موج تازهیی از انزوای سیاسی و محکومیت قضایی از اروپا و آمریکا تا کشورهای منطقه، از یمن تا لبنان و فلسطین و بحرین و امارات و... حتی از آرژانتین بهسمت رژیم برخاسته است.
در همین حال دستگاه تبلیغاتی رژیم تلاش میکند این تحولات را مثبت و بهنفع رژیم جلوه دهد، اما قادر نیست نگرانی خود را از روند این تحولات پنهان نماید.
این تحولات چند موضوع مختلف را در برمیگیرد. از جمله: صدور حکم جلب «کریستینا فرناندز دوکریشنر» رئیسجمهور پیشین آرژانتین بهخاطر تبانی در مخفی کردن نقش رژیم در انفجار تروریستی بوئنسآیرس.
- جلسه سران کشورهای شورای خلیجفارس و بیانیه پایانی آن و مواضعی که شرکت کنندگان بهرغم اختلافات داخلیشان، مشترکاً بر ضد رژیم گرفتند و در این بیانیه جابهجا به نقش رژیم ایران در تروریسم و بحرانهای منطقهیی اشاره شده و بر ضرورت مقابله با آن تأکید گردیده است؛ اولین جملاتی هم که خبرگزاریها از این اجلاس بازتاب دادند نمایی از موقعیت منطقهیی رژیم است: «رهبران کشورهای شورای همکاری خلیجفارس در پایان نشستشان در کویت بر پایبندی خود به حفظ ثبات و امنیت منطقه و مقابله با تروریسم و آنچه که «سیاستهای توسعهطلبانه ایران» در منطقه خواندند، تأکید کردند».
- برگزاری اجلاس 'گروه بینالمللی حمایت از لبنان' در پاریس، شامل نمایندگان 5عضو شورای امنیت (بریتانیا-چین-فرانسه-آمریکا- روسیه) که در آن از نیروهای درگیر در لبنان خواستند از انتقال مشکلات منطقهای بهدولت لبنان خودداری کنند.
- تحولات یمن و فروپاشی جبهه رژیم در این کشور که در پی آن و طی این روزها شاهد پیشرویهای چشمگیر ارتش ملی یمن به اتفاق نیروهای حزب کنگرهٴ خلق یمن (طرفداران علی عبدالله صالح) هستیم.
در این میان سفر بوریس جانسون وزیر خارجه انگلستان به تهران به نظر میرسد که جهت دیگری دارد و دولت روحانی هم میکوشد آن را بهعنوان یک پیروزی سیاسی و دیپلوماتیک وانمود کند، اما اظهارات خود جانسون، اهداف وی از این سفر را بهخوبی روشن میکند: «در سفر بهایران مسائلی را از جمله اقدام (رژیم) ایران در تأمین موشک برای حزبالله در لبنان و کمک به حوثیها در یمن جهت شلیک موشک بهسوی ریاض مطرح میکنم. چنین اقدامی باعث هراس خواهد شد، باعث ایجاد ترور و وحشت در این منطقه از خاورمیانه خواهد شد. این رفتاری مخرب و خطرناک است. این پیامی است که من انتقال خواهم داد».
به این ترتیب سفر وزیر خارجه انگلستان بهتهران، یکی از حلقات زنجیر محاصره رژیم آخوندی است. اما این اولین بار نیست که چنین موجی از محکومیت و انزوا بر ضد رژیم برخاسته و رژیم توانسته آن را از سر بگذراند؛ آیا این بار هم تکرار موارد قبلی نیست؟ باید توجه داشت که رژیم تاکنون به اتکای سیاست مماشات توانسته موجهای قبلی را پشت سر بگذارد؛ اما اکنون شرایط متفاوت است سیاست مماشات دیگر میداندار و تعیینکننده نیست و همهٴ رویدادها و موضعگیریها حاکی از تنگتر شدن حلقههای فشار بر گلوی رژیم است. بهخصوص در شرایطی که به اعتراف کارگزاران حکومتی جامعه بر اثر فشارها در حال انفجار است و «کارد به استخوان رسیده است». ابراز نگرانی و وحشت کارگزاران رژیم نیز گویای خطیر بودن وضعیت است. ظهرهوند عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهیی میگوید: «تحولات سرعت خواهد گرفت و در سرعت بالا کسانی پیروز خواهند بود که از توانایی مناسب، انسجام و نگاه راهبردی دقیقی برخوردار باشند و آمریکاییها تصور میکنند از این ویژگی برخوردار بوده و میتوانند به اهداف نامشروع خود در منطقه دست پیدا کنند... میخواهند بحرانها را هر چه بیشتر افزایش بدهند و شرایط را هر چه بیشتر بر ضد نظام سمت و جهت بدهند».
یک مهرهٴ دیگر رژیم بهنام بیگدلی هم تأکید میکند: «ایران باید در برابر وضعیتی که در خاورمیانه شکل گرفته بسیار محتاطانه برخورد کند. موجی که اکنون در حال فراگرفتن خاورمیانه است بیشتر به زیان ایران تمام میشود».
او پس از اشاره به موقعیت مبهم رژیم در عراق و سوریه، خاطرنشان میکند: «شرایط بسیار مبهم است... هرچقدر که وضعیت مبهمتر باشد بیشتر بهزیان ایران است».
از طرف دیگر، برجام بر لبهٴ پرتگاه نابودی است و حرف اروپا که از ابقای برجام دفاع میکند، این است که بر جای ماندن برجام قیمت دارد و قیمتش تندادن به برجامهای بعدی یعنی پذیرش محدودیتها و ممنوعیتهای موشکی، منطقهیی و حقوقبشری است. خامنهای و روحانی هم که (روز 15آذر) صحبت کردند، از موضع ضعف بر نصیحت و مذاکره تأکید کردند و از هارت و پورتها و شاخ و شانه کشیدنهای سابق، کلمهیی بر زبان نراندند. بنابراین نهایت تلاش رژیم بر اساس توصیهٴ کارشناسان حکومتی این است که سرش را پایین بگیرد تا این موج رد شود.
اما از سر گذراندن موج، تنها یک توهم است، ولیفقیه ارتجاع چه بخواهد و چه نخواهد به سرفصل تعیین تکلیف رسیده است و بایستی هر چه زودتر بین تسلیم یا ایستادن در برابر جامعه بینالمللی و تندادن به عواقب مرگبار هر کدام یکی را انتخاب کند.
نتیجه قطعی گردنکشی و ایستادن، بازگشت سریع تمامی تحریمها و از همه مهمتر اجرایی شدن بند ۷شورای امنیت (یعنی اقدام نظامی) و اخراج قهرآمیز از کشورهای منطقه است که در واقع مصداق «هم چوب و هم پیاز» است.
گزینهٴ تسلیم و خوردن جامهای سهگانهٴ زهر هم نتیجهاش قرار گرفتن بر ریل «تنزل بیپایان» است که خامنهای در خرداد سال گذشته به آن اذعان کرد و این راه نیز به نفی مرحله به مرحله اما سریع نظام راه میبرد.
در همین حال دستگاه تبلیغاتی رژیم تلاش میکند این تحولات را مثبت و بهنفع رژیم جلوه دهد، اما قادر نیست نگرانی خود را از روند این تحولات پنهان نماید.
این تحولات چند موضوع مختلف را در برمیگیرد. از جمله: صدور حکم جلب «کریستینا فرناندز دوکریشنر» رئیسجمهور پیشین آرژانتین بهخاطر تبانی در مخفی کردن نقش رژیم در انفجار تروریستی بوئنسآیرس.
- جلسه سران کشورهای شورای خلیجفارس و بیانیه پایانی آن و مواضعی که شرکت کنندگان بهرغم اختلافات داخلیشان، مشترکاً بر ضد رژیم گرفتند و در این بیانیه جابهجا به نقش رژیم ایران در تروریسم و بحرانهای منطقهیی اشاره شده و بر ضرورت مقابله با آن تأکید گردیده است؛ اولین جملاتی هم که خبرگزاریها از این اجلاس بازتاب دادند نمایی از موقعیت منطقهیی رژیم است: «رهبران کشورهای شورای همکاری خلیجفارس در پایان نشستشان در کویت بر پایبندی خود به حفظ ثبات و امنیت منطقه و مقابله با تروریسم و آنچه که «سیاستهای توسعهطلبانه ایران» در منطقه خواندند، تأکید کردند».
- برگزاری اجلاس 'گروه بینالمللی حمایت از لبنان' در پاریس، شامل نمایندگان 5عضو شورای امنیت (بریتانیا-چین-فرانسه-آمریکا- روسیه) که در آن از نیروهای درگیر در لبنان خواستند از انتقال مشکلات منطقهای بهدولت لبنان خودداری کنند.
- تحولات یمن و فروپاشی جبهه رژیم در این کشور که در پی آن و طی این روزها شاهد پیشرویهای چشمگیر ارتش ملی یمن به اتفاق نیروهای حزب کنگرهٴ خلق یمن (طرفداران علی عبدالله صالح) هستیم.
در این میان سفر بوریس جانسون وزیر خارجه انگلستان به تهران به نظر میرسد که جهت دیگری دارد و دولت روحانی هم میکوشد آن را بهعنوان یک پیروزی سیاسی و دیپلوماتیک وانمود کند، اما اظهارات خود جانسون، اهداف وی از این سفر را بهخوبی روشن میکند: «در سفر بهایران مسائلی را از جمله اقدام (رژیم) ایران در تأمین موشک برای حزبالله در لبنان و کمک به حوثیها در یمن جهت شلیک موشک بهسوی ریاض مطرح میکنم. چنین اقدامی باعث هراس خواهد شد، باعث ایجاد ترور و وحشت در این منطقه از خاورمیانه خواهد شد. این رفتاری مخرب و خطرناک است. این پیامی است که من انتقال خواهم داد».
به این ترتیب سفر وزیر خارجه انگلستان بهتهران، یکی از حلقات زنجیر محاصره رژیم آخوندی است. اما این اولین بار نیست که چنین موجی از محکومیت و انزوا بر ضد رژیم برخاسته و رژیم توانسته آن را از سر بگذراند؛ آیا این بار هم تکرار موارد قبلی نیست؟ باید توجه داشت که رژیم تاکنون به اتکای سیاست مماشات توانسته موجهای قبلی را پشت سر بگذارد؛ اما اکنون شرایط متفاوت است سیاست مماشات دیگر میداندار و تعیینکننده نیست و همهٴ رویدادها و موضعگیریها حاکی از تنگتر شدن حلقههای فشار بر گلوی رژیم است. بهخصوص در شرایطی که به اعتراف کارگزاران حکومتی جامعه بر اثر فشارها در حال انفجار است و «کارد به استخوان رسیده است». ابراز نگرانی و وحشت کارگزاران رژیم نیز گویای خطیر بودن وضعیت است. ظهرهوند عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهیی میگوید: «تحولات سرعت خواهد گرفت و در سرعت بالا کسانی پیروز خواهند بود که از توانایی مناسب، انسجام و نگاه راهبردی دقیقی برخوردار باشند و آمریکاییها تصور میکنند از این ویژگی برخوردار بوده و میتوانند به اهداف نامشروع خود در منطقه دست پیدا کنند... میخواهند بحرانها را هر چه بیشتر افزایش بدهند و شرایط را هر چه بیشتر بر ضد نظام سمت و جهت بدهند».
یک مهرهٴ دیگر رژیم بهنام بیگدلی هم تأکید میکند: «ایران باید در برابر وضعیتی که در خاورمیانه شکل گرفته بسیار محتاطانه برخورد کند. موجی که اکنون در حال فراگرفتن خاورمیانه است بیشتر به زیان ایران تمام میشود».
او پس از اشاره به موقعیت مبهم رژیم در عراق و سوریه، خاطرنشان میکند: «شرایط بسیار مبهم است... هرچقدر که وضعیت مبهمتر باشد بیشتر بهزیان ایران است».
از طرف دیگر، برجام بر لبهٴ پرتگاه نابودی است و حرف اروپا که از ابقای برجام دفاع میکند، این است که بر جای ماندن برجام قیمت دارد و قیمتش تندادن به برجامهای بعدی یعنی پذیرش محدودیتها و ممنوعیتهای موشکی، منطقهیی و حقوقبشری است. خامنهای و روحانی هم که (روز 15آذر) صحبت کردند، از موضع ضعف بر نصیحت و مذاکره تأکید کردند و از هارت و پورتها و شاخ و شانه کشیدنهای سابق، کلمهیی بر زبان نراندند. بنابراین نهایت تلاش رژیم بر اساس توصیهٴ کارشناسان حکومتی این است که سرش را پایین بگیرد تا این موج رد شود.
اما از سر گذراندن موج، تنها یک توهم است، ولیفقیه ارتجاع چه بخواهد و چه نخواهد به سرفصل تعیین تکلیف رسیده است و بایستی هر چه زودتر بین تسلیم یا ایستادن در برابر جامعه بینالمللی و تندادن به عواقب مرگبار هر کدام یکی را انتخاب کند.
نتیجه قطعی گردنکشی و ایستادن، بازگشت سریع تمامی تحریمها و از همه مهمتر اجرایی شدن بند ۷شورای امنیت (یعنی اقدام نظامی) و اخراج قهرآمیز از کشورهای منطقه است که در واقع مصداق «هم چوب و هم پیاز» است.
گزینهٴ تسلیم و خوردن جامهای سهگانهٴ زهر هم نتیجهاش قرار گرفتن بر ریل «تنزل بیپایان» است که خامنهای در خرداد سال گذشته به آن اذعان کرد و این راه نیز به نفی مرحله به مرحله اما سریع نظام راه میبرد.