نکات مهم و نتیجهگیری از جنگ بدر:
انهدام ارزشهای دنیای کهنه و احیای مناسبات نوین انسانی و برادرانه:
در توضیح این محور لازم است روشن باشد که
انسان تحت نظام یعنی چه؟ متضاد انسان تحت نظام کیست؟
انسان تحت نظام، یعنی انسانی که مقهور و مغلوب نظام حاکم است. انسان خودبخودی است. متضاد انسان تحت نظام، انسان تراز مکتب است. آگاهی و انتخاب، برای تحقق عقیده و آرمان او را پیش میبرد.
در آن روزگار، قویترین مناسبات سیاسی و اجتماعی و حتی عقیدتی، مناسبات قبیلهیی بود. یعنی هر فرد در هر قبیلهیی که بهدنیا میآمد، باید از تمامیت قبیله خود، از سنتها، آیینها و ارزشها، افراد و رئیس قبیله خود دفاع کند. هویت هر فرد پیوندی گسستناپذیر با قبیلهاش داشت. خارج از چارچوب مناسبات قبیلهیی، کسی در جامعه هویت و امنیت نداشت و اعتمادی نیز بر او نبود. این مناسبات بهغایت عقبمانده و ارتجاعی، انسانها را ’تحت نظام’ عقبماندهترین مناسبات قرار میداد و مانع رشد جامعه میشد.
سران قبایل، حافظان اصلی این نظام بودند زیرا موقعیت آنها از نظر اجتماعی ممتاز بود و دستشان برای هر جرم، جنایت و استثماری باز بود. هیچ معیاری برای سنجش حق و باطل وجود نداشت. حقوق فردی و اجتماعی با دشنه و تازیانه از هم دریده میشد. ارزشهای گذشته، یعنی کارهایی که آباء و اجدادشان کرده بودند، همواره مورد تمجید قرار میگرفت.
در یک کلام اشراف مکه حامی و حافظ عقبماندهترین نوع نظام اجتماعی بودند و در برابر هر پیشرفت و ترقیخواهی سد محکمی بسته بودند.
نبرد رهاییبخش بدر، ضربه مهلک و استراتژیک بهاین مناسب بهغایت ارتجاعی فرود آورد.
سران و جنگجویان در دو طرف این نبرد، نه تنها پیوندهای مستحکم قبیلهیی، بلکه پیوندهای خونی و خانوادگی با هم داشتند. در این نبرد، ایمان پیروان رسول خدا در یک آزمایش بسیار سخت عاطفی و مناسبات قبیلهیی و خونی باید محک میخورد. آیا آنها با دیدن پدران، عموها و برادران خود در برابر تیغهای آخته، فرو خواهند ریخت؟ روحیه آنها درهم خواهد شکست؟ یا ایمانشان را به مدار بالاتری ارتقاء خواهند داد؟
در نبرد کبیر بدر، علی ابن ابیطالب (ع) خورشید فروزان بود.
علی (ع) همراه با هممسلکان خود، آنروز پوزه اشرافیت و ارتجاع را بهخاک مالید و مناسبات عشیرتی و قبیلهای را از هم درید و دنیای نوینی از مناسبات انسانی و ارزشهای آن برقرار نمودند. بعدها در زمان خلافت خود، خودش در مورد جنگ با نزدیکترین افراد خانوادهاش، این چنین توضیح میدهد:
«و لقد کنّا مع رسول اللّه ص نقتل آباءنا وأبناءنا وإخواننا وأعمامنا ما یزیدنا ذلک إلّا إیماناً وتسلیماً ومضیاً علی اللّقم وصبراً علی مضض الألم و جدّاً فی جهاد العدوّ ... فلمّا رأی اللّه صدقنا أنزل بعدوّنا الکبت و أنزل علینا النّصر حتّی استقرّ الإسلام»..
«با پیامبر اکرم بودیم. پدران، فرزندان، برادران و عموهایمان را (در نبرد بین ایمان و کفر) از پای در میآوردیم. اینکار بر ایمان و اطاعت ما از خدا میافزود و راه را برای ما روشن میکرد. پایداریمان در برابر سوزش دردهای این چنینی و جدیت ما در جهاد علیه دشمن مشخص شد... وقتی خداوند صداقت ما را (در عمل) دید، خواری را نصیب دشمن و پیروزی را نصیب ما کرد. تا اینکه اسلام مستقر شد».... (کلام ۵۵ نهجالبلاغه)
ابوحذیفه فرزند عتبه یکی از مجاهدان کم نظیر بود. پدرش به دست حمزه و برادرش به دست علی کشته شدند. جسدهای کشتههای مشرکان را در جایی دفن میکردند. ابوحذیفه به محل دفن نگاه کرد. رسول خدا پرسید: «ابوحذیفه گویا در مورد پدرت چیزی داری».
