728 x 90

کارگر

فروش کلیه و کبد در ایران
فروش کلیه و کبد در ایران
شاه آمد،
کارگر هنوز دور میدان ورودی شهر نشسته بود
و از سرما به خود می‌لرزید
جماعتی که ادعای عدالت و انسانیت می‌کردند،
شعار گویان از کنار او گذشتند...
شاه رفت،
امام آمد!
کارگر هنوز دور میدان نشسته بود.
آب و برق مجانی نشد،
کلیه و کبد جوانها مجانی شد!
تن دختران و زنان به حراج در آمد.
شهر خلوت شده بود و زندانها شلوغ...
کارگر هنوز خیره به آدمها و ماشین‌هایی که از کنارش رد می‌شدند،
در سرمای بهمن ماه که جشن انسانیت و عدالت و شیرینی خوران بود
نشسته بود.
پیشانی سوخته‌های جماعت انسانیت طلب از کنارش رد می‌شدند و می‌گفتند:'خدا بزرگ است! غصه نخور'

من نمی‌دانم
خدایی که اینها از آن دم می‌زنند را
باید کجا پیدا کنم؟
در سجادة مردی با حقوق نجومی
یا لابلای کفر گفتن یک کارگر
که با جیبهای خالی،
دور میدان نشسته...
 
زمرد صدیقی شریف ـ از تهران.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9549a164-372a-42f5-b448-3ef94f48a7f0"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات