«ما که انقلابی امروز نیستیم، شماها تازه انقلابی شدهاید».
«من بسیجی سال 59 هستم، به مردم دروغ نگوییم».
آخوند حسن روحانی، این دو جمله را در سخنرانی تبلیغاتی خود در تبریز بهکار برد، تا نشان دهد، بکش بکش او با باند رقیب، نه بهخاطر آزادی، نه بهخاطر ایران، نه بهخاطر نجات کشور از وضعیت فلاکتبار اقتصادی، نه بهخاطر آزاد کردن فضای مجازی، نه... که بهخاطر دستیابی به قدرت و حفظ اصل نظام خون و جهل و نکبت است. او در بیان چاکرمنشی و آستانبوسی خود نسبت به ولیفقیه تا آنجا پیش رفت که گفت حاضر است برای «برخی امور»، دهها بار دست مصنوعی «رهبر عزیز و فرهیختهاش!»، علی خامنهای را ببوسد.
«اگر همه پای صندوق آرا رفتیم، در اینجا به شما قول میدهم آنچه میخواهید شدنی است.
ما همه میتوانیم با وحدت و اتحاد و همبستگی و آرامش، با کمک از رهبر عزیز و فرهیختهیی که من حاضرم برای برخی امور دهها بار دست ایشان را ببوسم، مشکلات را حل کنیم.
شرطش 11+1 است. شرطش حضور همه مردم پای صندوق آراست».
دعوت این «دستبوس ولیفقیه» از مردم برای شرکت 11+1 در خیمهشب بازی انتخابات، تبلیغ و همان حرف خامنهای است که گفت:
«اصلیترین مظهر حضور مردم، در انتخابات است. من هرگز نمیگویم فلانکس را انتخاب کنید و فلانکس را انتخاب نکنید اما میگویم سر صندوق حاضر بشوید و رأی بدهید. هرکس کشور و امنیت را دوست دارد باید سر صندوق حاضر بشود».
خلاصهاش ته خط و راسته حسینی یعنی اینکه، ای مردم! رأی دادن شما مهم نیست، برای اینکه ولیفقیه در اتاق تجمیع آراء از قبل زحمت کشیده و همه چیز را از آمار شرکت کنندگان در رأیگیری گرفته تا رئیسجمهور بعدی مهندسی کرده، آنچه فقط مهم است این است که شما انبوه انبوه بیایید و پشت صندوقهای رأی صف بکشید تا استکبار جهانی و اذناب داخلی و خارجی آن انگشتان جوهری شما ببینند و اقتدار نظام چشمشان را بگیرد و از حمله به جمهوری اسلامی منصرف شوند! کارکرد مردم فقط همین است که «عقبة نظام» باشند و لاغیر، مگر این کار سختی است، اصلاً و ابدا، فقط ممکن است روز جمعه یک مقدار از شما وقت بگیرد.
...
در همین سخنرانی، «بسیجی سال 59» (1)، برای به رخ کشیدن و برجسته کردن خود در چشم «آقا» یادش نمیرود که بگوید:
«روحانی اهل شعار نبود، روحانی مرتب به دنیا فحاشی نمیکرد. اما روحانی در مقام عمل قدرت دفاعی ایران و سلاح های راهبردی ایران را به بیش از آنچه در ده سال قبل بود رساند».
بله، «در مقام عمل»، نه ادعا، ژست آمدن در جلوی دوربین، اپوزیسیون نمایی، تبلیغات عوامفریبانه و حرفهای صدمن یک غاز و شعارهای کشک و پوشال، حسن روحانی، بسا بیشتر از سایر رئیس جمهورهای ارتجاع، به اهداف تروریستی و مداخلهجویانهٴ خامنهای یاری رسانده است و موشکهای دوربرد را توسعه داده است. این یکی را الحق و الانصاف راست میگوید. در زمینه اعدام هم رکورد او قابل مقایسه با قبلیها نیست اما این یکی را رویش نمیشود، علنی بگوید، لابد و حتماً که بارها در «خلوت» آن را به رخ همگنان کشیده است.
«اگر قدرتمند باشید، نیازی نیست در خیابان راه بروید و شعار بدهید من قدرتمندم. ما باید قدرت پیدا کنیم، ما باید بازار دنیا را بگیریم. شما بازار نفت ما را به عربستان دادید، بعد اظهار قدرت کردید. شما منابع مشترک نفتی و گازی ما را در اختیار دیگران گذاشتید بعد اظهار قدرت کردید. شما رفتید در مذاکرات بیانیه خواندید و تحریم جدید گرفتید و برگشتید».
«بسیجی سال 59 و اصلاحطلب سال 96» نشان داد که دعوا بر سر «اصل نظام» و ولایتفقیه نیست، دعوا بر سر سهم قدرت و نوع ادارهٴ یک حاکمیت ضدایران و ایرانی است و همهٴ باندهای نظام بر سر سرکوب آزادیهای دموکراتیک، حقوقبشر، حقوق و آزادیهای زنان، برابری زن و مرد، جدایی دین از دولت، آزادی عقیده و مذهب، اتفاقنظر و عمل دارند و در این زمینه فرقی بین سگ زرد و شغال آردمالی شده و به رنگ سگ زرد درآمده نیست. اسم که مهم نیست، به قول ولیفقیه:
«این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایی متعلق به همهٴ کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست میدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد».
چه بسیجی سال 95، چه اصلاحطلب قلابی سال 96.
پانوشت: ----------------------------------------------------------------------------
(1) حسن روحانی در دوران جنگ خمینیساخته، مسئولیتهای متعددی از جمله عضویت در شورای عالی دفاع، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرایی آن، معاونت فرماندهی جنگ، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی موسوم به خاتمالانبیاء و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور را برعهده داشت.
او بین سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ به معاونت جانشین فرماندهی کل قوای رژیم منصوب شد. در سال 79 نشان درجه یک نصر را از خامنهای دریافت کرد؛ این نشان بهعنوان مسئول واحد بسیج و مسئول ستاد جذب و هدایت کمکهای پشت جبهه به او داده شد.
«من بسیجی سال 59 هستم، به مردم دروغ نگوییم».
آخوند حسن روحانی، این دو جمله را در سخنرانی تبلیغاتی خود در تبریز بهکار برد، تا نشان دهد، بکش بکش او با باند رقیب، نه بهخاطر آزادی، نه بهخاطر ایران، نه بهخاطر نجات کشور از وضعیت فلاکتبار اقتصادی، نه بهخاطر آزاد کردن فضای مجازی، نه... که بهخاطر دستیابی به قدرت و حفظ اصل نظام خون و جهل و نکبت است. او در بیان چاکرمنشی و آستانبوسی خود نسبت به ولیفقیه تا آنجا پیش رفت که گفت حاضر است برای «برخی امور»، دهها بار دست مصنوعی «رهبر عزیز و فرهیختهاش!»، علی خامنهای را ببوسد.
«اگر همه پای صندوق آرا رفتیم، در اینجا به شما قول میدهم آنچه میخواهید شدنی است.
ما همه میتوانیم با وحدت و اتحاد و همبستگی و آرامش، با کمک از رهبر عزیز و فرهیختهیی که من حاضرم برای برخی امور دهها بار دست ایشان را ببوسم، مشکلات را حل کنیم.
شرطش 11+1 است. شرطش حضور همه مردم پای صندوق آراست».
دعوت این «دستبوس ولیفقیه» از مردم برای شرکت 11+1 در خیمهشب بازی انتخابات، تبلیغ و همان حرف خامنهای است که گفت:
«اصلیترین مظهر حضور مردم، در انتخابات است. من هرگز نمیگویم فلانکس را انتخاب کنید و فلانکس را انتخاب نکنید اما میگویم سر صندوق حاضر بشوید و رأی بدهید. هرکس کشور و امنیت را دوست دارد باید سر صندوق حاضر بشود».
