728 x 90

بازماندگان مدرسه شین‌آباد هنوز در آتش می‌سوزند

دختران شین آباد
دختران شین آباد
پنج سال از فاجعه آتش‌سوزی در مدرسه‌ی دخترانه‌ی روستای شین آباد می‌گذرد. در نتیجه این آتش‌سوزی که در 15آذر 91بوقوع پیوست یک کلاس درس مدرسه ابتدایی روستای شین‌آباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر در آتش سوخت و از ۳۷نفر دانش‌آموز آن ۲۹نفر دچار سوختگی بسیار شدید شدند و دو نفر بر اثر شدت جراحات وارده فوت کردند و انگشتان سه تن از دانش‌آموزان نیز به‌دلیل شدت سوختگی و عدم قبول پیوند قطع شد.

اگر چه این آتش‌سوزی تنها یکی از سلسله حوادث واقع شده در مدارس میهن اسیر و دربند آخوندها می‌باشد اما از آنجا که این آتش‌سوزی با سوختگی بسیار شدید 29دانش آموز همراه بود عوارض روحی و اجتماعی بسیار جدی نه تنها برای حادثه دیدگان، اعضای خانواده آنها و ساکنان روستا از خود به‌جا گذاشت بلکه از آن به‌عنوان فاجعه‌ای فراموش نشدنی در تاریخ مدارس میهن عزیزمان یاد می‌شود که یاد و خاطره آن همواره قلب و ذهن تمامی هموطنان آزاده را بدرد آورده و می‌آورد.

حادثه زمانی روی داد که بخاری نفتی این کلاس دچار آتش‌سوزی شد و تلاش سرایدار مدرسه برای خاموش کردن آتش به‌دلیل خالی بودن کپسول آتش‌نشانی، مؤثر واقع نشد و در نتیجه حین انتقال بخاری به بیرون از کلاس بخاری منفجر شد و آتش به تمام سطح کلاس سرایت کرد.

خبرگزاری حکومتی مهر 16آذر 91دلایل این آتش‌سوزی فاجعه‌بار را به‌نقل از دانش‌آموزان مدرسه چنین انعکاس داده است: «معلممان رفت کپسول آتش‌نشانی را بیاورد اما مایع نداشت بابای مدرسه که آمد بخاری کلاس یک لحظه آتش گرفت و به همه جا سرایت کرد سعی می‌کردیم از کلاس بیرون بریم ازدحام زیاد بود و پنجره‌های کلاس هم نرده داشت نمی‌توانستیم نفس بکشیم و به بیرون فرار کنیم».

همین منبع در پایان گزارش به‌دلیل بازتاب گسترده اعتراضات اجتماعی در آن زمان مجبور می‌شود به‌صورت سربسته متولیان فاسد حکومتی را عامل اصلی این فاجعه معرفی کند و اضافه کند: «با سؤالات بی‌پاسخ زیادی مواجهیم از جمله چرا مدرسه فرسوده که حکم تخریب آن آمده هم‌چنان فعال است و هیچ‌گونه اقدامی از طرف آموزش و پرورش صورت نگرفته است؟ چرا در مدرسه‌ای که در محله‌ای است که گازرسانی شده از بخاری نفتی استفاده می‌شود؟ چرا مدارس مجهز به امکانات آتش‌نشانی نیستند؟».

این در حالی است که بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه با وجود منابع نفتی و مالی سرشار میهن دربند، هم‌چنان تحت حاکمیت فاسد آخوندی و متولیان دزد و غارتگر رنگارنگ حکومتی، هر ساله با آغاز فصل سرما، خطر آتش‌سوزی در کمین دانش‌آموزان ایرانی است. و البته در این میان دانش‌آموزان مناطق حاشیه‌ای، شهرستانهای محروم و روستاها، در معرض آسیب پذیری بیش‌تری هستند. چرا که سیستم گرمایشی در کلاس‌های درسی این مناطق به‌دلیل فقدان امکانات و محرومیت شدید، از حداقل‌های امنیتی لازم هم برخوردار نیستند.

در اثبات این ادعا می‌توان به اعتراف کارگزاران رژیم استناد نمود که به صراحت اذعان می‌کنند: هنوز هم ۸۳هزار کلاس درس استانداردسازی نشده‌اند؛ یعنی سیستم گرمایشی مرکزی استاندارد ندارند و با استفاده از سیستم‌های تابشی و بخاریهای گازی تجهیز می‌شوند و در حال حاضر ۹۸۷کلاس درس چوبی و سنگی در کشور وجود دارد. (خبرگزاری حکومتی ایسنا 3مهر 96)

همین جا باید خاطرنشان کرد که در حال حاضر در ایران بیش از 13میلیون و 500هزار دانش‌آموز وجود دارد اما آمارها حکایت از غیرایمن بودن 30درصد مدارس می‌نماید بعبارتی 4میلیون و 500دانش‌آموز در مدارسی درس می‌خوانند که نا ایمن است و جان این دانش‌آموزان همواره در تهدید است.

فاجعه دردناک و جانکاه آتش گرفتن دانش‌آموزان شین آباد بعد از گذشت 5سال چنان تالمات روحی و روانی در جامعه از خود به‌جا گذاشته است که هم‌چنان به‌عنوان کانون اعتراضات مردمی در ارتباط با فساد متولیان حکومتی در مدارس میهن از آن یاد می‌شود. به همین دلیل بتازگی رسانه‌های رژیم مجبور شدند پرده دیگری از طینت ضدبشری حکومت ولایت‌فقیه را در همین رابطه افشاء و برملا نمایند.

خبرگزاری حکومتی ایسنا 18آذر ماه 96 تحت عنوان شین آباد هنوز می‌سوزد در توصیف شرایط به‌غایت دردناک بازماندگان این فاجعه می‌نویسد: «شرم‌آور است وقتی خانواده‌های جانباختگان و آسیب‌دیدگان حادثه تلخ آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد در سالروز آن روز نحس، پنج‌ سال گذشته را جزو تلخ‌ترین ایام حیات خود بدانند. شرم‌آور است که با نشان عدالت اسلامی، فرزندان این ‌خاک هنوز در آتش بی‌مسئولیتی مسئولان بسوزند و دم برنیارند مگر به ضجه، آه و حسرت.

خبرگزاری ایسنا در هراس از گستردگی اعتراضات مردمی در این ایام در ادامه گزارش هم‌چنین گوشه‌یی از فساد نهادینه شده متولیان حکومتی را این چنین به تصویر می‌کشد: «دردآورترین بخش موضوع، بی‌اهمیت‌بودن جان و کیفیت حیات مردم برای بخشی از مسئولانی است که تنها به تحکیم جایگاه خود دل بسته‌اند. گویا برای ایشان مهم نیست که مردم در چه وضعیتی به‌سر می‌برند و حال و روزشان چگونه است. شاهد مثال این مدعا، عدم تحقق وعده‌های به ظاهر زیبایی است که پس از آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد در تاریخ ۱۵آذر ۹۱به مردم دادند. مسئولان قول دادند که دیه جانباختگان و تمام هزینه درمان آسیب‌دیدگان را پرداخت کنند و در صورت فقدان امکانات پزشکی در داخل کشور مصدومان را برای درمان به خارج از کشور بفرستند. تمام این موضوعات نه‌تنها به‌طور کامل محقق نشد که کرامت انسانی خانواده‌های آسیب‌دیدگان و جانباختگان نیز مخدوش شد. پس از گذشت پنج سال، هنوز خانواده‌های کودکان شین‌آبادی برای دریافت هزینه‌های درمان یا دیه فرزند خود، اسیر راهروهای بی‌انتهای اداره‌های ذی‌صلاح تهران‌ هستند؛ شاید در تحلیل رویکرد دوگانه مجموعه دولت-به‌معنای عام- بتوان گفت که معمولاً دولتمردان برای ساکت کردن رسانه‌ها و انحراف افکار عمومی، وعده‌هایی پر طمطراق می‌دهند اما در مقام عمل و زمانی که جامعه قدری از اصل موضوع دور شده است، به هیچ‌یک از آن وعده‌ها عمل نمی‌کنند».

