روز یکشنبه 19دی ماه، علی خامنهای پس از مدتها سکوت درباره مرحله جدید جنگ و دعوای درون رژیم که بهخصوص بین دولت روحانی و رئیس قوه قضاییه به مرحله حادی رسیده، به صحنه آمد و در این باره صحبت کوتاهی کرد.
ولیفقیه ارتجاع که سعی میکرد این جنگ را هر چه کماهمیت و کوچک جلوه دهد، گفت: «من کاری به بگومگوهای اخیر رؤسای دو قوه ندارم زیرا موضوع مهمی نیست و به حول و قوهی الهی تمام میشود».
به این ترتیب ولیفقیه بیخاصیت و طلسم شکستهٴ ارتجاع که توان و جربزة ورود در این جنگ و جدا کردن دو طرف را در خود نمیدید، آن را بگومگو قلمداد کرد و حل و فصل آن را هم «به حول و قوه الهی» احاله داد. اما او که در عینحال سرِ باند خودش میباشد، طرف قوه قضاییه و گماشتهاش آخوند صادق لاریجانی را گرفت و گفت: «همه باید وجود یک قوهی قضاییهٴ مستقل و شجاع را قدر بدانند». که این میتواند تشجیع آن در حمله به دولت روحانی باشد، اما خامنهای در عینحال برای آن که باند دیگر را هم بهکلی از خود نراند، دست مختصری هم بهسر دولت روحانی و همهٴ قوای نظام کشید و گفت: «من همواره از دولتها، از مجلس شورای اسلامی و از قوة قضاییه حمایت کرده و میکنم اما باید دید، دشمن بهدنبال چیست و او را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت». معلوم نیست اگر این جنگ و دعوا همان است که «دشمن بهدنبال آن است، پس چگونه ابتدا آن را کماهمیت و بگومگویی که خودش تمام میشود خواند؟!
اما بهرغم تلاش خامنهای برای کوچک و کم اهمیت جلوه دادن جنگ و دعوا در رأس نظام، این جنگ از یک سو از رأس به سطوح پایینتر و به بدنهٴ رژیم سرایت کرده و از سوی دیگر بهطور مستقیم به جنگ انتخابات راه برده است. البته تمام جنگ و دعواهای درونی رژیم در بستر انتخابات جریان دارد، اما هر چه موعد نمایش انتخابات نزدیکتر میشود، ارتباط جنگ و جدالهای کنونی با جنگ انتخابات، پررنگتر و بارزتر میگردد. مهمترین علائم، از یک سو تشدید حملات به حسین فریدون برادر حسن روحانی است و به خود او بهخصوص از این بابت که مانع از تحقیق و ورود قوه قضاییه به دزدیها و اختلاسهای نجومی برادرش میشود و از سوی دیگر، بهطور همزمان بحث رد صلاحیت روحانی هم، از اظهارات ضمنی و تلویحی به صراحت گراییده و از رسانهها به زبان مقامهای رسمی راه یافته است.
کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان چندی پیش گفت: «هیچ ضمانتی برای تأیید صلاحیت دور دوم رئیس جمهورهای قبلی وجود نداشته و ندارد» او روز شنبه (18دی) دوباره به صحنه آمد، اما این بار به نعل و به میخ زد و گفت: «مردم در درجه اول، به هر کسی که تشخیص میدهند انسان ناصالحی است و از مسیر انقلاب دور شده ، رأی ندهند». این حرف را هم میتوان عقبنشینی و غلط کردمگویی از حرف قبلی تلقی کرد و هم تأیید و ادامه حرف قبلی! به این نحو که اگر «مردم در درجه اول» تشخیص ندادند یا غلط تشخیص دادند، «در درجه دوم» ممکن است شورای نگهبان وارد شود و تیغ نظارت استصوابی را بهکار بگیرد.
به هر حال پیگرد برادر روحانی، با الگو و سناریو پیگرد پسر رفسنجانی و سپس حذف خود او از انتخابات ریاست جمهوری92 میتواند مقدمه حذف روحانی باشد، اما در هر حال نهایتاً این خامنهای است که در مورد این موضوع بهغایت خطرناک بایستی تصمیم بگیرد؛ کما اینکه چندی پیش که همین موضوع (برادر روحانی) بالا گرفته بود، خامنهای شخصاً وارد شد و با حمایت و تعریف و تمجید از دولت روحانی قضیه را خواباند، اما این بار او آمده و کفه را به نفع قضاییه سنگین کرده است؛ اما این هنوز بهمعنای آن نیست که او به قضاییه چراغ سبز داده باشد که حسین فریدون را هم نزد پسر رفسنجانی بفرستد. روشن است که مهمترین عاملی که خامنهای در نظر میگیرد، اوضاع انفجاری جامعه و ظهور قیام است. او که به نظر میرسد درس سال88 را خوب فراگرفته و میداند بهمحض باز شدن شکاف در رأس رژیم، چه چیزی از آن فوران میکند، بهشدت مراقب است که با این آتشبازی نکند. کمااینکه در انتخابات 92 هم فرد مورد نظر خامنهای، جلیلی بود، اما بهرغم برتری آرای ناچیز روحانی که بهسادگی میتوانست آن را زیر سؤال ببرد، اما از ترس قیام به روحانی تن داد.
اما آیا خامنهای اکنون میخواهد به شیوه «نمدمال» با حملات متعدد گماشتگانش به روحانی او را تضعیف کند و سپس به شورای نگهبان برای حذف او چراغ سبز بدهد؟ از الآن نمیشود گفت، بهخصوص که روحانی هم به اندازه کافی از دزدیهای مجتبی پسر خامنهای مدرک و سند دارد؛ نکتهیی هم که روحانی در سخنرانی اخیرش گفت که چرا باید یک عده حاشیهٴ امن داشته باشند، میتواند اشاره به همین موضوع باشد. به هر حال سیر حوادث بیشتر روشن خواهد کرد که خامنهای در این مورد چه راهی در پیش میگیرد؛ ولی آنچه که با قطعیت میتوان گفت این است که این جنگ و دعوا باز هم تا انتخابات و حتی پس از آن سیر صعودی طی خواهد کرد و رژیم را بیش از پیش از هم خواهد گسست و تضعیف خواهد کرد.
ولیفقیه ارتجاع که سعی میکرد این جنگ را هر چه کماهمیت و کوچک جلوه دهد، گفت: «من کاری به بگومگوهای اخیر رؤسای دو قوه ندارم زیرا موضوع مهمی نیست و به حول و قوهی الهی تمام میشود».
به این ترتیب ولیفقیه بیخاصیت و طلسم شکستهٴ ارتجاع که توان و جربزة ورود در این جنگ و جدا کردن دو طرف را در خود نمیدید، آن را بگومگو قلمداد کرد و حل و فصل آن را هم «به حول و قوه الهی» احاله داد. اما او که در عینحال سرِ باند خودش میباشد، طرف قوه قضاییه و گماشتهاش آخوند صادق لاریجانی را گرفت و گفت: «همه باید وجود یک قوهی قضاییهٴ مستقل و شجاع را قدر بدانند». که این میتواند تشجیع آن در حمله به دولت روحانی باشد، اما خامنهای در عینحال برای آن که باند دیگر را هم بهکلی از خود نراند، دست مختصری هم بهسر دولت روحانی و همهٴ قوای نظام کشید و گفت: «من همواره از دولتها، از مجلس شورای اسلامی و از قوة قضاییه حمایت کرده و میکنم اما باید دید، دشمن بهدنبال چیست و او را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت». معلوم نیست اگر این جنگ و دعوا همان است که «دشمن بهدنبال آن است، پس چگونه ابتدا آن را کماهمیت و بگومگویی که خودش تمام میشود خواند؟!
اما بهرغم تلاش خامنهای برای کوچک و کم اهمیت جلوه دادن جنگ و دعوا در رأس نظام، این جنگ از یک سو از رأس به سطوح پایینتر و به بدنهٴ رژیم سرایت کرده و از سوی دیگر بهطور مستقیم به جنگ انتخابات راه برده است. البته تمام جنگ و دعواهای درونی رژیم در بستر انتخابات جریان دارد، اما هر چه موعد نمایش انتخابات نزدیکتر میشود، ارتباط جنگ و جدالهای کنونی با جنگ انتخابات، پررنگتر و بارزتر میگردد. مهمترین علائم، از یک سو تشدید حملات به حسین فریدون برادر حسن روحانی است و به خود او بهخصوص از این بابت که مانع از تحقیق و ورود قوه قضاییه به دزدیها و اختلاسهای نجومی برادرش میشود و از سوی دیگر، بهطور همزمان بحث رد صلاحیت روحانی هم، از اظهارات ضمنی و تلویحی به صراحت گراییده و از رسانهها به زبان مقامهای رسمی راه یافته است.
کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان چندی پیش گفت: «هیچ ضمانتی برای تأیید صلاحیت دور دوم رئیس جمهورهای قبلی وجود نداشته و ندارد» او روز شنبه (18دی) دوباره به صحنه آمد، اما این بار به نعل و به میخ زد و گفت: «مردم در درجه اول، به هر کسی که تشخیص میدهند انسان ناصالحی است و از مسیر انقلاب دور شده ، رأی ندهند». این حرف را هم میتوان عقبنشینی و غلط کردمگویی از حرف قبلی تلقی کرد و هم تأیید و ادامه حرف قبلی! به این نحو که اگر «مردم در درجه اول» تشخیص ندادند یا غلط تشخیص دادند، «در درجه دوم» ممکن است شورای نگهبان وارد شود و تیغ نظارت استصوابی را بهکار بگیرد.
به هر حال پیگرد برادر روحانی، با الگو و سناریو پیگرد پسر رفسنجانی و سپس حذف خود او از انتخابات ریاست جمهوری92 میتواند مقدمه حذف روحانی باشد، اما در هر حال نهایتاً این خامنهای است که در مورد این موضوع بهغایت خطرناک بایستی تصمیم بگیرد؛ کما اینکه چندی پیش که همین موضوع (برادر روحانی) بالا گرفته بود، خامنهای شخصاً وارد شد و با حمایت و تعریف و تمجید از دولت روحانی قضیه را خواباند، اما این بار او آمده و کفه را به نفع قضاییه سنگین کرده است؛ اما این هنوز بهمعنای آن نیست که او به قضاییه چراغ سبز داده باشد که حسین فریدون را هم نزد پسر رفسنجانی بفرستد. روشن است که مهمترین عاملی که خامنهای در نظر میگیرد، اوضاع انفجاری جامعه و ظهور قیام است. او که به نظر میرسد درس سال88 را خوب فراگرفته و میداند بهمحض باز شدن شکاف در رأس رژیم، چه چیزی از آن فوران میکند، بهشدت مراقب است که با این آتشبازی نکند. کمااینکه در انتخابات 92 هم فرد مورد نظر خامنهای، جلیلی بود، اما بهرغم برتری آرای ناچیز روحانی که بهسادگی میتوانست آن را زیر سؤال ببرد، اما از ترس قیام به روحانی تن داد.
اما آیا خامنهای اکنون میخواهد به شیوه «نمدمال» با حملات متعدد گماشتگانش به روحانی او را تضعیف کند و سپس به شورای نگهبان برای حذف او چراغ سبز بدهد؟ از الآن نمیشود گفت، بهخصوص که روحانی هم به اندازه کافی از دزدیهای مجتبی پسر خامنهای مدرک و سند دارد؛ نکتهیی هم که روحانی در سخنرانی اخیرش گفت که چرا باید یک عده حاشیهٴ امن داشته باشند، میتواند اشاره به همین موضوع باشد. به هر حال سیر حوادث بیشتر روشن خواهد کرد که خامنهای در این مورد چه راهی در پیش میگیرد؛ ولی آنچه که با قطعیت میتوان گفت این است که این جنگ و دعوا باز هم تا انتخابات و حتی پس از آن سیر صعودی طی خواهد کرد و رژیم را بیش از پیش از هم خواهد گسست و تضعیف خواهد کرد.