خامنهای روز ۳۱شهریور به صحنه آمد و خطاب به اعضای خبرگان ارتجاع گفت که «با تشکیل هیأت اندیشه ورز» بر کار سه قوه نظارت و بهاصطلاح «مطالبه گری» کنند. در کنار سه قوه، خامنهای مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم شامل نظارت این هیأت اندیشه ورز کرد.
رفسنجانی در سال ۹۴در آستانهٴ انتخابات خبرگان ارتجاع گفته بود: «اصل کار خبرگان تعیین رهبری است که انجام دادند. نظارت بر رهبری است که این کار کمیسیون تحقیق است که آنها هم نظارتشان را میکنند و نهادهای زیرنظر رهبری را بررسی میکنند» رفسنجانی افزوده بود: «رهبری قدرت مطلق کشور هستند، لذا ما باید لااقل نهادهایی را که زیرنظر رهبری هستند، و هر عیبی دارند، با رهبری مطرح و پیگیری کنیم» (ایسنا-۲۲آذر ۹۴).
یعنی از نظر رفسنجانی کار اصلی خبرگان نظارت بر ارگانهای وابسته به ولیفقیه است. حالا خامنهای میخواهد همان نهادی که به قول رفسنجانی قرار بود به کار خودش نظارت کند را به عامل نظارت و کنترل نهادهایی که در اختیار باند روحانی است، تبدیل کند.
این حرف خامنهای، ظاهراً کشمکشهایی را در درون رژیم برانگیخته است و کار را به جایی رسانده که امروز ۱۳مهر یعنی دو هفته بعد از اظهارات ولیفقیه ارتجاع، کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان را به صحنه فرستادهاند تا کمی این حرف خامنهای را رفع و رجوع کند و بگوید: «هیأت اندیشهورز جایگزین مجمع تشخیص مصلحت نظام یا هم عرض آن نخواهد بود. قطعاً یک نهاد مستقلی در داخل مجلس خبرگان رهبری خواهد شد که بتواند وظیفه مطالبهگری را انجام دهد». (نامه نیوز-۱۳مهر)
کدخدایی در یک تناقضگویی مضحک بعد از اینکه ظاهراً اطمینان میدهد که قرار نیست مجلس خبرگان آخوندی پا توی کفش مجمع تشخیص نظام آخوندی بکند بلافاصله میگوید: «لازمه دیده بانی انقلاب اسلامی آن است که فارغ از قیل و قالهای سیاسی همه دست اندرکاران و اتاقهای فکر آنان، عمق مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در ابعادی وسیع با نگاهی راهبردی رصد و ارزیابی کنند و سپس از مسئولان ذیربط مورد مطالبه قرار دهند تا آنها در این مسیر حرکت کنند».
راستی مگر کسی دیگر نبود که به صحنه بیاید و این توضیحات را بدهد؟
چرا کدخدایی؟ پاسخ این سؤال خودش به قلب یکی از دعواهای اصلی و شکافهای در درون رژیم راه میبرد. خامنهای با اینکه حدود هفت ماه بعد از مرگ رفسنجانی با کلی بالا و پایین کردن بالاخره آخوند شاهرودی را در رأس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی گذاشت و سیر تا پیاز وظایفش را هم مشخص کرد با این حال شک دارد که این مجمع مبادا با مجلس ارتجاع علیه شورای نگهبان هم جبهه بشود. این حرفی است که خامنهای قبلاً خطاب به اعضای مجلس تشخیص مصلحت گفته بود. برای همین حالا کدخدایی را به صحنه فرستاده تا در عین رفع و رجوع حرف خامنهای در مورد تشخیص مصلحت، میخ بهاصطلاح مطالبه گری خبرگان ارتجاع از نهادهای در اختیار روحانی را بکوبد. کدخدایی میگوید: «هیأت اندیشه ورز باید مسیر اصلی و کلان نظام را بررسی کند... من بحث سیاست خارجی را اولویت میدانم چون الآن دشمن در حوزه سیاست خارجی مشکلات زیادی را برای ما ایجاد میکند و لازم است در حوزه سیاست خارجی یک راهبرد اساسی و یک تلاش موثری را داشته باشیم».