در ادامه گزارش خبرگزاری ایسنا گوشه‌یی از درد و رنج بیکران مردم محروم میهن دربند از زبان بازماندگان این فاجعه را این‌گونه اعتراف می‌کند: «لقمان یگانه، پدر سیران یگانه، یکی از جانباختگان مدرسه شین‌آباد از رنج‌های خود و خانواده‌اش در نبود سیران می‌گوید. او از وعده‌های پوشالی مسئولان گله دارد و حق خود و خانواده‌اش را آوارگی و فقر مطلق نمی‌داند. پدر سیران که حتی دیه دخترش را نیز دریافت نکرده است، تنها خواستار بهبود شرایط زندگی است تا شرمنده خانواده‌اش نباشد. او می‌گوید: «قصه جان‌باختن دخترم بسیار دردناک است. هنوز بعد از گذشت چندسال به شوق دیدن او به خانه می‌آیم، گویی که نفس می‌کشد اما در میان ما نیست. گفتن از روز تلخ حادثه، برایم سخت است اما به‌دلیل اخذ حق همسر و فرزندانم با شما سخن می‌گویم. آتش‌سوزی در مدرسه شین‌آباد در تاریخ ۱۵آذر سال ۹۱به‌وقوع پیوست و پنج روز بعد، دخترم در حالی که هنوز بیهوش بود از دنیا رفت. علت آتش‌سوزی، خرابی بخاری مدرسه تشخیص داده شد. مسئولان می‌دانستند که بخاری خراب است زیرا از یک روستای دیگر برای مدرسه شین‌آباد آورده بودند و مسئولان مدرسه قبلی که از آن استفاده می‌کردند، به‌دلیل خراب بودنش از استفاده بخاری سرباز زدند. وقتی کلاس درس آتش گرفت، دختر من که از قد و قامت بلندی برخوردار نبود، زیر دست و پا ماند و ریه‌اش پر از دود شد، در آتش سوخت و در نهایت نابود شد. در بیمارستان حتی من و مادرش چهره او را نمی‌شناختیم. دختر ما کشته بی‌مسئولیتی برخی از مسئولان شد. علاوه بر سیران، یک دانش‌آموز دیگر به نام اسرین رسول‌زاده نیز جان خود را از دست داد و تعدادی دیگر دچار مصدومیت‌های شدیدی شدند. در ابتدا مسئولان مرتبط به‌خصوص آموزش و پرورش وعده‌های مساعدی به ما دادند. گفتند که علاوه بر پرداخت دیه به میزان ماه حرام، پدر خانواده را نیز استخدام می‌کنیم اما از تمام چنین وعده‌هایی شانه خالی کردند و تنها ۳۱میلیون‌و ۵۰۰هزار تومان به‌عنوان هدیه به من دادند. به روح دخترم قسم که حدود یک‌سال است دور از خانواده‌ام هستم و در وضعیت سخت و با بدهکاری فراوان زندگی می‌کنم. ۶ماه است که توان پرداخت کرایه خانه‌ام را ندارم و زن و فرزندانم مدام در استرس به‌سر می‌برند. حتی آن‌قدر پول ندارم که برای پیگیری پرداخت دیه به تهران سفر کنم. هر بار که به تهران می‌آیم، یکی از وسایل خانه را می‌فروشم تا خرج سفر فراهم شود. به من گفتند که تو را به استخدام آموزش و پرورش درمی‌آوریم و از حیث معیشتی، تو و خانواده‌ات را تأمین می‌کنیم اما اکنون که پنج سال از آن حادثه می‌گذرد، به هیچ‌یک از وعده‌های‌شان عمل نکرد‌ه‌اند. می‌گویم مگر نگفتید که دیه کامل را پرداخت می‌کنید؟ می‌گویند کاری نکرده‌ایم که دیه بدهیم. خداوند شاهد است که من و خانواده‌ام در آوارگی مطلق زندگی می‌کنیم. اگر بچه یکی از مسئولان و بزرگان کشور هم در آتش می‌سوخت، همان برخوردی با خانواده‌اش می‌شد که با من و خانواده‌ام می‌شود؟ مدام می‌گویند که برای پرداخت حقمان باید مجوز بگیریم، چرا ما را اذیت می‌کنند؟ به خدا قسم اگر حق زن و فرزندانم را ندهند، با خانواده‌ام به تهران می‌آییم و در خیابان چادر می‌زنیم تا پول خون سیران را بگیریم. مگر ما چه می‌خواهیم؟ مگر ایرانی نیستیم؟ مسئولان وضعیت فلاکت‌بار زندگی ما را مشاهده کنند و به دادمان برسند. اکنون نگهبان یک سردخانه هستم و ماهی ۸۰هزارتومان دریافت می‌کنم. به کجای این مملکت برمی‌خورد اگر من را در یک‌ مدرسه سرایدار کنند و حقوق ثابتی به من بدهند؟ ما نیز حق حیات داریم».

این منبع در ادامه درددل‌های پدر یکی دیگر از دانش‌آموزان مدرسه معلول این فاجعه به‌نام نادیه صالح را این چنین بازتاب می‌دهد: «دختر من نادیه صالح، ۷۰درصد بینایی‌اش را از دست داده است. یک گوشش به‌طور کامل نمی‌شنود و کل صورت، کمر و دست‌هایش دچار آسیبی شدید شده‌اند. با چنین شرایطی دو ماه است که به‌طور کامل روند درمانی قطع شده است. خواسته من جز بهبودی کامل دخترم، چیز دیگری نیست. من و همسرم بدون شک در آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد تقصیری نداشتیم، پس چرا مسئولان که مقصران اصلی حادثه هستند ما را رها کرده‌اند؟ وقتی حادثه رخ داد، مسئولان مختلف از نهادهای گوناگون وعده‌های حمایتی بسیاری می‌دادند اما هیچ‌یک از آنها عملی نشد. و امروز صورت دختر من از روز نخست بهتر که نشد هیچ، بدترهم شده است زیرا پزشکان متخصص به‌دلیل نبود پول، او را عمل نمی‌کنند... مسئولان به هیچ‌وجه به محقق‌کردن وعده‌های خود توجه نمی‌کنند. سال‌هاست که عروسی و عزای ما یکی شده است. سال به سال مشکلات ما اضافه می‌شود و هیچ راه‌حلی برای حل مشکلات‌مان وجود ندارد».
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/523b6051-6d65-4d6b-bf84-9eda3d6c0597"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات