکیلاتی قدرت حل تضادهای سازمانی و تشکیلاتی، مبارزه و انقلاب را داشته باشد. بهعبارت دیگر قدرت و ظرفیت رهبری را کسب کرده باشد. یعنی هر لحظه تضادهای ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی، امنیتی و... را بتواند حل کند. طبعاً در جریان عمل انقلابی با تجربه و خطا ظرفیت رهبری به کیفیت بالا ارتقاء پیدا میکند. به همین منظور ۶سال آموزشهای فشرده عملی و تئوری و تجارب انقلابی را به اعضا و کادرها آموزش دادند. موضوع صرفاً تعلیم و آموزش تئوریک نبود بلکه تربیت عملی کادرها در یک پروسه پیچیده تئوری و عمل بود. البته سازمانها و احزاب گذشته هم آموزش داشتند ولی آموزشها عمدتاً بار تئوریک داشت. با مطالعه کتابهای مختلف، بحث و سخنرانی، آموزشهای ایدئولوژیکی و سیاسی میدادند. اما ساختن کادر همهجانبه و ساختن کادر رهبریکننده یک ابداع جدید و بدیع بود. همراه با آموزش تئوریک، تربیت عنصر انقلابی و تشکیلاتی نقش برجستهای داشت. از مهمترین عوامل تربیت کادرها، حرفهیی شدن و دست کشیدن از همه چیز برای مبارزه بود و عامل دوم زندگی جمعی و تیمی بود. خودسازی انقلابی، جامعهگردی و رفتن به روستاها و کار و زندگی با کارگران کورهپزخانهها و کارگاههای جنوب شهر و... این کارها جزو آموزشهای کادرسازی بود. یک نکته مهم و تعیینکننده اینکه تربیت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و شکوفایی و بالندگی کادرها، بدون فدا و صداقت امکانپذیر نبود. آموزشپذیری و رشد و ارتقاء هم نسبت مستقیم با فدا و صداقت افراد دارد. این نکته خیلی مهم و تعیینکننده است و نیاز به توضیح دارد که خارج از ظرفیت این نوشتار است.
برادر مسعود از کادرهای رهبریکننده سازمان بود و شهید محمد حنیف در آخرین روزهای قبل از اعدام در زندان کمیته(فلکه) پرچم پرافتخار سازمان را به او سپرد. او نیز آموزش و تربیت کادر همهجانبه را از زندان قصر شروع کرد. با تدوین تبیین جهان، دینامیزم قرآن، مباحث پایه سیاسی-استراتژیک، تشکیلاتی و... آموزشها را بهراه انداخت. البته از کتابهای مختلفی که در زندان وجود داشت یا تهیه میشد استفاده میکردیم. زندانیانی که محکومیت آنها کم بود را آموزش میدادیم و بیرون میفرستادیم. آموزش در زندان زیر فشار پلیس و شرایط امنیتی کار بسیار سختی بود.
یکی از دورانهای سخت و پیچیده زندان، زمان ضربه اپورتونیستهای چپنما بود. ایدئولوژی، استراتژی و تشکیلات و ارزشهای انقلابی تماماً زیر سؤال رفته بود. ساواک، آخوندها و راست ارتجاعی همه بر علیه سازمان و رهبری بودند. کادرهای باقیمانده وفادار به سازمان هم، درگیر بحران ایدئولوژیکی-تشکیلاتی شده بودند. گذر از آن شرایط جز با رهنمودهای انقلابی و آموزشهای ویژه برادر مسعود امکانپذیر نبود. برادر در رد نظریات اپورتونیستهای چپنما ۲کتاب آموزشی نوشت که با سؤال و جواب به همه کادرها آموزش داده شد. با ۱۲ماده معروف، هویت سازمان را در چپ مارکسیسم تبیین و اعلام کرد. در زندان اوین ۶-۷جلد کتاب آموزشی برای زدودن آثار ضربه اپورتونیستی تدوین کرد و همهٔ کادرهای سازمان آن جزوات را آموزش دیدند و از همه لحاظ در مقابل راست ارتجاعی آببندی شدند.
بدین ترتیب برادر مسعود در سختترین شرایط زندان و زیر بازجویی و کنترل امنیتی کادرهای ارزندهای را ساخت. آنچنان کادرهایی ساخته شدند که پس از انقلاب ضدسلطنتی و حاکمیت راست ارتجاعی خمینی، در مقابل تمام توطئههای ارتجاع و استعمار جنگیدند. این کادرها پس از آزادی از زندان بهرغم تعداد کم، در مدت خیلی کوتاهی نیروهای سیاسی و اجتماعی را در همه شهرها و استانها گسترش داده و خمینی و رژیم ارتجاعیش را به وحشت انداختند. در سال ۵۸ تبیین جهان را در دانشگاه شریف آموزش دادند که هر جلسه بیش از دههزار نفر در آن کلاسها شرکت میکردند. کتاب و ویدئوی کلاس بلافاصله یک روز بعد از کلاس در تمام شهرها و شهرستانها توزیع میشد. کلاس تبیین علاوه بر جنبههای اخص فلسفی و ایدئولوژیکی، حاوی آموزشهای تشکیلاتی، سیاسی و اجتماعی هم بود. تأثیرگذاری این آموزش صرفاً بهخاطر غنای تئوریک نبود بلکه نحوهٔ ارائه و تشریح بحث توسط برادر مسعود بسیار موثر بود. او خود تجسم عینی عشق و ایمان و اعتقاد به آنچه میگفت بود، حامل و عامل ایمان و عقیده ناب توحیدی بود. پاک و منزه از آلودگیهای اندیشه استثماری بود...
او با این آموزش، ارتجاع و اپورتونیستها را بهلحاظ ایدئولوژیکی خلعسلاح کرد. نیروهای مبارزه مذهبی و هواداران مجاهدین را آنچنان ساخت و از لحاظ ایدئولوژی، سیاسی و تشکیلاتی آببندی کرد که تاکنون در برابر بغرنجترین شرایط مبارزاتی و تهاجم ارتجاع و استعمار روئینتن ایستادند و ذرهای از مواضع اصولی و انقلابی خود کوتاه نیامدند.
مقوله کادرسازی از یک دینامیزمی برخوردار است که سازمان را پیوسته در حال گسترش و شکوفایی و بالندگی ارتقا میدهد.
این پروسه بالنده و بینظیر حاصل همان ایده و تئوری بنیانگذاران بوده و هست که باید کادرهای ذیصلاح تربیت کرد. امروز این معما در عمل حل شده و نیروهای انقلابی و مبارز در جریان عمل دریافتهاند که مبارزه با شاه و شیخ بدون وجود یک رهبری شایسته امکانپذیر نبوده و نیست. بنیانگذاران خودشان کادرهایی تربیت کردند که پس از شهادتشان سازمان را از سختترین گردنهها و موانع ساخته دیکتاتوری سرفرازانه عبور دادند. برادر مسعود هم ضرورت انقلابی کادرسازی را به عالیترین صورت و در سطح گسترده و کلان ادامه دادند و حتی در زیر شدیدترین بمباران و تهاجم ارتجاع و استعمار آموزشهای مرتبط با شرایط را تعطیل نکردند. حاصل این آموزشها از جمله حضور درخشان بیش از ۱۰۰۰زن مجاهد خلق در موضع شورای مرکزی سازمان است که طی سالیان اخیر، ارتش آزادیبخش و سازمان مجاهدین را در بغرنجترین، پیچیدهترین، طولانیترین و خونینترین شرایط نظامی و سیاسی هدایت کردهاند. خواهران و برادران مجاهدمان، ۱۴سال پایداری پیروزمند و باشکوه را با سرفرازی پشت سر گذاشتند.
همین کادرهای آبدیده و یاران و سمپاتیزانهایشان، اشرفنشانهای فداکار و پرشور هستند که در همین شرایط پیچیده سیاسی، در ۵قاره جهان، در برابر تمام ترفندهای ارتجاع و استعمار با پرداخت بها به پیش میتازند و عاشقانه با یک پیوند عمیق مبارزاتی و تشکیلاتی اهداف سازمان را پیش میبرند.