ابوحذیفه پاسخ داد: «آری ای رسول خدا. من همیشه فکر میکردم پدرم فرد خوبی است و روزی به شما ایمان خواهد آورد. اما امروز دیدم بر شما شمشیر کشید و از این بابت خیلی نسبت به خودم شرم میکنم که چرا در مورد یک مشرک چنین تصور غلطی داشتم».
آری، پیشتازان توحید در ۱۴۰۰ سال پیش، اینچنین ایمان و آگاهی را از یک مناسبات جامعه قبیلهای به مدار تکاملی بالاتر، ارتقاء دادند.
۲-وضعیت بریدگان مرتدّ در جنگ بدر:
هنگامیکه رسول خدا در مکه بود و هنوز هجرت نکرده بود، بهویژه پس از فوت ابوطالب و حضرت خدیجه، فشار روی مسلمانان بسیار زیاد شد. عشایر و قبایل، خودشان فرزندان مسلمانشان را شکنجه میکردند و آزار و اذیت مینمودند. فشار به حدی رسید که تعدادی از مسلمانان، از ترس خانواده و عشیره، بریدند و مرتدّ شدند. (مرتدّ یعنی کسی که بازگشت به گذشته میکند) و دوباره با مشرکین همگام شدند.
آیا این بریدگان در جنگ بدر، نقشی داشتند؟
در جنگ بدر، بسیاری از کسانی که قبلاً ایمان آورده بودند ولی بعد طاقت مبارزه با ارتجاع را نداشتند و بریدند و مرتدّ شدند، در سپاه دشمن شمشیر به دست علیه مسلمانان بودند. رسول خدا از سرنوشت شوم آنها اندوهگین بود.
در مورد این افراد، آیاتی در سورههای مختلف قرآن نازل شده است. از جمله در سوره محمد آیات ۲۵ تا ۲۸ آمده است:
إنّ الّذین ارتدّوا علی أدبارهم مّن بعد ما تبین لهم الهدی الشّیطان سوّل لهم وأملی لهم (محمد-۲۵)
«آن کسانی که بعد از آن که هدایت برایشان روشن شده بود، به گذشته خود (جاهلیت) باز گشتند، شیطان دنیا را برایشان آراست و آنان را با آروزها پر کرد».
ملاحظه میشود کسانی که از نظر آگاهی با هدایت، یعنی با رسول خدا آشنا شده و حرفهای او را شنیده بودند، افرادی نا آشنا با مفاهیم و انقلاب و اسلام نبودند. به این دلیل خداوند به آنان مرتدّ میگوید؛ یعنی کسی که راهی را همراه مسلمانان رفته، اما تاب نیاورده و دوباره به گذشته باز میگردد. یعنی ابتلا یا آزمایش و انتخاب، امر جدیدی نیست. هر کسی که آگاهی دارد، باید انتخاب کند. خداوند دلایل مرتد شدن آنان را در بیمرزی و پل داشتن با دشمن معرفی میکند و در برابر این پرسش فرضی که چرا؟ چنین پاسخ میدهد:
ذلک بأنّهم قالوا للّذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم فی بعض الأمر واللّه یعلم إسرارهم (محمد-۲۶)
«زیرا آنان به افرادی که کتاب خدا را زشت میشمردند (یعنی دشمن)، گفتند در برخی از امور، از شما پیروی خواهیم کرد. و این در حالی است که خداوند آنچه که این افراد در درونشان پنهان کرده بودند را میدانست».
فکیف إذا توفّتهم الملائکة یضربون وجوههم وأدبارهم (محمد-۲۷)
«چگونه است آنگاه که ملائکه با این مرتدین روبهرو شدند و از صورتها و پشت سرشان میزدند»،
ذلک بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه وکرهوا رضوانه فأحبط أعمالهم (محمد-۲۸)
«زیرا آنان از چیزی پیروی کردند که خدا را به خشم میآورد و رضایت خدا را زشت شمردند و خدا نیز اعمال آنان را تباه کرد».
در این آیه چه چیزی خدا را به خشم آورده است؟
خداوند بیش از هر چیز، از خیانت یک فرد به عهد، پیمان و آگاهی خود، با هر ترفندی که فرد به کار ببرد، به خشم میآید. چگونه کسانی با رسول خدا بودهاند، با خدا عهد بستهاند و بعد به آرمان خود پشت میکنند؟
۳-تأثیر نبرد بدر در تعادل قوای آن روز:
شکست فضاحتبار ارتجاع قریش در اولین لشکرکشی و تهاجم بزرگ نظامیش علیه جنبش نوپای پیامبر و پیروزی شگفتانگیز مسلمانان در این جنگ، به سرعت در شبه جزیره عرب طنین انداخت. بعد از نبرد بدر، مسلمانان دیگر مسلمانان قبل از بدر نبودند. اکنون آنها به نیرویی نوین و رشدیابنده و جدی تبدیل شده و تعادل قوای موجود را در منطقه برهم زده بودند. آنان آزمایش خود را پس دادند.
نتیجه:
جنگ بدر در تارک جنگهای مسلمانان میدرخشد. زیرا عدهیی محدود و تقریباً بیسلاح، شگفتی آفریدند و ناممکن را ممکن ساختند. آنها مشیت خدا را محقق کردند. در قرآن و تاریخ اسلام، از کسانی که در بدر شرکت داشتند، تمجید شده است. آنان را «بدریون» مینامند. مشخصاتی که از آیات قرآن در مورد آنان بر میآید، به شرح زیر است:
۱- تماماً گوش به فرمان خدا و رسول خدا بودند.
۲- ایمان آورندگانی که قیمت ایمانشان را در انتخابی مجدد با جسارت و ایمان نشان دادند و خلق این ارزش را مهر کردند که هر مجاهد و انقلابی، باید هر لحظه، آماده انتخاب برای پرداخت قیمت در مسیر تحقق آرمانهایش باشد.
۳- ارادهٴ خود را به حدی ارتقاء دادند که در برابر مهمترین وابستگیها و پیوندها، نه تنها نلرزیدند، بلکه سقف نوینی در مناسبات عقیدتی در آن روزگار، ایجاد کردند.
۴- ایمان به خدا را در میدان عمل اثبات کردند و وسوسههای تعادلقوا نتوانست که آنان را بفریبد.
و مهمتر از همه ثابت شد که قانونی برتر از تعادلقوا وجود دارد که گروهی اندک و ایستاده بر آرمان و اصول را بر سیاهه لشکرهای بسیار پیروز میکند.
پایان.
انهدام ارزشهای دنیای کهنه و احیای مناسبات نوین انسانی و برادرانه:
در توضیح این محور لازم است روشن باشد که
انسان تحت نظام یعنی چه؟ متضاد انسان تحت نظام کیست؟
انسان تحت نظام، یعنی انسانی که مقهور و مغلوب نظام حاکم است. انسان خودبخودی است. متضاد انسان تحت نظام، انسان تراز مکتب است. آگاهی و انتخاب، برای تحقق عقیده و آرمان او را پیش میبرد.
در آن روزگار، قویترین مناسبات سیاسی و اجتماعی و حتی عقیدتی، مناسبات قبیلهیی بود. یعنی هر فرد در هر قبیلهیی که بهدنیا میآمد، باید از تمامیت قبیله خود، از سنتها، آیینها و ارزشها، افراد و رئیس قبیله خود دفاع کند. هویت هر فرد پیوندی گسستناپذیر با قبیلهاش داشت. خارج از چارچوب مناسبات قبیلهیی، کسی در جامعه هویت و امنیت نداشت و اعتمادی نیز بر او نبود. این مناسبات بهغایت عقبمانده و ارتجاعی، انسانها را ’تحت نظام’ عقبماندهترین مناسبات قرار میداد و مانع رشد جامعه میشد.
سران قبایل، حافظان اصلی این نظام بودند زیرا موقعیت آنها از نظر اجتماعی ممتاز بود و دستشان برای هر جرم، جنایت و استثماری باز بود. هیچ معیاری برای سنجش حق و باطل وجود نداشت. حقوق فردی و اجتماعی با دشنه و تازیانه از هم دریده میشد. ارزشهای گذشته، یعنی کارهایی که آباء و اجدادشان کرده بودند، همواره مورد تمجید قرار میگرفت.
در یک کلام اشراف مکه حامی و حافظ عقبماندهترین نوع نظام اجتماعی بودند و در برابر هر پیشرفت و ترقیخواهی سد محکمی بسته بودند.
نبرد رهاییبخش بدر، ضربه مهلک و استراتژیک بهاین مناسب بهغایت ارتجاعی فرود آورد.
سران و جنگجویان در دو طرف این نبرد، نه تنها پیوندهای مستحکم قبیلهیی، بلکه پیوندهای خونی و خانوادگی با هم داشتند. در این نبرد، ایمان پیروان رسول خدا در یک آزمایش بسیار سخت عاطفی و مناسبات قبیلهیی و خونی باید محک میخورد. آیا آنها با دیدن پدران، عموها و برادران خود در برابر تیغهای آخته، فرو خواهند ریخت؟ روحیه آنها درهم خواهد شکست؟ یا ایمانشان را به مدار بالاتری ارتقاء خواهند داد؟
در نبرد کبیر بدر، علی ابن ابیطالب (ع) خورشید فروزان بود.
علی (ع) همراه با هممسلکان خود، آنروز پوزه اشرافیت و ارتجاع را بهخاک مالید و مناسبات عشیرتی و قبیلهای را از هم درید و دنیای نوینی از مناسبات انسانی و ارزشهای آن برقرار نمودند. بعدها در زمان خلافت خود، خودش در مورد جنگ با نزدیکترین افراد خانوادهاش، این چنین توضیح میدهد:
«و لقد کنّا مع رسول اللّه ص نقتل آباءنا وأبناءنا وإخواننا وأعمامنا ما یزیدنا ذلک إلّا إیماناً وتسلیماً ومضیاً علی اللّقم وصبراً علی مضض الألم و جدّاً فی جهاد العدوّ ... فلمّا رأی اللّه صدقنا أنزل بعدوّنا الکبت و أنزل علینا النّصر حتّی استقرّ الإسلام»..
«با پیامبر اکرم بودیم. پدران، فرزندان، برادران و عموهایمان را (در نبرد بین ایمان و کفر) از پای در میآوردیم. اینکار بر ایمان و اطاعت ما از خدا میافزود و راه را برای ما روشن میکرد. پایداریمان در برابر سوزش دردهای این چنینی و جدیت ما در جهاد علیه دشمن مشخص شد... وقتی خداوند صداقت ما را (در عمل) دید، خواری را نصیب دشمن و پیروزی را نصیب ما کرد. تا اینکه اسلام مستقر شد».... (کلام ۵۵ نهجالبلاغه)
ابوحذیفه فرزند عتبه یکی از مجاهدان کم نظیر بود. پدرش به دست حمزه و برادرش به دست علی کشته شدند. جسدهای کشتههای مشرکان را در جایی دفن میکردند. ابوحذیفه به محل دفن نگاه کرد. رسول خدا پرسید: «ابوحذیفه گویا در مورد پدرت چیزی داری».
ابوحذیفه پاسخ داد: «آری ای رسول خدا. من همیشه فکر میکردم پدرم فرد خوبی است و روزی به شما ایمان خواهد آورد. اما امروز دیدم بر شما شمشیر کشید و از این بابت خیلی نسبت به خودم شرم میکنم که چرا در مورد یک مشرک چنین تصور غلطی داشتم».
آری، پیشتازان توحید در ۱۴۰۰ سال پیش، اینچنین ایمان و آگاهی را از یک مناسبات جامعه قبیلهای به مدار تکاملی بالاتر، ارتقاء دادند.
۲-وضعیت بریدگان مرتدّ در جنگ بدر:
هنگامیکه رسول خدا در مکه بود و هنوز هجرت نکرده بود، بهویژه پس از فوت ابوطالب و حضرت خدیجه، فشار روی مسلمانان بسیار زیاد شد. عشایر و قبایل، خودشان فرزندان مسلمانشان را شکنجه میکردند و آزار و اذیت مینمودند. فشار به حدی رسید که تعدادی از مسلمانان، از ترس خانواده و عشیره، بریدند و مرتدّ شدند. (مرتدّ یعنی کسی که بازگشت به گذشته میکند) و دوباره با مشرکین همگام شدند.
آیا این بریدگان در جنگ بدر، نقشی داشتند؟
در جنگ بدر، بسیاری از کسانی که قبلاً ایمان آورده بودند ولی بعد طاقت مبارزه با ارتجاع را نداشتند و بریدند و مرتدّ شدند، در سپاه دشمن شمشیر به دست علیه مسلمانان بودند. رسول خدا از سرنوشت شوم آنها اندوهگین بود.
در مورد این افراد، آیاتی در سورههای مختلف قرآن نازل شده است. از جمله در سوره محمد آیات ۲۵ تا ۲۸ آمده است:
إنّ الّذین ارتدّوا علی أدبارهم مّن بعد ما تبین لهم الهدی الشّیطان سوّل لهم وأملی لهم (محمد-۲۵)
«آن کسانی که بعد از آن که هدایت برایشان روشن شده بود، به گذشته خود (جاهلیت) باز گشتند، شیطان دنیا را برایشان آراست و آنان را با آروزها پر کرد».