خلاصهاش ته خط و راسته حسینی یعنی اینکه، ای مردم! رأی دادن شما مهم نیست، برای اینکه ولیفقیه در اتاق تجمیع آراء از قبل زحمت کشیده و همه چیز را از آمار شرکت کنندگان در رأیگیری گرفته تا رئیسجمهور بعدی مهندسی کرده، آنچه فقط مهم است این است که شما انبوه انبوه بیایید و پشت صندوقهای رأی صف بکشید تا استکبار جهانی و اذناب داخلی و خارجی آن انگشتان جوهری شما ببینند و اقتدار نظام چشمشان را بگیرد و از حمله به جمهوری اسلامی منصرف شوند! کارکرد مردم فقط همین است که «عقبة نظام» باشند و لاغیر، مگر این کار سختی است، اصلاً و ابدا، فقط ممکن است روز جمعه یک مقدار از شما وقت بگیرد.
...
در همین سخنرانی، «بسیجی سال 59» (1)، برای به رخ کشیدن و برجسته کردن خود در چشم «آقا» یادش نمیرود که بگوید:
«روحانی اهل شعار نبود، روحانی مرتب به دنیا فحاشی نمیکرد. اما روحانی در مقام عمل قدرت دفاعی ایران و سلاح های راهبردی ایران را به بیش از آنچه در ده سال قبل بود رساند».
بله، «در مقام عمل»، نه ادعا، ژست آمدن در جلوی دوربین، اپوزیسیون نمایی، تبلیغات عوامفریبانه و حرفهای صدمن یک غاز و شعارهای کشک و پوشال، حسن روحانی، بسا بیشتر از سایر رئیس جمهورهای ارتجاع، به اهداف تروریستی و مداخلهجویانهٴ خامنهای یاری رسانده است و موشکهای دوربرد را توسعه داده است. این یکی را الحق و الانصاف راست میگوید. در زمینه اعدام هم رکورد او قابل مقایسه با قبلیها نیست اما این یکی را رویش نمیشود، علنی بگوید، لابد و حتماً که بارها در «خلوت» آن را به رخ همگنان کشیده است.
«اگر قدرتمند باشید، نیازی نیست در خیابان راه بروید و شعار بدهید من قدرتمندم. ما باید قدرت پیدا کنیم، ما باید بازار دنیا را بگیریم. شما بازار نفت ما را به عربستان دادید، بعد اظهار قدرت کردید. شما منابع مشترک نفتی و گازی ما را در اختیار دیگران گذاشتید بعد اظهار قدرت کردید. شما رفتید در مذاکرات بیانیه خواندید و تحریم جدید گرفتید و برگشتید».
«بسیجی سال 59 و اصلاحطلب سال 96» نشان داد که دعوا بر سر «اصل نظام» و ولایتفقیه نیست، دعوا بر سر سهم قدرت و نوع ادارهٴ یک حاکمیت ضدایران و ایرانی است و همهٴ باندهای نظام بر سر سرکوب آزادیهای دموکراتیک، حقوقبشر، حقوق و آزادیهای زنان، برابری زن و مرد، جدایی دین از دولت، آزادی عقیده و مذهب، اتفاقنظر و عمل دارند و در این زمینه فرقی بین سگ زرد و شغال آردمالی شده و به رنگ سگ زرد درآمده نیست. اسم که مهم نیست، به قول ولیفقیه:
«این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایی متعلق به همهٴ کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست میدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد».
چه بسیجی سال 95، چه اصلاحطلب قلابی سال 96.
پانوشت: ----------------------------------------------------------------------------
(1) حسن روحانی در دوران جنگ خمینیساخته، مسئولیتهای متعددی از جمله عضویت در شورای عالی دفاع، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرایی آن، معاونت فرماندهی جنگ، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی موسوم به خاتمالانبیاء و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور را برعهده داشت.
او بین سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ به معاونت جانشین فرماندهی کل قوای رژیم منصوب شد. در سال 79 نشان درجه یک نصر را از خامنهای دریافت کرد؛ این نشان بهعنوان مسئول واحد بسیج و مسئول ستاد جذب و هدایت کمکهای پشت جبهه به او داده شد.