سوال این است که آیا واقعاً خامنهای با چماق کردن خبرگان ارتجاع علیه باند روحانی و متحدانش میتواند طلسم شکستهٴ ولایت را بند بزند؟ جواب را میشود از بالا گرفتن جنگ باندی و همین که کدخدایی وادار به توضیح شده گرفت.
رفسنجانی در سال ۹۴در آستانهٴ انتخابات خبرگان ارتجاع گفته بود: «اصل کار خبرگان تعیین رهبری است که انجام دادند. نظارت بر رهبری است که این کار کمیسیون تحقیق است که آنها هم نظارتشان را میکنند و نهادهای زیرنظر رهبری را بررسی میکنند» رفسنجانی افزوده بود: «رهبری قدرت مطلق کشور هستند، لذا ما باید لااقل نهادهایی را که زیرنظر رهبری هستند، و هر عیبی دارند، با رهبری مطرح و پیگیری کنیم» (ایسنا-۲۲آذر ۹۴).
یعنی از نظر رفسنجانی کار اصلی خبرگان نظارت بر ارگانهای وابسته به ولیفقیه است. حالا خامنهای میخواهد همان نهادی که به قول رفسنجانی قرار بود به کار خودش نظارت کند را به عامل نظارت و کنترل نهادهایی که در اختیار باند روحانی است، تبدیل کند.
این حرف خامنهای، ظاهراً کشمکشهایی را در درون رژیم برانگیخته است و کار را به جایی رسانده که امروز ۱۳مهر یعنی دو هفته بعد از اظهارات ولیفقیه ارتجاع، کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان را به صحنه فرستادهاند تا کمی این حرف خامنهای را رفع و رجوع کند و بگوید: «هیأت اندیشهورز جایگزین مجمع تشخیص مصلحت نظام یا هم عرض آن نخواهد بود. قطعاً یک نهاد مستقلی در داخل مجلس خبرگان رهبری خواهد شد که بتواند وظیفه مطالبهگری را انجام دهد». (نامه نیوز-۱۳مهر)
کدخدایی در یک تناقضگویی مضحک بعد از اینکه ظاهراً اطمینان میدهد که قرار نیست مجلس خبرگان آخوندی پا توی کفش مجمع تشخیص نظام آخوندی بکند بلافاصله میگوید: «لازمه دیده بانی انقلاب اسلامی آن است که فارغ از قیل و قالهای سیاسی همه دست اندرکاران و اتاقهای فکر آنان، عمق مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در ابعادی وسیع با نگاهی راهبردی رصد و ارزیابی کنند و سپس از مسئولان ذیربط مورد مطالبه قرار دهند تا آنها در این مسیر حرکت کنند».
راستی مگر کسی دیگر نبود که به صحنه بیاید و این توضیحات را بدهد؟
چرا کدخدایی؟ پاسخ این سؤال خودش به قلب یکی از دعواهای اصلی و شکافهای در درون رژیم راه میبرد. خامنهای با اینکه حدود هفت ماه بعد از مرگ رفسنجانی با کلی بالا و پایین کردن بالاخره آخوند شاهرودی را در رأس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی گذاشت و سیر تا پیاز وظایفش را هم مشخص کرد با این حال شک دارد که این مجمع مبادا با مجلس ارتجاع علیه شورای نگهبان هم جبهه بشود. این حرفی است که خامنهای قبلاً خطاب به اعضای مجلس تشخیص مصلحت گفته بود. برای همین حالا کدخدایی را به صحنه فرستاده تا در عین رفع و رجوع حرف خامنهای در مورد تشخیص مصلحت، میخ بهاصطلاح مطالبه گری خبرگان ارتجاع از نهادهای در اختیار روحانی را بکوبد. کدخدایی میگوید: «هیأت اندیشه ورز باید مسیر اصلی و کلان نظام را بررسی کند... من بحث سیاست خارجی را اولویت میدانم چون الآن دشمن در حوزه سیاست خارجی مشکلات زیادی را برای ما ایجاد میکند و لازم است در حوزه سیاست خارجی یک راهبرد اساسی و یک تلاش موثری را داشته باشیم».
سوال این است که آیا واقعاً خامنهای با چماق کردن خبرگان ارتجاع علیه باند روحانی و متحدانش میتواند طلسم شکستهٴ ولایت را بند بزند؟ جواب را میشود از بالا گرفتن جنگ باندی و همین که کدخدایی وادار به توضیح شده گرفت.