ملاحظه میشود کسانی که از نظر آگاهی با هدایت، یعنی با رسول خدا آشنا شده و حرفهای او را شنیده بودند، افرادی نا آشنا با مفاهیم و انقلاب و اسلام نبودند. به این دلیل خداوند به آنان مرتدّ میگوید؛ یعنی کسی که راهی را همراه مسلمانان رفته، اما تاب نیاورده و دوباره به گذشته باز میگردد. یعنی ابتلا یا آزمایش و انتخاب، امر جدیدی نیست. هر کسی که آگاهی دارد، باید انتخاب کند. خداوند دلایل مرتد شدن آنان را در بیمرزی و پل داشتن با دشمن معرفی میکند و در برابر این پرسش فرضی که چرا؟ چنین پاسخ میدهد:
ذلک بأنّهم قالوا للّذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم فی بعض الأمر واللّه یعلم إسرارهم (محمد-۲۶)
«زیرا آنان به افرادی که کتاب خدا را زشت میشمردند (یعنی دشمن)، گفتند در برخی از امور، از شما پیروی خواهیم کرد. و این در حالی است که خداوند آنچه که این افراد در درونشان پنهان کرده بودند را میدانست».
فکیف إذا توفّتهم الملائکة یضربون وجوههم وأدبارهم (محمد-۲۷)
«چگونه است آنگاه که ملائکه با این مرتدین روبهرو شدند و از صورتها و پشت سرشان میزدند»،
ذلک بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه وکرهوا رضوانه فأحبط أعمالهم (محمد-۲۸)
«زیرا آنان از چیزی پیروی کردند که خدا را به خشم میآورد و رضایت خدا را زشت شمردند و خدا نیز اعمال آنان را تباه کرد».
در این آیه چه چیزی خدا را به خشم آورده است؟
خداوند بیش از هر چیز، از خیانت یک فرد به عهد، پیمان و آگاهی خود، با هر ترفندی که فرد به کار ببرد، به خشم میآید. چگونه کسانی با رسول خدا بودهاند، با خدا عهد بستهاند و بعد به آرمان خود پشت میکنند؟
۳-تأثیر نبرد بدر در تعادل قوای آن روز:
شکست فضاحتبار ارتجاع قریش در اولین لشکرکشی و تهاجم بزرگ نظامیش علیه جنبش نوپای پیامبر و پیروزی شگفتانگیز مسلمانان در این جنگ، به سرعت در شبه جزیره عرب طنین انداخت. بعد از نبرد بدر، مسلمانان دیگر مسلمانان قبل از بدر نبودند. اکنون آنها به نیرویی نوین و رشدیابنده و جدی تبدیل شده و تعادل قوای موجود را در منطقه برهم زده بودند. آنان آزمایش خود را پس دادند.
نتیجه:
جنگ بدر در تارک جنگهای مسلمانان میدرخشد. زیرا عدهیی محدود و تقریباً بیسلاح، شگفتی آفریدند و ناممکن را ممکن ساختند. آنها مشیت خدا را محقق کردند. در قرآن و تاریخ اسلام، از کسانی که در بدر شرکت داشتند، تمجید شده است. آنان را «بدریون» مینامند. مشخصاتی که از آیات قرآن در مورد آنان بر میآید، به شرح زیر است:
۱- تماماً گوش به فرمان خدا و رسول خدا بودند.
۲- ایمان آورندگانی که قیمت ایمانشان را در انتخابی مجدد با جسارت و ایمان نشان دادند و خلق این ارزش را مهر کردند که هر مجاهد و انقلابی، باید هر لحظه، آماده انتخاب برای پرداخت قیمت در مسیر تحقق آرمانهایش باشد.
۳- ارادهٴ خود را به حدی ارتقاء دادند که در برابر مهمترین وابستگیها و پیوندها، نه تنها نلرزیدند، بلکه سقف نوینی در مناسبات عقیدتی در آن روزگار، ایجاد کردند.
۴- ایمان به خدا را در میدان عمل اثبات کردند و وسوسههای تعادلقوا نتوانست که آنان را بفریبد.
و مهمتر از همه ثابت شد که قانونی برتر از تعادلقوا وجود دارد که گروهی اندک و ایستاده بر آرمان و اصول را بر سیاهه لشکرهای بسیار پیروز میکند.
پایان.